آنچه در یک رابطه واقعاً ارزشمند است

تصویری: آنچه در یک رابطه واقعاً ارزشمند است

تصویری: آنچه در یک رابطه واقعاً ارزشمند است
تصویری: چطور میشه از انتخاب درست برای ازدواج اطمینان داشت؟ با رابطه جنسی یا هم خانه شدن؟ 2024, آوریل
آنچه در یک رابطه واقعاً ارزشمند است
آنچه در یک رابطه واقعاً ارزشمند است
Anonim

ما اغلب از پشتیبان های خارجی استفاده می کنیم و به دنبال تأیید تمثیلی ارزش خود هستیم. ما رفتار دیگران را بازتابی از خود می دانیم. هنگامی که مشکلات در خانواده های ما ایجاد می شود ، اهمیت و اهمیت بیش از اندازه ای بر اعتبار اجتماعی قائل می شویم. ما به دنبال محیطی جایگزین هستیم که بتواند اضطراب خود را حداقل برای مدتی کاهش دهد. روابط سطحی زیادی ایجاد کنیم و خود را از عزیزان جدا کنیم.

اینجوری راحت تره آتش سوزی متقابل اتهامات در خانواده های خود باعث افزایش اضطراب می شود و تمایل به عقب نشینی و افزایش فاصله وجود دارد. به نظر می رسد که ما در قطب های مخالف هستیم ، از جایی که نمی توانیم آنچه را که شریک می خواهد ببینیم. و او ما را نمی بیند.

دوره ای در زندگی من وجود داشت که به جای حل مشکلات در رابطه با شوهرم ، عمداً از مشکلات در کار فرار کردم. شناخت بیرونی ، افراد درخشان ، موفقیت شغلی و احساس ارزشمندی بسیار الهام بخش بود ، و وسوسه بزرگی برای فرار از مشکلات در آنجا وجود داشت. هیچ مشکل غیر قابل حل وجود ندارد ، همه چیز در آنجا کار می کند ، و در خانه - زندگی روزمره ، حل مشکلات ، رقص یکنواخت روابط. هیچ مشکل آشکاری وجود نداشت ، اما در ارتباط تنش احساسی وجود داشت. هرکس زندگی خودش را داشت.

پارادوکس این است که حفظ رابطه در یک حلقه نزدیک بسیار دشوارتر است. در اینجا شما باید یاد بگیرید که در برابر کینه ، ناامیدی ، کاهش ارزش ، روال عادی مقاومت کنید. در اینجا ناامیدی ، ناتوانی و اضطراب زیادی وجود دارد. هنوز هم کوکتل تجربیات است. اما در سخت ترین دوره های زندگی ، ما در یک حلقه نزدیک هستیم که ما حمایت و پشتیبانی پیدا می کنیم.

وقتی خانواده ما با فاجعه بزرگی روبرو شدند ، شوهرم آنچه را که بیشتر از همه به آن نیاز داشتم به من داد: پذیرش و حمایت بی قید و شرط. او اهمیت می داد ، عبارات تسکین دهنده احمقانه ای نمی گفت ، فقط سکوت می کرد و بغل می کرد. من آنجا بودم ، آنچه را که خواستم انجام می دادم ، حتی اگر این یک دیوانگی کامل بود. سپس به نظرم آمد که درد من برای همیشه است ، که هیچ کس طعم زندگی را به من پس نمی دهد. اما کاری که شوهرم برای من انجام داد بسیار بیشتر از کاری بود که درمانگر من می توانست انجام دهد.

مشارکت نزدیک شفا می بخشد.

احساس خود ما در یک همبستگی مضاعف از دایره بیرونی و درونی تعاملات است. ما دو قطب متضاد را در خود ترکیب می کنیم: صمیمیت و صراحت ، نیاز به تنها بودن و نیاز به بودن با کسی. تعصب به یکی از آنها منجر به تنش عاطفی ، شکست در سیستم خانواده می شود ، حتی اگر علائم خارجی به چیز مشکوکی خیانت نکنند.

اگر در یک رابطه غیرقابل دسترسی و فاصله عاطفی مشاهده کردید ، برگردید و در جهت مخالف بدوید. آنها یک شبه یا یک شبه غریبه نمی شوند. زودتر برگرد

ادراک از دیگری به عنوان امتداد خود ، عصبانیت و خواسته های توجه فقط فاصله متقابل را افزایش می دهد. در همین لحظه ، فضای صمیمیت و محبت از بین می رود. در جایی که میل به کنترل و بازسازی وجود دارد ، عشقی وجود ندارد. به محض این که به نقطه تفاوت رسیدیم و آن را منع کردیم ، دچار تعارض می شویم.

اما این تفاوتها نه تنها جدا می شوند ، بلکه به هم متصل می شوند. اگر ما به اندازه کافی برای بحث در مورد موضوعات حساس بالغ شده ایم ، می دانیم که چگونه گوش دهیم ، بشنویم و مذاکره کنیم ، و به دیگران این فرصت را بدهیم که از اختیار خود استفاده کرده و به تشخیص خود عمل کنند ، دلبستگی متولد می شود. ربطی به ادغام نداره محبت شریکی را در آغوش سرسخت خود خفه نمی کند. او مانند یک اعتراف صمیمانه به دیگری در آسیب پذیری خود ، یعنی ناامنی است. ما صادقانه و آشکارا به شریک خود می گوییم که ما به مراقبت ، عشق ، حمایت او نیاز داریم ، زیرا نمی توانیم تمام نیازهای خود را به تنهایی برآورده کنیم. با ترس؟ همچنین ، شما باید ضعف و درد خود را برطرف کنید ، کنترل را کنار بگذارید و وارد عدم قطعیت شوید.اما فقط در صمیمیت دلبستگی متولد می شود و پس از آن نزدیکی احساسی شرکا.

محبت نسبت به یکدیگر در حرارت ملایم گرم می شود ، اما هرگز به جوش نمی آید ، که به معنی پوچی است. به نظر می رسد که تقریباً همه چیز را درباره چیز دیگری یاد می گیریم ، اما نه … روند آشنایی ادامه می یابد. این یک فرایند مداوم است که به آرامی دیگران ، ماهیت و دیدگاه او را نسبت به زندگی تشخیص می دهیم. افزایش محبت علیرغم نقص ها و تفاوت ها. یک فضای خاص بین زن و مرد ایجاد می شود ، جایی که ترسناک نیست واقعی ، ضعیف و آن گونه که خودتان دوست ندارید باشد. ما با دقت یکدیگر را می شناسیم و می فهمیم که طرف مقابل هرگز به طور کامل توسط ما درک نخواهد شد. می آفرینیم قلمرو ویژه روابط جایی که نیاز به گرما ، عشق ، پذیرش و مراقبت برآورده می شود. به آرامی و کارآمد. بدون تحریف و عدم تعادل.

کلمه "رابطه" ریشه ای دارد - ارتباط بخشی از خود با دیگری و پذیرفتن آنچه شریک زندگی به همراه دارد. و اینکه ما چه نوع رابطه ای خواهیم داشت بستگی به این دارد که چه چیزی را برای یکدیگر به ارمغان بیاوریم. مفهوم کلیدی در اینجا "یکدیگر" است ، و نه به این دلیل که ما فقط منتظر باشیم تا دیگری آنچه را که کم داریم به ما بدهد. همه چیز را صادقانه بپذیرید ، بدون اینکه از چیزی که ناراحت کننده است دست بکشید.

ما هر آنچه را که در دیگری می بینیم دوست نخواهیم داشت و نمی توانیم با آرامش به همه چیز واکنش نشان دهیم - مگر اینکه از انسان بودن دست برداریم. اما این ذات ایجاد یک فضای امن است: دانستن این که با هم می توانیم سریعتر از تنهایی از مشکلات عبور کنیم. با یک شخصیت بد ، با صدای خشن و سرد ما به چیزی کمتر از افراد مدبر و شاد احتیاج نداریم. ما همیشه مورد نیاز هستیم ، حتی زمانی که از خود خسته شده ایم. سپس اشتباه کردن ترسناک نیست ، زیرا منطقه ویژه ای برای دو نفر وجود دارد که بلیط ورودی آن همیشه همراه شما است.

ایجاد چنین فضایی مستلزم تصمیم آگاهانه ماست. با کسی که ما واقعاً آماده ایجاد آن هستیم ، این وظیفه ای است که نیاز به اطمینان دارد که می توانیم بازخورد خود را از شریک خود بگیریم و با چیزی که هنوز نمی توانیم آن را درک کرده و بپذیریم دیوانه نشویم. رد کسی که با او احساس بدی داریم وظیفه ای است که نیاز به مسئولیت و بزرگ شدن خود ما دارد.

توصیه شده: