2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2024-01-15 16:06
هر روز - در جلسات ، کنفرانس ها ، در سفرهای کاری ، در حمل و نقل ، در خانه - ما با شرایط تنش بیش از حد و حتی استرس روبرو هستیم که غلبه بر آن برای ما دشوار است.
ممکن است ترس از سخنرانی عمومی باشد ، وقتی صدای شما می لرزد ، و شما نمی توانید یک کلمه از سخنرانی را به خاطر بسپارید که روی تریبون جلوی چشم همکاران و شرکا رفته است. یا نیاز به یک گفتگوی جدی با رئیس به دلیل ترس وحشی به تعویق می افتد. یا اگر نیاز به اخراج یک زیردست دارید ، به هیچ وجه نمی توانید این کلمات ناخوشایند را به او بگویید. و خیلی بیشتر.
ما این حالات و احساسات را برای خود منفی می نامیم. در واقع ، احساسات منفی به خودی خود وجود ندارند. ما خودمان به حالاتی اختصاص می دهیم که تجربه آن را دوست داریم دوباره تجربه کنیم ، رنگ مثبت و برعکس ، تجربیاتی را که از تکرار آنها اجتناب می کنیم منفی می نامیم. در واقع ، احساسات و حالات ما ، چه مثبت و چه منفی ، دوستان ما هستند. این زبانی است که بدن ما با ما صحبت می کند. او غیر از بیماری ها هیچ فرد دیگری ندارد (اما این مرحله بعدی گفتگو است). پس از آموختن درک این زبان ، برای شما آسان تر می شود تعیین کنید که واقعاً چه اتفاقی برای شما می افتد ، و وضعیت فعلی را محدود می کنید ، با محدود کردن امکانات خود ، با دیگران ، در حال حاضر برای شما مفیدتر است. و این یکی از مراحل مهم در تسلط بر موضوعی محبوب امروزه به عنوان توسعه هوش هیجانی است.
چگونه پیشنهاد می کنم این کار را انجام دهم؟
اگر ماتریس فضای مسئله را توصیف کنیم ، من سیستم مختصات را به شرح زیر تعیین می کنم: وضعیت فعلی می تواند با عوامل خارجی مرتبط باشد و با تجربیات داخلی ما ، ما می توانیم در حال حاضر بر روی کار یا رابطه تمرکز کنیم..
سپس ، در این سیستم ، شاخصهای کلیدی زیر ردیابی می شوند که می توانند با استفاده صحیح از آنها با شرایط کنار بیاییم: "پیوند" ، "تمرکز در درون" ، "قصد" یا "هدف" و "روند دستیابی به آن". دنباله ای بسیار م ofثر برای حل مشکلات فعلی برای یک سیستم خودآموزی به دست می آید: توجه ، درک ، تصمیم گیری و عمل ، و سپس بازخورد ، درک و غیره.
استفاده از دنباله مشابهی از این بردارهای کلیدی را می توان در روش رهایی از حالتهای منفی ، به نام "روش مورنز" مشاهده کرد ، که توسط سرپرست من به عنوان بخشی از تمرین مربیگری من ، پیتر وریتز ، به من ارائه شد.
و این روش به معنای واقعی کلمه شامل موارد زیر است:
مرحله 1. توجه کنید
ابتدا تشخیص دهید که چیزی در حال رخ دادن است ، برخی احساسات یا احساسات شروع به تسلط می کنند. در واقع ، برای ایجاد تغییرات لازم در زمان ، باید توجه داشته باشید که لازم است. به عنوان مثال ، شما باید گزارشی از نتایج فعالیت های خود ارائه دهید ، و شروع به وحشت کردید.
مرحله 2. نام
- تمام توجه خود را بر آنچه واقعاً در جریان است متمرکز کنید. آن چیست؟
- نام ببرید. آیا آن چیزی که فکر می کنید واقعاً اتفاق می افتد؟
-
آنچه در واقع اتفاق می افتد. به عنوان مثال ، اگر مورد فوق را با وحشت در نظر بگیریم ، پس چگونه بیان می شود:
- پاهای شما پهن شده است و نمی توانید راه بروید.
- دهان شما خشک است و نمی توانید صحبت کنید.
- و همچنین اتفاق می افتد که شما فقط تنفس خود را متوقف کرده اید.
- یا فراموش کرده اید که چه بگویید …
مرحله 3. تصویب کنید
- واقعیت و حقیقت آنچه در آن لحظه اتفاق می افتد و طبیعی است را بپذیرید.
-
آن را بپذیرید ، تأیید کنید و از آن تشکر کنید. پس از همه ، اگر ما وضعیت فعلی را منفی می نامیم ، پس سعی می کنیم با آن مبارزه کنیم و از آن اجتناب کنیم. اما اگر بفهمیم بدن ما سعی می کند چیزی را به ما بگوید ، آنگاه به این اطلاعات گوش می دهیم و با قدردانی رفتار می کنیم. و به معنای واقعی کلمه می تواند موارد زیر را گزارش دهد:
- شما باید پشتیبان پیدا کنید ، در بدن خود احساس کنید ، به معنای واقعی کلمه پاها و پاهای خود را بیابید و حمایت آنها را روی زمین احساس کنید. پس از همه ، خودتان قضاوت کنید ، شما زیر او قرار نمی گیرید زیرا باید در مورد دستاوردهای خود بگویید.
- شما باید دستگاه مفصل خود را مرتب کنید. شما یک گوینده حرفه ای نیستید که هر روز با مخاطبان صحبت می کند. و می توانید زبان لثه خود را در راه رسیدن به منبر ماساژ دهید ، این کمک می کند. و پس از خروج ، به خود اجازه دهید چند جرعه آب بنوشید. و حتی درخواست آب ، شما قبلاً احساس آرامش خواهید کرد ، زیرا شما قبلاً شروع به صحبت کرده اید و دیگر چیزی برای ترس ندارید.
- و تنفس کلا داستان دیگری است. وقتی با تجربیاتی روبرو می شویم که از تجربه گذشته برای ما چندان خوشایند نیستند ، واقعاً نه تنها با کل بدن خود یخ می زنیم ، بلکه اغلب نفس کشیدن را نیز متوقف می کنیم. و تنفس زندگی است! بنابراین شروع به تنفس کنید ، دو یا سه نفس عمیق بکشید ، و همه چیز به خودی خود پیش می رود.
- ما اغلب متن را فراموش می کنیم زیرا بیش از حد بر دیگران تمرکز می کنیم و نه بر خودمان ، یا با افکار آینده فرار می کنیم ، شکست خود را تصور می کنیم (حتی اگر از تجربه گذشته باشد) ، یا … به طور کلی ، شما نیاز دارید برای بازگشت به خود درحال حاضر. در اینجا جمع آوری آنچه قبلاً در بالا گفته شد مفید است: بدن خود را احساس کنید (پاها ، بازوها ، سر …) ، چند دم و بازدم را انجام دهید و برای اجرا بروید.
مرحله 4. رها کنید
-
آزادی با تأیید در بدن همراه است. و لازم نیست همه مواردی را که در بالا توضیح دادم به خاطر بسپارید. نیازی نیست به این فکر کنید که با پنبه ، خشکی گلو یا متن فراموش شده چه کار کنید. اگر مراحل قبلی را دنبال کرده باشید ، بدن همه راه حل ها را به تنهایی پیدا می کند و انتشار به طور خودکار اتفاق می افتد. به هر حال ، وقتی برای شخصی که می خواهد چیزی را برای شما توضیح دهد که شنیده اید و درک کرده اید ، روشن کنید ، او سکوت می کند. اینگونه است که ناخودآگاه شما وقتی آن را می شنوید و می فهمید ، "جیغ زدن" را متوقف می کند. و اگر انتشار اتفاق نیفتاد ، ممکن است این بدان معنا باشد که شما هنوز به طور کامل درک نکرده اید که چه اتفاقی می افتد و باید به مرحله 2 بازگردید و مرحله 3 را عمیقاً کار کنید تا احساسات بدن را تأیید کرده و به آنها راه نجات دهید..
در اینجا چنین روش زیبا ، ساده و کارآمدی وجود دارد که توسط من و مشتریانم آزمایش شده است ، روشی که امروز برای رهایی از حالتهای "منفی" به شما ارائه می دهم: توجه ، نام ، تأیید و انتشار!
توصیه شده:
رهایی حواس
احساسات… آنها بسیار متفاوت هستند: قوی یا ضعیف. خلاق و مخرب ، ملایم و ظالمانه. برخی از ما در احساسات خود غرق می شویم ، بی وقفه آنهایی را که زمان آنها به پایان رسیده است تجزیه و تحلیل کرده و نگه می داریم. برعکس ، دیگران از آنها خداحافظی می کنند تا تجربه احساسی جدیدی را وارد زندگی آنها کنند.
چگونه می توان از اسارت روابط وابسته به هم رهایی یافت؟
وابستگی متقابل نیاز به شخص دیگر و ویژگی رفاه فرد از طریق نگرش به ما است. به عنوان مثال: "من نمی توانم بدون او زندگی کنم" ، "دلم برایت تنگ شده است" ، "اگر او برنگردد می میرم". مردم اغلب در مورد نیازهای احساسی خود صحبت می کنند.
رهایی از بار
"هم خسته کننده و هم غم انگیز! - و کسی نیست که در لحظه سختی روحی دست بدهد. " من یک خیال دارم که میخائیل لرمونتف تحت روان درمانی است و با روانشناس خود در مورد احساس تنهایی و انزوا در دوره های ناامیدی صحبت می کند. شاعر ، انگار متقاعد شده است که هیچ کس به هیچ وجه نمی تواند تقسیم کند ، درد دل خود را باز می کند.
نتایج رهایی یا منفی مادر در همسری زن
آنچه در ابتدا اتفاق افتاد یک سوال بلاغی است ، اما برای همه شرایط مناسب نیست. تاریخ فمینیسم مدرن و رهایی زنان چندان بزرگ نیست ، فقط کمی بیش از صد سال است. اما او رابطه بین زن و مرد را به طور اساسی تغییر داد. من وسوسه می شوم آنچه منجر به رهایی شد را تجزیه و تحلیل کنم ، اما این مقاله را به آنچه منجر شد اختصاص می دهم.
درباره کار با حالتهای افسردگی
این مقاله برای چه کسانی مناسب است؟ اول از همه ، برای افرادی که به هر نحوی با از دست دادن مواجه شده اند و در اندوه هستند. شما تنها نیستید و ابزارهایی برای مقابله با این مشکل وجود دارد. برای همکارانی که با مشکلات روانی کار می کنند. شاید شما بازخورد بدهید ، از تجربه خود چیزی مهم و ارزشمند بیاورید ، که به شما کمک می کند حتی در شرایط دشوار زندگی حتی بهتر به افراد کمک کنید.