وقتی امید درمان نمی شود

تصویری: وقتی امید درمان نمی شود

تصویری: وقتی امید درمان نمی شود
تصویری: چگونه افسردگی را درمان کنیم بدون دارو تنها در سه روز - Depression Cure Without Medication - EN RU 4K 2024, آوریل
وقتی امید درمان نمی شود
وقتی امید درمان نمی شود
Anonim

همه کسانی که وارد اینجا می شوند امید خود را از دست بدهند …

دانته "کمدی الهی"

روزی باید امید به گذشته ای بهتر را از دست بدهیم

ایروین یالوم

افسانه قدیمی جعبه پاندورا می گوید که پاندورا زنی بود که توسط زئوس ایجاد شد تا مردم را به دلیل این واقعیت که پرومتئوس برای آنها آتش دزدیده مجازات کند. همه خدایان سخاوتمندانه به زن زیبایی ، صدای شگفت انگیز ، لباس زیبا هدیه دادند. پاندورا پس از ازدواج با برادرش پرومتئوس ، یک دختر به دنیا آورد. یک بار زئوس یک ظرف به شوهر پاندورا هدیه داد که در آن همه رذایل ، بدبختی ها و بیماری های انسان محصور شده بود. پاندورا کنجکاو ، علیرغم هشدارهای شوهرش ، کشتی را باز کرد و همه بدبختی ها را بیرون آورد. او ترسیده ، درب را محکم کوبید ، اما دیگر دیر شده بود - همه بدبختی ها در سراسر جهان پراکنده شدند و تنها امید در ته کشتی باقی ماند. و طبق افسانه ها ، از آن زمان مردم رنج می برند و در فقر زندگی می کنند ، و امیدی به زندگی بهتر ندارند.

به نظر می رسد ، این افسانه چه ربطی به کار روانشناسی دارد؟

با این وجود ، من این افسانه را به صورت دوره ای به مشتریان خود می گویم. و ، به نظر من ، حاوی یک پیام بسیار مهم و حکیمانه است. بسیاری افسانه را این گونه تفسیر می کنند - امید در انتهای ظرف باقی ماند و مردم برای زندگی بهتر از امید باقی ماندند. اما آنچه جالب است این است که امید با بدبختی ها و بدبختی های انسان در یک ظرف بود. در واقع ، گاهی اوقات معلوم می شود که برای شروع زندگی بیشتر ، باید از این "بدبختی" - امید جدا شد. اول از همه ، این امید که مثلاً گذشته شما یا شخص دیگری یا چیزی تغییر کند.

کودکان بزرگسال امیدوارند که روزی والدینشان بفهمند که چقدر چوب شکسته اند ، و والدین با گرایش های سادیستی ناگهان درخواست بخشش کرده و رفتار متفاوتی با فرزندان خود آغاز می کنند. کسی امیدوار است که همسر بی وفا فوراً توبه کند و بازگردد ، و بفهمد که چه گنجی را از دست داده است … بسیاری امیدوارند سرانجام روزی از عزیزان خود محبت و مراقبت دریافت کنند که در دوران کودکی به آنها داده نشده بود. کسی امیدوار است که شفا معجزه آسایی پیدا کند - چه خودش و چه به درمانگران یا عزیزانشان که مثلاً از بیماری روانی رنج می برند و بدون انجام هیچ کاری و امید به معجزه ، وقت را هدر می دهد … و اینها بسیار امیدوار است که درمان نشود

این امیدها از یک فرد در توهم حمایت می کند که روزی چیزی در جایی تغییر می کند و عدالت برقرار می شود. اینکه وقتی برای مثال کسی که در دوران کودکی شما را مورد آزار و اذیت قرار داده است ، از شما تقاضای بخشش کند ، ناگهان زندگی و تنفس آسان تر می شود. یا اینکه می توانید به گذشته برگردید و روابط دیگری بین والدین ، بین برادران و خواهران ایجاد کنید و در نهایت آرامش روحی بازگردد. و اینها همه امیدهای کاذب است.

گاهی اوقات من یک تمرین هنری درمانی با مشتریان خود انجام می دهم به نام "عصای جادویی". شخص دعوت می شود تا خیال پردازی کند - اگر چوب جادویی داشت ، آن چه می شد؟ از چه چیزی ساخته شده است ، چگونه آن را بدست آورده است ، کجا نگه می دارد ، در چه شرایطی می تواند به او کمک کند؟ معمولاً این تمرین راه خروج از منابع مورد نیاز فرد را نشان می دهد. سپس باید این عصای جادویی را بکشید. و در اینجا چیزی است که من متوجه آن شدم. این اتفاق می افتد که یک فرد به صورت شماتیک یک چوب جادویی می کشد ، اما سپس با دقت می کشد که دقیقاً چه چیزی را با کمک آن می خواهد بفهمد. و به عنوان یک قاعده ، این نقاشی ها منعکس کننده امید به بهترین گذشته ای است که هرگز نخواهد آمد ، در مورد آن ایروین یالوم صحبت کرد. "عصای جادویی من به این نتیجه می رسید که من در کودکی یک خانواده کامل و نزدیک داشتم" ، "چوب دستی من طوری فکر می کرد که پدرم خانواده را ترک نکند" ، "چوب جادویی من طوری تصور می کرد که من هرگز کتک نخورم توسط ناپدری من در گذشته "،" عصای جادویی من طوری پیش می آمد که برادرم بیمار نشود "… و در اینجا می بینیم که مردم در مورد منابع خود صحبت نمی کنند.آنها در مورد موقعیت هایی صحبت می کنند که هرگز قابل اصلاح نیستند و فقط می توان آنها را بدیهی تلقی کرد - بله ، در دوران کودکی و گذشته من اینگونه بود. من ممکن است مشتاق این واقعیت باشم که آنجا خوب نبود ، اما در گذشته چیزی را تغییر نمی دهد. زیرا در غیر این صورت ، همه منابع صرف پشیمانی و تخیلات بی حاصل می شود و نه اینکه در حال حاضر در مورد آن کاری انجام دهیم.

من گاهی به چنین مشتریانی می گویم: "می دانید ، حتی جادوگران بزرگ در افسانه ها نمی توانند گذشته را تغییر دهند" (حداقل همان هری پاتر را به خاطر بسپارید ، که با داشتن جادو ، نمی توانست والدین خود را بازگرداند). اگر سرابی را در بیابان تعقیب کنید ، که در آن واحه ای با آب مشاهده می کنید ، در نهایت می توانید تمام قدرت خود را از دست بدهید. اما می توانید بفهمید - بله ، من در صحرا هستم و این یک سراب است و شما باید دور هم جمع شوید تا آب را در جایی که واقعاً است پیدا کنید. در سراب نیست. به همین ترتیب ، در یک امید کاذب ، هیچ نیرو و منبعی برای جلو رفتن وجود ندارد.

و در اینجا چیزی است که تعجب آور است. به محض اینکه شخصی به خود اجازه می دهد بفهمد که بهتر است امید خود را متوقف کند و امید را از دست بدهد ، پس از اینکه برای چیزی که در زندگی او اتفاق نیفتاده است سوختید ، ناگهان شفا شروع می شود. وقتی می فهمیم که درد ما واقعی است و امید به گذشته بهتر یک توهم است ، آن وقت ما با درد واقعی شروع به کار می کنیم. و آنها قدم های مشخصی را در جهت تغییر در واقعیت و نه در تخیلات برمی دارند.

حروف دیگر این مقاله عبارتهای معروف دانته از کمدی الهی بود: "هر کسی که به اینجا وارد می شود ، امید خود را از دست بدهید". این کلمات در بالای ورودی جهنم نوشته شده است. الکساندر لوون ، روان درمانگر معروف که با بدن کار می کرد ، معتقد بود که جهنم و برزخ ناخودآگاه ما هستند ، جایی که بسیاری از دردها و احساسات سرکوب شده از خود پنهان است. و یک روان درمانگر ، مانند راهنمای ویرژیل در کارهای دانته ، می تواند به فردی که از او کمک می خواهد کمک کند تا از این حلقه های جهنم عبور کند. فرآیند کشف خود بسیار شبیه به این مسیر است و جهنم مراجعه کننده شامل یأس ، وحشت ، عصبانیت ، تحقیر و سایر احساساتی است که برای زنده ماندن به مدت طولانی سرکوب شده است.

و دوباره توجه شما را به این واقعیت جلب می کنم که کتیبه روی دروازه های جهنم می گوید قبل از تصمیم گیری در این جاده باید امید خود را از دست بدهید. شاید به این دلیل که این امید ممکن است همچنان این توهم را داشته باشد که "هیچ کدام از اینها اتفاق نیفتاده است ، یا با من نبوده است ، یا به نظر من می رسید ، یا روزی ممکن خواهد بود که به عقب برگردم و همه چیز را برطرف کنم." اگر کسی که وارد این دروازه می شد امید را با خود می برد ، احتمالاً برای همیشه در آنجا می ماند.

البته لحظاتی وجود دارد که در آن امید از ما حمایت می کند و به ما قدرت می دهد تا زندگی کنیم. اما آن امیدی که شفا نمی یابد ، بگذارید در جایی که باید باشد - در ته کشتی پاندورا - بماند.

توصیه شده: