میخائیل لبکوفسکی ، روانشناس: مشکل مردان چیست

فهرست مطالب:

تصویری: میخائیل لبکوفسکی ، روانشناس: مشکل مردان چیست

تصویری: میخائیل لبکوفسکی ، روانشناس: مشکل مردان چیست
تصویری: اختلال و عدم نعوظ در مردان و دلایل آن - ویژه درگوشی‌ها 2024, آوریل
میخائیل لبکوفسکی ، روانشناس: مشکل مردان چیست
میخائیل لبکوفسکی ، روانشناس: مشکل مردان چیست
Anonim

در آستانه سخنرانی میخائیل لابکوفسکی در کیف ، سردبیر اصلی Buro 24/7 آلکسی تاراسوف با روانشناس ، مجری تلویزیون و ستون نویس درباره خوشحالی و سوسک صحبت کرد.

من تمام مصاحبه هایی را که شما انجام دادید ، از جمله مصاحبه محبوب با Elle روسی را خواندم و متوجه شدم که تقریباً همه جا زنان از مردان اسلاوی پس از شوروی شکایت می کنند: آنها ظاهر بدی دارند و نمی دانند چگونه روابط ایجاد کنند ، و به طور کلی رذل ها از اینجا ایده ای برای گفتگو گرفتم - مردان چه مشکلی دارند؟ مشکل ما چیست؟

در مورد ما فقط اینطور نیست که زنان با مشکلات ، فقط مردانی را ببینند که با روان رنجوری خود مطابقت دارند. زنان مرفه خوب کار می کنند: مردان آنها مرتب ، وفادار ، دوست داشتنی و غیره هستند. اما ، متأسفانه ، بخش عظیمی از زنان ناکارآمد هستند - روابط آنها به نتیجه نمی رسد ، عاشقانه های آنها بد پایان می یابد. آنها مردان خاصی را به سمت خود جذب می کنند و از این رو احساس می کنند که همه مردان چنین هستند. آنها با مردان شیرخوار و غیرمسئول روبرو می شوند ، مردانی که گاهی درآمدشان کمتر از زنان است و آمادگی حمایت از خانواده خود را ندارند. و چگونه می توان به طور کلی بچه ها را با آنها به دنیا آورد ، هنگامی که آنها یا کار ندارند ، جایی برای زندگی ندارند و برخی از آنها مشروب می نوشند. و زنانی که با مردان مشروب ملاقات می کنند ، معمولاً خود معتاد هستند ، فقط زنان به برخی مشکلات و مردان ، به عنوان مثال ، به الکل وابسته هستند. علاوه بر این: همه مردان فقط به یک چیز احتیاج دارند - این یک عبارت رایج زنانه است.

بنابراین حقیقت دارد

آره. و زنان به این نیاز ندارند؟ آنها بلافاصله ازدواج می کنند - و بدون رابطه جنسی؟ آنها نیز کمتر از مردان به رابطه جنسی نیاز دارند. نکته متفاوت است: وقتی مشکلی دارید ، افرادی احاطه شده اند که با مشکلات شما مطابقت دارند - این ایده پاسخ من است.

همه دنیا چنین نیست ، اما مردانی که مشکلی با آنها وجود دارد در آن وجود دارند. کسانی هستند که آنقدر نوزاد هستند که به حرف مادرشان گوش می دهند. آنها چنین خانواده ای دارند ، فرزندان: مانند همسر و فرزندان ، اما به هر حال ، مادر همه چیز را اداره می کند. مردانی هستند که جدی نیستند ، مانند زنان زن: آنها با من و با شخص دیگری قدم می زنند. من تکرار می کنم که همه این مردان در طبیعت وجود دارند ، تعداد کمی از آنها وجود دارد ، اما آنها توسط زنانی پیدا می شوند که خود مشکل دارند ، احساس تنهایی ، بی فایده ، رها شده ، دوست نداشتن.

خود شما گفتید که مردان پس از شوروی خراب شده اند: ما تعداد کمی داریم ، اما زنان زیادی وجود دارد

بیایید در مورد این پدیده صحبت کنیم: در واقع ، بر اساس سرشماری نفوس ، مردان به طور قابل توجهی کمتر در اوکراین وجود دارد. اما همه ما درک می کنیم که برخی از زنان بیش از یک بار ازدواج می کنند ، در حالی که برخی دیگر هرگز ازدواج نمی کنند. شما به مصاحبه من با سردبیر مجله Elle اشاره کردید. او سالهای زیادی دارد و اکنون با شوهر چهارم خود زندگی می کند. این نابرابری جنسیتی چگونه در مورد او صدق نمی کند؟ مردان کافی وجود ندارد و لنا سوتنیکووا 4 بار ازدواج کرد. چرا؟ لنا سوتنیکووا زیباترین زن روی زمین است ، یا چه؟ و زنان بسیار زیبایی هستند که هرگز ازدواج نکرده اند. همه پاسخ ها در روان است. نه در ظاهر ، نه در شانس ، نه در شخصیت ، نه در سن. این همه استدلال کلی زنانی است که زندگی بدی دارند و آنها سعی می کنند دلیل آن را درک کنند. همه ما آنقدر مرتب شده ایم که سعی می کنیم دلیل را نه در خودمان ، بلکه در چنین موقعیتی یا در چنین مردانی بیابیم. در واقع ، شما می توانید شرایط را تغییر دهید و کاملاً شاد زندگی کنید ، و حتی با وجود چنین عدم تعادلی بین زنان و مردان ، می توانید موقعیت خود را پیدا کنید ، و شاید نه فقط یکی.

می توانم به شما بگویم که بسیاری از دوستان من با خارجی ها ازدواج کردند: ایتالیایی ها ، انگلیسی ها ، ترک ها - و به طور کلی ، آنها خوشحال هستند. زنان اوکراینی اغلب این جمله را در ایتالیا یا مثلاً در هلند مردان عادی تکرار می کنند ، اما در خانه فقط بزها وجود دارد. چگونه می توان این را توضیح داد؟

این را می توان با این واقعیت توضیح داد: آنها از نظر روانشناسی تنبل هستند ، چشمان آنها نمی سوزد. من یک مثال می زنم: حدود 5 سال پیش بود ، من به کافه ای رفتم که مهمانی لیسانس در آنجا برگزار می شد. 12 دختر سر یک میز نشستند و تولد خود را جشن گرفتند.آنها نوشیدند ، و ناگهان یکی از آنها فریاد زد: "ب … dl ، من ازدواج نمی کنم ، فقط 5 دقیقه بنشین ، با دختران مشروب بخور!" ما 5 نفر مرد بودیم و همه روی برگرداندیم. فقط یک فرد الکلی با آنها نشست و مجانی مشروب خورد و رفت. بله ، اینجا هلند یا ایتالیا نیست. در هلند ، این دختران به میز نمی رسیدند ، آنها قبلاً به صورت جفت جدا شده بودند. و در اینجا آنها دو ساعت است که مشروب می نوشند ، صدای خنده زنانه سکسی معروف به گوش می رسد - و مردان به چیزی احتیاج ندارند ، آنها فقط گذشته را نگاه می کنند.

بنابراین شما نیز به این شرکت ملحق نشده اید

و من هم همینطور. اگرچه من اسلاو نیستم ، در اتحاد جماهیر شوروی متولد شدم و ظاهراً این روانشناسی به من نیز مربوط می شود. Le-no-in. چشم نمی سوزد. و اروپایی ها خراب نیستند. زن اروپایی هنوز باید فتح کند. به هر حال ، بسیاری از مشکلات ریشه در انطباق زنان دارد ، در این واقعیت است که زن ما از منافع خود دفاع نمی کند ، مانند یک زن هلندی ، که شما با او اینقدر خراب نخواهید کرد - می توانید آن را از شاخ در بیاورید. مردم ما ، می دانید ، بیشتر و بیشتر خجالتی هستند ، بیشتر و بیشتر با قدردانی: اوه ، خدا را شکر ، آنها به من توجه کردند ، نوعی دهقان وجود داشت. این داستان پس از جنگ جهانی دوم زمانی آغاز شد که تقریباً هیچ مردی وجود نداشت.

شما می گویید مهمترین چیز در یک رابطه روان سالم و گشودگی است. به عنوان مثال ، من به تنهایی احساس راحتی و هماهنگی می کنم. آیا ممکن است احساس راحتی کنید ، اما سر شما از کار افتاده است؟

نه ، سرت خوب است به طور کلی ، من می خواهم بگویم که هیچ هنجاری در اینجا وجود ندارد. چرا فکر می کنید اگر به تنهایی احساس خوبی دارید ، مشکلی با شما وجود دارد و باید بخواهید تنها نباشید؟ این چه مزخرفیه؟ وقتی 80 ساله می شوید و ممکن است از مرگ تنها بترسید ، ممکن است بخواهید کسی در آنجا باشد. و اکنون ، در جوانی ، همه چیز خوب است.

این در حال حاضر شبیه یک مشاوره شخصی است ، اما شاید من فقط از یک رابطه می ترسم؟ شاید شما من را منصرف کنید ، اما من ، برای مثال ، یک زوج خوشبخت را نمی شناسم. مطمئناً کسی پنهانی یا آشکار رنج می برد. و حتی برد پیت و آنجلینا جولی جدا شدند ، حتی آنها

بیایید از انتها شروع کنیم ، شاید. من کتاب بیلی باب تورنتون ، شوهر دوم آنجلینا جولی ، بازیگر ، کارگردان و فیلمنامه نویس عالی را خواندم. او کمی کنایه آمیز درباره آنجلینا در آنجا می نویسد. همه آنها با سرشان دوستان چندان خوبی نیستند ، برد پیت سالم ترین آنها است ، حتی در ظاهر. آنجلینا با "سلام" بسیار بزرگ ، و تورنتون حقیقت را برای خود می نویسد که عقده هایی دارد. بنابراین "حتی" به چه معناست؟

حالا درباره شما: شاید خیلی خوب باشد که از روابط می ترسید ، بنابراین در تنهایی راحت هستید. در مورد مشکلات زنان ، آنها از مادر و پدر شروع می کنند. زیرا اولین ، ببخشید ، بز در زندگی یک زن اوکراینی که مردان را این گونه صدا می زند ، پدرش بود. چه کسی شاید نوشید ، چه کسی شاید جنگید. بنابراین ، کلمه "بز" در یک کودک 5 ساله گیر کرد. و سپس او فقط داستان کودکان را اجرا می کند و معتقد است که همه مردان چنین هستند.

آیا شما شخصاً زوج های خوشبخت را می شناسید؟

میدانم. نکته اصلی و من بر این امر اصرار دارم این است که هیچ مصالحه ای ، هیچ امتیازی برای مردم شادی ایجاد نمی کند. شادی توسط یک روان کاملاً سالم و پایدار ایجاد می شود. چه مفهومی داره؟ این بدان معناست که شما شخصاً به عنوان یک فرد ، درست صبح احساس خوبی دارید ، از روحیه بالایی برخوردار هستید. شما کاری را انجام می دهید که دوست دارید ، خودتان را دوست دارید ، بقیه را دوست دارید. و شریک زندگی شما دقیقاً همان شخص است. و این اساس شادی در یک زوج است. چگونه می توانید دو فرد بیمار را بردارید و یک رابطه سالم ایجاد کنید؟ فقط خواندن در مجلات براق ، روش صحیح رفتار چیست؟ این غیر ممکن است. اگر هر یک از زوجین با سر خود مشکل داشته باشند ، نمی توانند چیزی عادی بسازند. اما اگر هر یک از آنها عادی باشند و از همه مهمتر ، خود را دوست داشته باشند ، آنها یکدیگر را دوست خواهند داشت. در اینجا من این را مشخص می کنم: افرادی که خود را دوست ندارند نمی توانند یکدیگر را دوست داشته باشند ، بنابراین نمی توانند یک زوج خوشبخت نیز داشته باشند.

روانشناس حرفه ای بسیار دقیق است. در طول سالهای تمرین ، در مورد مردم چه آموخته اید؟

من هیچ چیز وحشتناکی نمی دانستم نکته این است که روانشناس از همان آزمایش بیماران ساخته شده است.همانطور که در یک شوخی مشهور - کسی که برای اولین بار عبا را پوشید ، پزشک است. اما من نیز همیشه سالم نبودم. من "سوسک" بزرگی در سر داشتم ، به همین دلیل است که در واقع ، 35 سال به عنوان روانشناس کار کردم. اما به محض بهبودی ، اولین چیزی که با آن روبرو شدم این بود که علاقه چندانی به همکاری با آنها نداشتم ، اگرچه به این کار ادامه می دهم. و من شروع به سخنرانی کردم ، برای من مثل یک تئاتر است ، من سخنرانی ها را دوست دارم. هنگامی که مشکلی ندارید ، علاقه چندانی به شنیدن مشکلات دیگران ندارید.

شما چه نوع "سوسک" داشتید؟

اولا ، من روابط عادی با زنان نداشتم. آنها بر اساس تعارض ، بر این احساس که هیچکس مرا دوست ندارد و غیره ساخته شده اند. و حتی وقتی شما را دوست دارند ، هنوز به آن اعتقاد ندارید. من احساساتی بودم ، درگیر بودم ، فکر می کنم شخصیت نسبتاً سختی داشتم. اما من هنوز تغییر کردم و از تشخیص مورد علاقه دوران کودکی خود ، که در انگلیسی به آن A. D. H. D. می گویند ، اختلال نقص توجه ، بیش فعالی ، هنگامی که فرد نمی تواند روی چیزی تمرکز کند ، تمرکز کرد. من کاملا متفاوت احساس کردم شما می گویید زنان مردان را بز می دانند. آیا می دانید مردان تصور می کنند زنان چیست؟ بله ، آنها عموما عوضی هستند ، آنها فقط به پول احتیاج دارند.

مطمئن

من این دنیا را ترک کردم ، شروع به دوست داشتن مردم کردم. اگر با کسانی که بز نامیده می شوند ملاقات کنم ، پس با آنها بد رفتار نمی کنم. من اصلا کاری به آنها ندارم. فقط علاقه ندارم من هیچ تمایلی برای محکوم کردن آنها ندارم ، هیچ عصبانی وجود ندارد. خوب ، آنها چنین افرادی هستند ، خودشان از آن رنج می برند. و مردان دیگر شروع به احاطه کردن من کردند ، به طور کلی زنان دیگر. و چرا؟ نه به این دلیل که جهان به مکان بهتری تبدیل شده است ، بلکه به این دلیل که من پیشرفت کرده ام. وقتی با "سوسک" هایم بودم ، اطرافیانم را نیز چندان دوست نداشتم. اما هنگامی که من شروع به تغییر کردم ، سالم تر ، بازتر ، صریح تر ، بدون هیچ گونه دستکاری ، بدون کینه و بدون درگیری ، آنگاه زنان کاملاً شگفت انگیزی شروع به احاطه کردن من کردند ، آنها به سادگی زیبا هستند ، بهتر از این نمی تواند باشد.

بنابراین شما در نهایت بدبین نشدید؟

من فکر می کنم فرد بدبین نیز یک ماسک محافظ از عاشقان ناتمام است. من بدبین نشدم. برعکس ، همه چیز سرگرم کننده تر شد.

بنابراین شما فکر می کنید که هیچ چیز سالم نمی تواند در نتیجه یک درگیری متولد شود؟

اول ، هیچ چیز سالم نمی تواند در نتیجه یک درگیری متولد شود. دوم ، من طرفدار ایجاد روابط نیستم. همه مجلات با توصیه هایی که برای کار روی روابط لازم است ، گناه می کنند. دوستان من ، شما از سر کار به خانه می آیید - استراحت کنید. شغل دوم شما اصلاً دستمزد ندارد. لازم نیست روی هیچ چیزی کار کنید. یا رابطه دارید یا ندارید. اما برای اینکه بتوانید رابطه ای داشته باشید که نیازی به سرمایه گذاری جسمی و اخلاقی ندارد ، لازم است که خودتان را همانطور که هستید بپذیرید. و سپس شریک خود را همانطور که هست می پذیرید: شما نمی خواهید او را بازسازی کنید ، او را اصلاح کنید ، او را دوباره آموزش دهید. نیازی نیست. یا او را دوست دارید ، یا دیگری را پیدا کنید. با دستان خود شخص را لمس نکنید. وقتی خودتان را قبول دارید و در هماهنگی با خودتان زندگی می کنید ، آن وقت شما و دیگران شروع به دوست داشتن می کنید ، از ارتباط با آنها احساس لذت می کنید.

منبع:

توصیه شده: