چگونه به کودکان می آموزیم که به خود خیانت کنند

تصویری: چگونه به کودکان می آموزیم که به خود خیانت کنند

تصویری: چگونه به کودکان می آموزیم که به خود خیانت کنند
تصویری: دکتر هلاکویی - چگونه با فرزندانمان رفتار کنیم تا از مشکلاتشان آگاه شویم 2024, مارس
چگونه به کودکان می آموزیم که به خود خیانت کنند
چگونه به کودکان می آموزیم که به خود خیانت کنند
Anonim

من در کافه ای نشسته ام. در میز بعدی یک خانواده وجود دارد - یک پدر 35 ساله ، پسر او 4-5 ساله و یک مادر بزرگ ، ظاهرا مادر این پدر. ما با نان چای خوردیم ، بزرگسالان در مورد چیزی صحبت می کنند. پسر می خواهد چای بنوشد ، اما بسیار گرم است ، چندین بار سعی می کند جرعه جرعه بخورد ، موفق نمی شود. با پرتاب این تلاش ، او به بزرگسالان می گوید: "من داغ هستم." کسانی که نمی شنوند یا توجه نمی کنند. پسر دوباره با صدای بلندتر گفت: "من داغ هستم." مادربزرگ رو به او می کند و با عصبانیت می گوید: "هیچ چیز برای شما گرم نیست ، چیزی اختراع نکنید!" پدر فنجان را لمس می کند ، سعی می کند کاری انجام دهد ، اما مادربزرگ با یک سوال حواس او را پرت می کند و او دوباره با او وارد گفتگو می شود و پسرش را با مشکل خود تنها می گذارد. پسر بار دیگر سعی می کند توجه را به سمت خود جلب کند. مادربزرگ در حال حاضر شر است: "بسه! آن را بنوش! براش داغونه! هیچ چیز گرم نیست ، بنوشید ، وگرنه باید بروید. " و رو به پدر می کند. پسر ، پس از کمی تردید ، به نحوی ، گاهی اوقات روی چای می دمد ، کمی از آن را با نان می نوشد. در نهایت ، آنها بلند می شوند و به سمت خروجی راه می روند. در راه ، مادربزرگ به نوه اش توبیخ می کند: "اگر اینگونه رفتار کنی ، دفعه بعد ما تو را با خود به جایی نمی بریم."

من از شما اطلاعی ندارم ، اما می خواستم این مادربزرگ را بزنم.

خوب ، این متن است. با بچه روبه رو می شویم ، او در این شرایط چه آموخته است؟

- اینکه مشکلاتش مهم نیست و خودش هم مهم نیست.

- اینکه نمی توانید در مورد مشکلات خود با صدای بلند صحبت کنید.

- این که درخواست کمک غیرممکن است - یا آنها سرزنش می کنند ، یا نادیده می گیرند ، در هر صورت فقط بدتر می شود.

- اینکه نمی توانید به احساسات و احساسات خود اعتماد کنید. دیگران بهتر می دانند که چگونه می توانید در موقعیتی خاص احساس و احساس کنید.

- این که عزیزان می توانند از شما رویگردان شوند فقط به این دلیل که گفته اید احساس بدی دارید (در این مورد گرم است).

- آن پدر شفاعت نمی کند و محافظت نمی کند.

- آن پدر از مادربزرگ ضعیف تر است. چون شفاعت نکرد و دفاع نکرد. سپس این پیش بینی به طور کلی بر مردان و زنان و در وهله اول بر خود آنها خواهد افتاد.

لیست همچنان ادامه دارد ، اما من فکر می کنم این کافی است تا وحشت زده شوم. کل وضعیت حدود 10 دقیقه به طول انجامید. من فکر می کنم که در تغییرات مختلف همه اینها در خانه ، در ارتباط بین اعضای این خانواده ، تکرار می شود.

چند ده بار تکرار و درس آموختن برای یک عمر.

همه ما با شنیدن چنین چیزی دائما بزرگ شده ایم. ما محصولات چنین "آموزش" ای هستیم. ما خود را نمی شنویم ، به خود اعتماد نداریم ، بر دیگران تمرکز می کنیم و نیازهای خود را به گوشه ای دور هدایت می کنیم.

چه فرقی داره؟ که چگونه.

وقتی در شرایط خاص ، در برخی از تماس ها احساس بدی می کنم ، این فقط یک معنی دارد - "من احساس بدی دارم". اینها احساسات من هستند و من بر اساس آنها هدایت می شوم ، به آنها اعتماد دارم. و من موظف هستم به هر طریقی از خودم محافظت کنم. این یک عمل دوست داشتن خود است.

من مجبور نیستم به این فکر کنم که چرا کسی با من بد رفتار می کند ، وارد موقعیت او می شوم و او را درک می کنم. من مجبور نیستم در مورد این که آیا او دوران کودکی سختی داشته است ، آیا دچار جراحت شده است یا نه ، فکر کنم که این کاری است که او اکنون با مردم انجام می دهد. بگذارید او درباره خودش فکر کند ، مطمئناً این مسئولیت من نیست.

توانایی محافظت از خود ، تعیین مرزهای خود برای رشد عزت نفس بسیار مثر است. اما با احترام به خود ، می توانید چیزی را پرورش دهید. به عنوان مثال ، توانایی نگاه کردن به موقعیت از طریق چشم شخص دیگر ، درک انگیزه های او ، عصبانی نشدن در پاسخ ، آن را همانطور که هست بپذیرید و ببخشید. یا نبخشید.

و تنها پس از گذراندن این مسیر ، و بارها ، در پایان آن می توانید یک میوه جادویی پیدا کنید - یک بی تفاوتی مطلق سالم. هر طور که دوست داری مرا صدا کن ، من فقط لبخند می زنم و می گویم - خوب ، شاید. مرا بفرست دور ، من فقط شانه هایم را بالا انداختم و فکر می کنم - این اتفاق می افتد!

و پس از این پذیرش مردم به گونه ای که هستند می آید. و درک عمیقی از این که همه ما در قلب خود پسر و دختر کوچکی هستیم ، که بزرگسالان زمانی به آنها یاد دادند که به خود خیانت کنند. و هنوز هم به همه ما آسیب می رساند. و بنابراین لازم نیست که این درد را با پاسخ دادن بد به بد ، چند برابر کنیم.

از کودکی به ما آموختند که به احساسات خود اعتماد نکنیم ، به ما گفته شد - شما نمی توانید چنین احساسی داشته باشید ، این اشتباه است.و ما بزرگ شدیم و حتی گاهی اوقات نمی توانیم این احساسات را تشخیص دهیم. و برای نشان دادن "بد" خود به کسی - خدا نکند! شما همیشه در پاسخ خواهید شنید - تقصیر خود شماست!

بنابراین ، ابتدا باید این قسمت خاص را بازیابی کنید ، یاد بگیرید که به احساسات خود اعتماد کنید ، آنها را به جهان ارائه دهید و در مورد آنها صحبت کنید. نه ، نه برای همه ، به صورت انتخابی. کسانی که قادر به درک هستند و در پاسخ نمی خندند.

سپس توانایی تعیین مرزها و دفاع از آنها را افزایش دهید. در صورت لزوم ، "با دست در دست" ، تهاجمی. در ابتدا تهاجمی خواهد بود.

سپس همه چیز دیگر.

در سکانس دیگری کار نخواهد کرد.

به همین دلیل است که طرفداران سنت های مختلف شرقی ، که خواهان آرامش و عشق جهانی هستند ، از طریق لبخندهای تیره و تمایل خود برای نشان دادن "روشن بینی" خود به همه ، درد زیادی در چشم آنها وجود دارد. آنها دو مرحله اول را از دست دادند ، تصمیم گرفتند گاو را با شاخ بگیرند و مستقیماً به مرحله سوم بپرند. اما در یک دنباله متفاوت کار نخواهد کرد.

توصیه شده: