2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
کلمه کوتاه "نه" برای ما سود زیادی دارد. برای مثال ، زمانی که خودمان پول کافی برای پرداخت نداریم ، به چای با همسایه ای که به کل ورودی معروف است می پردازیم یا با پسرعموی خود در ایستگاه قطار در پنج صبح ملاقات می کنیم ، نیازی به وام نمی دهد. اما افرادی هستند که نمی توانند تقریباً از هیچ کس خودداری کنند. آنها زندگی خود را با تحقق خواسته های دیگران سپری می کنند: آنها کل حقوق خود را به عنوان بدهی تقسیم می کنند ، با فرزندان دیگران می نشینند و در مهمانی هایی که نمی توانند هزینه کنند شرکت می کنند. چرا نه گفتن اینقدر سخت است؟
هیچ کس نمی گوید که امتناع دائمی از کمک دیگران ضروری است. نوع دوستانی شاد هستند که با خوشحالی به دوستان خدمات ارائه می دهند ، در مقابل کمک می گیرند و احساس خوشبختی می کنند. مشکلات زمانی شروع می شوند که با "نه" گفتن ، احساس بدی داریم ، زیرا "خودخواهانه" ، "ناشایست" ، "بی ادب" رفتار کردیم و با گفتن "بله" ، احساس می کنیم دست و پای ما بسته است ، زیرا با چیزی کاملاً ناراحت کننده امضا کردیم.. اگر ناتوانی در رد کردن به خشونت منظم علیه خود تبدیل شود ، زمان تغییر چیزی است.
چه چیزی در مورد کلمه کوتاه "نه" بسیار دشوار است؟ مشکلاتی که اغلب با افرادی روبرو می شوند که در دوران کودکی تجربه کرده اند. والدین از کودک ناراضی بودند ، به ندرت عشق خود را به او ابراز می کردند ، اما اغلب آنها را سرزنش می کردند ، انتقاد می کردند ، مجازات می کردند. چنین کودکانی بسیار راحت می شوند: مطیع و قابل اعتماد. آنها از اعتراض می ترسند تا آخرین تکه های تأیید والدین را از دست ندهند. با بالغ شدن ، فرد همچنان خود را با توجه به احساسات دیگران ارزیابی می کند. بستگان ، دوستان ، همکاران از من راضی هستند - این بدان معناست که من واقعاً عالی هستم. اما اگر آنها عصبانی و عصبانی شوند ، من کار اشتباهی انجام می دهم ، و من فوراً باید اصلاح شوم. واضح است که سرنوشت چنین شخصی غیرقابل هشدار است: او در همان زمان خدمت نه دو ، بلکه بسیاری از اربابان می شود.
به اصطلاح "فایده ثانویه" عدم توانایی در امتناع ، احساس عدم تعویض خود است. اطرافیان شما را با اطمینان خریداری می کنند: "هیچ کس بهتر از شما این کار را نمی کند" ، "شما یک دوست واقعی هستید ، بقیه قبول نکردند" ، "آنها به حرف من گوش نمی دهند ، اما مطمئناً شما." و شما برای اجرای دستورات دیگران عجله می کنید ، از کسی تقاضا می کنید ، کار خود را تمام نکنید و با سگ دیگران راه بروید تا صاحبان آنها در تعطیلات استراحت کنند. اگر مشکلی ندارید که تمام زندگی خود را صرف امور و نگرانی های دیگران کنید ، می توانید ادامه دهید. اما ، متأسفانه ، قابلیت اطمینان شما را محبت دیگران را تضمین نمی کند.
دوست داشتن و دوست نداشتن امری غریب است که از هیچ قانونی پیروی نمی کند. علاوه بر این ، فردی که اجازه می دهد "بر قوز خود سوار شود" به تدریج بی احساس ، تحریک پذیر و مخفیانه از دیگران به دلیل "عدم متقابل" عصبانی می شود. با کنار گذاشتن خواسته های خود به خاطر دیگران ، احساس می کنیم مورد استفاده قرار گرفته ایم ، فریب خورده ایم - گرچه در واقع ما خودمان به شخص دیگری این فرصت را داده ایم که بر ما سوار شود.
غالباً افرادی که عمر خود را برای برآوردن خواسته های دیگران سپری می کنند ، هیچ چیز از خواسته های آنها نمی دانند. پیروی از آرزوهای خود آسان نیست. شما باید بر مقاومت جهان خارج غلبه کنید ، سعی کنید ، اشتباه کنید ، شکست ها را تجربه کنید. اصل "من برای دیگران زندگی می کنم" راحت است ، زیرا مسئولیت شکست ها و تلاش های آنها را از بین می برد. من در جایی که خواسته می شوم - بنابراین من همیشه خوب ، انعطاف پذیر ، مهربان هستم. جالب است که افراد بدون مشکل به ندرت دوستان صمیمی دارند - بیشتر اوقات دوستانی که هر از گاهی از آنها راحت استفاده می کنند. و این فقط در مورد ظلم دیگران نیست. فقط خود شخص ، که نمی داند چگونه رد کند ، بی علاقه می شود. شخصیت او به تدریج در زیر یوغ اراده شخص دیگر در حال پژمرده شدن است. او وقت ندارد کاری را که برایش جالب است انجام دهد ، استعدادهای خود را توسعه دهد ، نسبت به همه چیز بی تفاوت و بی تفاوت می شود.
چگونه نه گفتن را یاد می گیرید؟ عادت کنید به حرف خود گوش دهید.آیا برای شما راحت است که پنج صبح از خواب بیدار شوید تا شخصی را به فرودگاه برسانید؟ آیا می توانید به مهمانی نیمه هفته بروید و تا دیروقت در آنجا قدم بزنید؟ اگر به سختی می توانید بلافاصله قاطعانه امتناع کنید ، یاد بگیرید که وقت بگذارید. بگویید: "من دقیقاً نمی دانم برنامه های من چیست ، بیایید شفاف سازی کنیم و یک ساعت دیگر با شما تماس بگیریم". به درخواست قرض دادن پول یا پرداخت هزینه شخصی که قصد درمان او را ندارید ، عمل کنید. شما مجبور نیستید از کسی حمایت کنید - مگر این که والدین سالخورده ، کودک خردسال یا همسر باردار شما باشند. شما مسئول همه افراد دیگر نیستید.
امتناع کوتاه و مودبانه به این معنا نیست که شما فردی بد ، ترسو یا حریص هستید. این به سادگی مرزهای شخصی شما را مشخص می کند. وقتی دائماً بدون آرزوی زیاد "بله" می گوییم ، به نظر می رسد که مرزهای ما تار می شود ، از بین می رود. یک فرد نمی فهمد که کیست ، چیست ، چه می خواهد و برای چه تلاش می کند. و این ، می بینید ، بسیار ناراحت کننده است. اما وقتی نه گفتن را یاد می گیرید ، بله گفتن بسیار خوشایندتر خواهد بود.
توصیه شده:
چرا مردان من را در خیابان و اماکن عمومی ملاقات نمی کنند؟ چرا مردان در خیابان به سراغ شما نمی آیند
چرا مردان من را در خیابان و اماکن عمومی ملاقات نمی کنند؟ چرا مردان در خیابان به سراغ شما نمی آیند؟ یکی از سوالات متداول از متخصصان روابط دخترها این است: "چرا مردان در خیابان و مکانهای عمومی با من ملاقات نمی کنند؟ در خیابان ، در برخی رویدادها یا کنسرت ها ، در پارک ها ، در مراکز خرید و سرگرمی ، در دفتر و غیره.
چگونه می توان با تنبلی مبارزه کرد و چرا نمی توانیم آنچه را که برنامه ریزی کرده ایم انجام دهیم؟
برای همه اتفاق افتاده است که وقتی برنامه ریزی کرده اید که در آینده نزدیک کاری برای خود انجام دهید ، نمی توانید خود را مجبور به اجرای برنامه خود کنید ، خواه نوشتن گزارش ، تمیز کردن خانه ، وعده رفتن از امروز به ورزشگاه ، بروید برای دویدن ، کار کردن و غیره همه چیز را به فردا موکول می کنیم و وقتی فردا فرا می رسد بهانه هایی را پیدا می کنیم که چرا بعداً می توانیم این کار را انجام دهیم ، هرگونه مزخرفی انجام می دهیم ، اما نه آن چیزی که لازم است.
درباره عشقی که هنوز نمی توانیم دریافت کنیم
افراد مختلف با مشکلات مختلف به من مراجعه می کنند و اغلب آنها فاقد شناخت ، تحسین ، عشق هستند. به نظر می رسد بسیار ساده ، اما در عین حال بسیار دشوار است. مشکل اینجاست که مردی در درون ما می نشیند و برای چیزهای زیادی آماده است ، فقط برای به دست آوردن عشقی که رویای آن را دارد.
ما نمی توانیم پیش بینی کنیم که واژه ما چگونه پاسخ خواهد داد
اطلاعات یک شخص مهم یا "از صفحات چاپی" به سر می رسد و به ناحیه زیر قشر ، جایی که ناخودآگاه "زندگی می کند" نفوذ کرده و مانع از آن می شود و باعث ایجاد احساسات مختلف ، اغلب خشونت آمیز می شود. من ساختارهایی مانند شایعات و شایعات را که یکی از قدرتمندترین ابزارها برای مدیریت افراد هستند ، کنار می گذارم.
چرا به احساسات نیاز داریم و چگونه می توانیم از آنها به نفع خود استفاده کنیم؟
در زندگی ما دائماً نوعی احساس را تجربه می کنیم. آنها برای ما چیست و با آنها چه کنیم؟ این همان چیزی است که من امروز با شما هستم و می خواهم در مورد آن صحبت کنم. احساسات ما به ما می گوید که چه اتفاقی برای ما می افتد - این که آیا در زندگی ما اتفاق می افتد ، آنچه ما نیاز داریم ، چرا ما خوب هستیم ، یا اصلاً اینطور نیست.