10 جزء یک رابطه سالم

تصویری: 10 جزء یک رابطه سالم

تصویری: 10 جزء یک رابطه سالم
تصویری: 8 عادت روابط سالم 2024, آوریل
10 جزء یک رابطه سالم
10 جزء یک رابطه سالم
Anonim

روابط در هر زمینه ای از زندگی موادی هستند که ناپایدار و بسیار چند وجهی هستند. همه عناصر رابطه مهم هستند. اگر نسبت ها در نظر گرفته شود ، ما احساس راحتی می کنیم ، اگر نه ، رابطه را ترک می کنیم.

"رابطه عادی" چیست؟ صرف نظر از زمینه (ما در مورد روابط عاشقانه یا در مورد روابط با دوستان صحبت می کنیم) ، اگر حداقل یکی از شرکت کنندگان در ناراحتی ، مقاومت یا بی تفاوتی قرار گیرد ، نمی توان رابطه را سالم دانست.

قبل از بحث در مورد اجزای یک رابطه سالم ، خودتان به آن پاسخ دهید سه سوال:

  1. رابطه چیست؟
  2. تفاوت رابطه با تماس رسمی چگونه است؟
  3. چه چیزی برای ایجاد رابطه مهم است؟

هرکس پاسخ خودش را خواهد داشت. اما می توانم فرض کنم که برای بسیاری تفاوت مهم بین روابط و تماس رسمی ، یک رنگ احساسی قوی است. در انواع مختلف روابط ، این رنگ متفاوت خواهد بود. برای تعامل حرفه ای ، این می تواند احترام باشد ، برای روابط در یک زن و شوهر - عشق ، برای دوستی ها - اعتماد ، برای روابط با فرزندان - پذیرش. انتخاب های زیادی وجود دارد.

از نظر ایده آلیست ها ، این "نخ قرمز" در قالب یک احساس اصلی برای یک رابطه کافی است. اما در حقیقت ، حفظ رابطه بسیار بیشتر از یک محتویات محبت ، اعتماد یا احترام نیاز دارد. این "ابزار" اضافی در ترکیب روابط معیارهای یک رابطه سالم است.

بسیار دشوار است آنچه را می توان معیارهای یک رابطه سالم نامید به یک لیست خاص کاهش داد. اما به نظر من ، ویژگی های اجزای یک رابطه سالم وجود دارد که از همه مهمتر است.

  1. علاقه … شاید با این م componentلفه است که ارتباط به عنوان چنین آغاز می شود. و هر رابطه ای با او شروع می شود. علاقه به طور همزمان در دو جهت ایجاد می شود - علاقه به شخص و علاقه به روابط. تفاوت در این است که مورد اول انگیزه کافی برای ایجاد رابطه نیست. ممکن است علاقه ای به شخص وجود داشته باشد ، از مشاهده او و راه او لذت ببرید. در این مورد ، تماس لازم نیست. جهت دوم ، ایجاد انگیزه برای ایجاد ارتباط و روابط است. علاوه بر این ، علاقه (علاقه) به رابطه مستلزم درک این است که کدام نوع رابطه ترجیح داده می شود. به محض از بین رفتن علاقه از رابطه و بی تفاوتی ، مشکلات ظاهر می شوند. حل آنها ممکن است ، اما باز هم ، علاقه هر دو طرف مورد نیاز است.
  2. حوزه منافع مشترک حتی قوی ترین و قوی ترین روابط ، تقویت شده با زمان و احساسات ، می تواند در غیاب نقاط تماس محو شود. شما می توانید یک رابطه را به صورت دو توپ تصور کنید - ممکن است آنها شکل و رنگ یکسانی داشته باشند ، اما برای اینکه به نحوی به یکدیگر متصل شوند ، یک نقطه تماس ضروری است. حداقل یک ، اما بسیار متراکم. این نکته در اینجا حوزه ای از علایق مشترک است که اجازه نمی دهد رابطه به روال عادی کشیده شود. در ادامه استعاره توپ ، ضروری است که نقاط تغییر کرده و متراکم باقی بمانند. چگونه انجامش بدهیم؟ توپ ها می توانند بچرخند و دائماً نقاط جدید را لمس کنند.:-) همین اصل برای انسان ها نیز کاربرد دارد. استراحت در یک نقطه قابل اعتماد ، پایدار ، اما یکنواخت است. شما باید حرکت و تغییر این نقاط را بدون قطع ارتباط یاد بگیرید. لازم است به طور دوره ای علایق و فعالیتهای مشترک جدیدی را پیدا کنید که امکانات تعامل را گسترش دهد.
  3. اعتماد … اهمیت اعتماد چیزی از مجموعه "کلاه سپاسگزار" است. اما به دلایلی ، این دانش ارزشمند و آشکار به هیچ وجه به حفظ رابطه گرم و سالم برای هزاران نفر کمک نمی کند. چرا؟ از آنجا که به نظر می رسد اعتماد برای بسیاری از ما یا چیزی یک بار است ، یا چیزی است که بدیهی تلقی می شود ، یا چیزی است که شایسته آن است. در اصل ، اعتماد کردن یا نبودن یک تصمیم است. و در واقع ساده است. بله ، ما این تصمیم را با افکار و س complicالات پیچیده می کنیم.اما در حقیقت ، تقریباً هر شخصی می تواند با احتمال مساوی هم اعتماد ما را توجیه کند و هم به آن خیانت کند. تصمیم با ما است - یا نفس می کشیم و بیرون می دهیم و اجازه می دهیم طرف مقابل بخشی از مسئولیت روابط را بر عهده خود ما باشد ، یا نه. و سپس ما از تماس رنج می بریم ، از آن اجتناب کرده و دیگری را تیز می کنیم. این را بخاطر بسپارید: اعتماد عبارت است از تمایل به انتقال بخشی از مسئولیت در رابطه با شخص دیگر. و بررسی نکنید. میزان اعتماد به فرد ، درصد مسئولیتی است که شما آماده انجام آن هستید. این انتخابی است که همیشه دارید. 1 درصد نیز اعتماد است. و اگر این یک درصد را بدهید - آن را تکان ندهید و هر روز آن را بررسی نکنید.
  4. احساسات … این دقیقاً جزء یک رابطه سالم است که معمولاً سنگ بنای یک رابطه تلقی می شود. هر کسی. بله است اما خیر. احساسات 1/10 رابطه است. نه بیشتر و نه کمتر. بدون شک ، بخش مهم است و بدون آن نمی توانید رابطه برقرار کنید. اما فقط یک دهم. برانگیختن احساسات با وجود این که از نظر شیمیایی تقویت شده اند دشوار است. اما تقویت یا تضعیف آنها تا حدودی آسان تر است. چگونه؟ م effectiveثرترین راه این است که شخص دیگری را بدون تخیلات و انتظارات قبلی کشف کنید. قالب ارتباطات ، محیط را تغییر دهید و به آن طرفهای شخصی که هنوز برای شما آشنا نیستند نگاه کنید. احساسات مظهر نگرانی شخص دیگری است. و جزئی بودن نسبت به آنچه هنوز ناشناخته است بسیار آسان تر است:-) زیباترین چیز در این بخش از رابطه این است که اگر رابطه ای وجود داشت و تماسی وجود داشت ، احساساتی نیز وجود داشت. این بدان معناست که می توانید آنها را درک کنید ، "بالا ببرید" و آنها را بپذیرید. این سه Ps کلید ارتباط و روابط خوب هستند. اما از شما می خواهم که به خاطر داشته باشید و باور کنید که احساسات به تنهایی برای حفظ روابط و "سلامت" آنها کافی نیست. آنها آتشی هستند که روابط را گرم می کند ، اما برای اینکه آن را بسوزانید ، باید چوب بیندازید.
  5. فرزندخواندگی … این احتمالاً سخت ترین جزء یک رابطه سالم است. همانطور که پذیرش به معنی امتناع از تلاش برای تغییر چیزی در شخص دیگر "برای خود" است. پذیرش بدون قید و شرط یعنی پذیرش بدون قید و شرط:) تا زمانی که همان پذیرش بدون قید و شرط خود وجود نداشته باشد ، نمی توان این نکته را در خود پرورش داد. و برای اکثریت قریب به اتفاق مردم ، این یک کار بسیار دشوار است. با این حال ، به محض اینکه این پذیرش مطلق و بدون قید و شرط را دارید ، کیفیت هر نوع رابطه ای در زندگی شما به میزان قابل توجهی افزایش می یابد. برای پذیرفتن شخص دیگری ، باید حق او را درک کنید و بپذیرید که خودتان باشید و زندگی کنید ، و انتظارات خود را برآورده نکنید:-). خوب ، خودتان فکر کنید ، آیا دوست دارید آن شخص به هر طریق ممکن برای اصلاح شما ، اصلاح و ایجاد یک مبل راحت از شما تلاش کند؟ چرا دیگران باید آن را دوست داشته باشند؟ پذیرش یک بازتاب ، یک غریزه یا یک مهارت نیست. این راه است. وقتی طرف جدیدی را در شخصی باز می کنید ، مسئولیت این سمت را به او می سپارید. ممکن است این طرف را دوست داشته باشید یا نداشته باشید. این در اختیار شماست که با او تماس بگیرید یا نه ، اما شما کوچکترین حقی برای تغییر او ندارید.
  6. توجه … این به رسمیت شناختن شایستگی ها و دستاوردهای شخص دیگر ، انتخاب او و نگرش "خوب" نسبت به دیگری است. و این همچنین در مورد تمایل داخلی برای دادن مسئولیت دیگری برای زندگی او است. احترام نه تنها نیاز به تجربه دارد ، بلکه باید نشان داده شود. برخلاف تصور عموم ، احترام گذاشتن به معنای تأیید شفاهی نیست ، بلکه پذیرش انتخاب شخص دیگر و امتناع از تلاش برای تأثیرگذاری بر این انتخاب ، یا به هر طریقی نظر شخص در مورد این انتخاب را تغییر می دهد. این به توانایی فرد دیگر در تفکر ، تجزیه و تحلیل ، تصمیم گیری و رفتار به شیوه ای که می خواهد احترام می گذارد. احترام به شخص دیگر ، در هر رابطه ای ، بدون احترام به خود غیرممکن است. فردی که به خود احترام می گذارد بلافاصله قابل مشاهده است. این افراد هستند که علاقه ، اعتماد و احساسات مختلف ما را برمی انگیزند.این احترام است که فضایی را برای فردی ایجاد می کند که در آن می تواند زندگی خود را انجام دهد و هیچ گونه انتظاراتی را دنبال نمی کند.
  7. فضای شخصی و احترام به مرزها. مرزهای شخصی نوعی منطقه آسایش روانی فرد ، دیدگاه های اصولی و احساسات ایمن او است. وقتی از احترام به مرزها صحبت می کنیم ، منظور ما این است که می دانیم برای شخص خاصی که با او در رابطه هستیم چه چیزی ناراحت کننده است. و مهمتر از همه ، ما از این مرزها عبور نمی کنیم و شخص را به واکنش های دفاعی بر نمی انگیزیم. اگر این کار را به صورت تصادفی انجام دادیم ، به عقب عقب می رویم و به فرد اجازه می دهیم یک موقعیت روانشناختی راحت داشته باشد. فضای شخصی با مفهوم مرزهای شخصی ارتباط تنگاتنگی دارد. این فضای روانی است که در آن فرد آزاد است انجام دهد ، آنچه برای او جالب است ، مهم است ، بدون در نظر گرفتن ترجیحات شخص دیگر ، با حلقه افراد مورد نیاز خود ارتباط برقرار کرده و در بردار مناسب رشد کند. احترام به مرزها و فضای فرد دیگر کلید یک رابطه راحت است. بله ، مواقعی وجود دارد که نقض سیستماتیک مرزها توسط شخص دیگری به عنوان نوعی تجلی مراقبت تلقی می شود. سپس ما در مورد روابط وابسته به هم صحبت می کنیم ، اما نمی توان آنها را سالم نامید.
  8. حضور فیزیکی کافی در زندگی شخص دیگر. با وجود این واقعیت که ما در عصر ارتباطات مجازی زندگی می کنیم ، روابط هماهنگ سالم از این طریق دست نیافتنی است. برای شکل گیری یک رابطه راحت ، حضور شخص دیگری در زندگی ما با امکان تماس مستقیم ضروری است. موافقم ، ارتباط از طریق اینترنت ، حتی با دنباله های ویدئویی ، ارتباط را کامل نمی کند. این امر به ویژه در مورد زندگی شخصی صادق است ، جایی که تماس فیزیکی کلید حفظ رابطه است. البته ، برای مدت معینی ، حضور مجازی یک شریک ممکن است کافی باشد ، اما نیاز به مراقبت ، در آغوش گرفتن و حتی فقط یک مکالمه زنده ، طبیعی و از نظر فیزیکی قابل درک است. در ارتباطات تجاری و روابط مرتبط ، تماس مستقیم اغلب پیش شرط مذاکره است. فکرش را بکنید ، واقعاً هیچ مذاکره مهمی از طریق اینترنت انجام نمی شود. استثنا مواردی از راه دور است ، زمانی که افراد در کشورهای مختلف هستند. و سپس ، پس از زمان معینی ، از شخصی دعوت می شود تا مستقیماً ارتباط برقرار کند. عدم حضور فیزیکی شخص دیگر ، نقصی قابل لمس ایجاد می کند که احساس ناراحتی می کند. حتی نزدیکترین روابط را می توان در آزمایش قرار داد.
  9. صداقت همه شرکت کنندگان در رابطه. این بدان معناست که هیچ یک از شرکت کنندگان با فرد دیگری وابستگی یا وابستگی ندارند و قادرند خود را به طور کامل و جامع خارج از رابطه احساس کنند. صداقت یک ویژگی اولیه است. و این بسیار مهم است. بسیاری از افراد با تصور اینکه در رابطه با شخص دیگری یکپارچگی و انگیزه ای برای پیشرفت خواهند داشت ، اشتباهات جدی را مرتکب می شوند. شخصیت اولیه جامع و در حال تکامل ، با وارد شدن به رابطه ، به توسعه و حمایت دیگری ادامه می دهد. فردی که تمایل به ادغام دارد ، عمداً یا ناخودآگاه ، از دیگری به عنوان "سکوی پرش" استفاده می کند. اگر این مورد برای دیگری مناسب است ، چنین رابطه ای می تواند برای مدت طولانی زنده بماند. اما این خطر وجود دارد که کل نگرانه ترین شرکت کنندگان در رابطه در نهایت تصمیم بگیرند که از کشیدن طرف مقابل خسته شده است. و کاملا حق با او خواهد بود. روابط زمانی سالم است که شرکت کنندگان بتوانند در کنار یکدیگر ، هر چند در مسیرهای مختلف قدم بزنند.
  10. عدم بازیهای روانی مداوم. متداول ترین و محبوب ترین بازی توسط بسیاری مثلث کارپمن بود و باقی می ماند. این نوعی تعامل وابسته به "سمی" است که در آن شرکت کنندگان در تعامل "خوب" یکدیگر را نقض می کنند. با انجام این کار ، آنها سه نقش را بازی می کنند - تعقیب کننده ، نجات دهنده ، قربانی.در هر یک از نقشها ، کاهش ارزش وجود دارد: قربانی خود و توانایی تصمیم گیری خود را بی ارزش می کند ، نجات دهنده بازی قربانی را می پذیرد و توانایی مقابله بدون قربانی (امدادگر) و آزار و اذیت را بی ارزش می کند. همه را بی ارزش می کند و معتقد است که حقیقت سرکوب و تسلط است. این نقشها دائماً در حال حرکت هستند و هر یک از شرکت کنندگان در مثلث ، با گذشت زمان ، به نقشی متفاوت منتقل می شوند. به عنوان مثال ، نجات دهنده ، با تصادف این واقعیت که کمک او با قدردانی روبرو نمی شود ، ممکن است احساس خشم کند و به راحتی به دست تعقیب کننده بیفتد ، یا احساس بی ارزش شدن کند و قربانی شود. این فقط یک نمونه از یک بازی است ، خود بازی های بیشتری وجود دارد. و اگر بازی ها به صورت عادی تعامل تبدیل شوند ، رابطه به سرعت از بین می رود.

به نظر من ، یک رابطه عادی و سالم باید شامل همه این م componentsلفه ها در یک اندازه باشد. مازاد یا کسری در هر "بخش" - برای همه شرکت کنندگان ناراحتی ایجاد می کند. می توانید در مورد نحوه عملکرد این اجزا در زندگی شخصی خود فکر کنید. در مورد امکان اجرای چنین طرحی - من مطمئن هستم که حفظ رابطه بر اساس اصول این ده نکته بسیار دشوار است. با این حال ، تلاش برای این امر کاملاً واقع بینانه است.

اگر در حین خواندن این یادداشت متوجه شدید که نقصی آشکار در بخشی از روابط شما وجود دارد ، چه باید بکنید؟

من پیشنهاد می کنم تعدادی س yourselfال از خود بپرسید و بر اساس پاسخ ها ، نتیجه گیری اولیه را انجام دهید:

آیا با موارد بالا موافقم؟

  • اگر اختلاف نظر وجود دارد ، چه و چرا؟
  • به نظر من چه م componentsلفه هایی برای یک رابطه مهمتر هستند؟
  • در روابط من (حرفه ای ، خانوادگی یا شخصی) چه م componentsلفه هایی وجود دارد و تا چه حد (مثلاً از 1 تا 10) بیان می شود؟
  • م componentsلفه های دیگر تا چه حد بیان شده است؟
  • کمبود کدام یک از اجزای آنها را بیشتر احساس می کنم؟
  • چه کاری می توانم انجام دهم تا بر این تأثیر بگذارم؟
  • چیزی که من به هیچ وجه نمی توانم تحت تأثیر قرار دهم و برای من چه معنایی دارد؟

در اینجا چنین پرسش نامه ای کوتاه وجود دارد ، من به شما می دهم و پیشنهاد می کنم که پس از گذراندن آن ، یک هفته صبر کنید و هنگامی که اولین پاسخ احساسی فروکش کرد ، برگردید. اگر می خواهید - برای مشاوره بنویسید یا ثبت نام کنید و ما با هم نتیجه را کار خواهیم کرد:) تا آن زمان - برای شما یک رابطه راحت و ارتباط دلپذیر آرزو می کنم! خوشحال می شوم از شما بشنوم!

توصیه شده: