رابطه جنسی در زوجین مرد و زن

فهرست مطالب:

تصویری: رابطه جنسی در زوجین مرد و زن

تصویری: رابطه جنسی در زوجین مرد و زن
تصویری: تفاوت مرد و زن در رابطه جنسی|رابطه جنسی|زناشویی| 2024, آوریل
رابطه جنسی در زوجین مرد و زن
رابطه جنسی در زوجین مرد و زن
Anonim

(گزارش خوانده شده در انجمن "طول عمر و سلامت مردان" در 25 فوریه 2015)

جنسیت انسان ذاتاً آسیب زا است

چرا صحبتم را با این کلمات شروع می کنم؟ زیرا به محض این که می گوییم "مرد" ، "زن" ، "زن و شوهر" ، بلافاصله وارد حوزه جنسی می شویم. اما امروزه پیشرفت اجتماعی و فنی که باعث خودشیفتگی جامعه می شود ، آنقدر سریع در حال توسعه است که روانکاوها هر از گاهی مجبور می شوند یادآوری کنند که اصلاً هیچ انسانی وجود ندارد - فقط مردان و زنان هستند که در گذشته پسر و دختر بودند.

زندگی ذهنی ما از همان لحظات اولیه به عنوان تضادی ناشی از برخورد بین دنیای درونی انگیزه های غریزی و نیروهای بازدارنده جهان خارج تجربه می شود. نوزاد در جستجوی عشق و رضایت ، "جهان سینه" را باز می کند. یک ضرب المثل معروف می گوید: "اولین چیز بعد از خدا سینه مادر است."

به تدریج ، دانش درباره "دیگری" به عنوان ابزاری جدا از خود به دست می آید. این دانش ناشی از سرخوردگی ، خشم و شکل اولیه افسردگی است که هر کودک در رابطه با هدف اصلی عشق و میل - مادر تجربه می کند. سعادتی که هر یک از ما مشتاق آن هستیم ، اما در روند توسعه خود از دست می دهیم ، برای همیشه ناخودآگاه و گاهی میل آگاهانه ای برای از بین بردن و پاک کردن تفاوت بین خود و "دیگری" در همه ابعاد آن باقی می ماند.

بنابراین ، تعجب آور نیست که در جریان درمان تحلیلی ، ما آثاری از آنچه که می توان "جنسیت قدیم" نامید ، کشف کرده ایم که دارای نقش جدا نشدنی میل جنسی و موریدیدو است - عشق از نفرت قابل تشخیص نیست. تنش ناشی از این دوگانگی ، با پتانسیل افسردگی ، جستجوی ابدی را برای حل آن وادار می کند و در واقع ، بستری حیاتی و همه جانبه برای همه اشکال عشق و تمایلات جنسی بزرگسالان است.

کشف تفاوت بین خود و دیگری در پی کشف تفاوت های جنسیتی به همان اندازه آسیب زا است. و امروزه ما می دانیم که برای اولین بار این اتفاق نه در درگیری ادیپ (که برای هر جنسیتی ویژگی های خاص خود را دارد) ، همانطور که فروید معتقد بود ، رخ می دهد ، بلکه مدتها قبل از این مرحله به اصطلاح کلاسیک رخ می دهد. اصل واقعیت در ابتدا وجود دارد و بنابراین واقعیت تفاوت از قبل اضطراب را بیدار می کند قبل از اینکه کودک شروع به مبارزه با درگیری های مزاحم مرحله ادیپوس کند.

یک فرد ، اعم از زن یا مرد ، مسیر سختی را طی می کند که در آن ، همراه با مشکلات ذاتی جهانی در همه - ترس از زنانگی و مردانگی ، تناقض هویت های هوشیارانه و ناخودآگاه ، با واقعیت روبرو می شود. ، حوادثی که اغلب به درستی و گاهی نادرست ، آسیب زا تلقی می شوند و اثری ماندگار بر تسلط وی بر نقش جنسی خود برجای می گذارد. در پایان ، همه کودکان باید این واقعیت را بپذیرند که هرگز زن و مرد همزمان نیستند و برای همیشه فقط نیمی از صورت فلکی جنسی باقی خواهند ماند.

حضور اولیه زوج والدین - پدر و مادر ، به عنوان وسایل اصلی شناسایی ، مسیر پذیرش بدن خود ، تفاوتهای آناتومیکی و نقش جنسیتی بین جنسها و توسعه جنسیت بالغ را تسهیل می کنند. غیبت یکی از والدین به ناچار در ایجاد هویت جنسیتی و تسلط کودک بر نقش جنسی خود مشکل ایجاد می کند.

در روانشناسی خارجی و داخلی ، محققان مشکلات توسعه و شکل گیری هویت جنسیتی اهمیت زیادی به حضور کافی ویژگی های زن و مرد در ساختار شخصیت - شکل گیری اندروژنی ذهنی می دهند.این قابل درک است که ادغام موفق آنها در ساختار شخصیت هر فرد ، بر اساس دوجنسگرایی بیولوژیکی و ذهنی ، منجر به اجرای موفق تر نقش جنسی ، سازگاری اجتماعی خوب و لذت بیشتر در زندگی می شود.

با تغییر کلیشه های اجتماعی ، که به سرعت از نقش های جنسی سنتی دور می شوند ، خواسته ها و انتظارات بیشتر بر زنان و مردان تحمیل می شود. می توان گفت که ایده آل مدرنیته تبدیل شدن به مردی شجاع ، اما در عین حال ملایم و توجه ، و زنی مستقل ، اما در عین حال زنانه است. بنابراین ، زندگی مدرن در واقع زن و مرد را مجبور می کند تا هر دو جنبه زنانه و مردانه هویت جنسیتی خود را کاوش و استفاده کنند.

به طور سنتی ، ویژگیهای زن مطیع ، مطیع ، ترسناک ، دقیق ، منفعل ، عاطفی است.

به طور سنتی مردان - فعالیت ، قاطعیت ، قاطعیت ، جاه طلبی ، درجه پرخاشگری بالاتر در مقایسه با زنان.

زن و شوهر - زن و مرد ، با گذراندن دوره های مختلف زندگی خود ، شانس بیشتری برای زندگی هماهنگ دارند ، روش انعطاف پذیرتر هر یک از آنها می تواند از ویژگی های جنس خود و جنس مخالف برای حل هر دو درون روانی و روانی استفاده کند. وظایف زندگی واقعی

در مورد مطالعات روانکاوی در مورد نوسانات هر یک از ما که جنسیت یکسانی داریم ، روانکاوها کمی عمیق تر می شوند و جنبه های ناخودآگاه این فرایند را لمس می کنند.

فروید در ابتدای راه خود از این واقعیت پیش رفت که بدون ادای احترام به دوجنس گرایی ، درک جلوه های جنسی مردان و زنان دشوار و حتی غیرممکن است. این مفهوم حداقل از سه نظر به توضیح می پردازد: بیولوژیکی (زن و مرد با تفاوت های جسمی و بدنی مشخص می شوند). روانشناختی (مردانه و زنانه به عنوان آنالوگ "فعالیت" و "انفعال") ؛ جامعه شناختی (مشاهدات مردان و زنان در زندگی واقعی نشان می دهد که از نظر بیولوژیکی و روانی هیچ گونه مردانگی یا زنانگی محض وجود ندارد ، هر شخصیت دارای ترکیبی از ویژگی های بیولوژیکی خود با ویژگی های بیولوژیکی جنس دیگر و ترکیبی از فعالیت و انفعال است).

اکتشافات فروید در مورد اهمیت جنسیت انسان در دوران کودکی و بزرگسالی اکنون بیش از صد سال قدمت دارد. با این حال ، حتی این امر ، عمدتا ، ماهیت انقلابی کشف جنسیت ناخودآگاه و کودکانه او نبود ، بلکه علت مسائل مطرح شده در روانکاوی همیشه جنبه جنسی دارد. جالب است به یاد بیاوریم که به لطف زنان بود که فروید آن بینش های اولیه را تجربه کرد که او را به درک ناخودآگاه سوق داد. بیماران زن او منبع الهام او بودند.

به همان اندازه قابل توجه است که او ، در زمان و سن خود ، واقعاً به زنان گوش می داد و هر آنچه را که آنها می گفتند مهم و مهم می دانست. در دوران فالوسنتریک فروید ، چنین پذیرش به خودی خود انقلابی بود. از بین همه کسانی که عمیقاً به مطالعه عملکرد آگاهی انسان پرداختند ، او اولین فردی بود که به جنسیت زنان علاقه جدی و علمی نشان داد. بدیهی است که او مجذوب راز زنانگی و خود جنسیت زن بود (صفتی که او می گوید با مردان در تمام قرون مشترک بوده است).

اما فروید همچنین از شیفتگی خود می ترسید. استعاره های او بارها و بارها مفاهیم درون روانی اندام تناسلی زنان را به عنوان تهدیدی برای تهی بودن ، غیبت ، قاره تاریک و بی قرار نشان می دهد ، جایی که نمی توانید آنچه را که اتفاق می افتد ببینید. او همچنین اصرار داشت که پیشرفت در زمینه تحقیقات خود را مدیون دانش جنسیت مردان است.تا آنجا که معلوم است ، این ایده که یک پسر نیز به واژن دختر و توانایی بچه دار شدن او حسادت می کند و اینکه دقیقاً به دلیل نداشتن آلت تناسلی به مردان جذب می شود ، حتی به ذهن فروید هم خطور نکرده است.

اما این فروید با صداقت معمولی خود بود که ابتدا نارضایتی عمیق و عدم اطمینان از نظریه های خود در مورد زنان و ماهیت رشد روانی جنسی آنها را ابراز کرد.

در حقیقت ، او تا سال 1931 منتظر انتشار جنسیت زنان بود ، اولین مقاله وی در این زمینه. او در آن زمان هفتاد و پنج سال داشت. شاید او معتقد بود که در این مرحله از زندگی دلیل کمتری برای ترس از زن ، معمای جنسی او و انتشار نظریه های او در مورد او وجود دارد.

fa808e625d5d0
fa808e625d5d0

روانکاوهای فرانسوی که مدتها درگیر مسائل جنسیتی بودند (Société Psychanalytique de Paris در سال 1926 شکل گرفت) ، و در میان آنها نامهای مشهوری مانند Colette Chillan ، Jeanine Chasseguet-Smirgel ، Jacqueline Schafer ، Monique Courneu ، Jacques André تصور می کنند که زن و مرد هستند وجود ندارند و نمی توانند مستقل از یکدیگر تعیین شوند. زن و مرد مخالف یکدیگر هستند ، قطب های آن ، هم متضاد هم و هم مکمل یکدیگرند ، و بین آنها تنش دائمی وجود دارد ، ب dimensionعدی را که جنسیت بالغ در آن تحقق می یابد ، تعیین می کنند. به گفته جویس مک دوگال: "آلت تناسلی و واژن مکمل یکدیگر هستند. در صورت نبود واژن ، آلت تناسلی به یک ابزار ظالمانه تبدیل می شود که به همه چیز تجاوز می کند ، آنها را از بین می برد و ناقص می کند ، و واژن ، که آلت تناسلی آن را تکمیل نمی کند ، تبدیل به یک سیاه چاله فریبنده و مصرف کننده می شود."

از زمان فروید ، که استدلال می کرد یک دختر کوچک یک پسر اخته است ، تا به امروز ، برای هر دو جنس ، "جنس دیگر" زن است. "زنانه" در اینجا با "مادری" مخالف است. این درباره توانایی شهوانی زن برای تجربه لذت و لذت از عمل جنسی است. سرکوب شده ترین بخش برای هر دو جنس "اروتیک زنانه" است - فضایی که در آن روح و بدن به طور همزمان مخلوط می شوند ، مرزها از بین می روند (که باعث ترس های زیادی در افراد هر دو جنس می شود) ، اما در عین حال تفاوت بین زن و مرد آموخته می شود - تفاوت بین دو جنس.

مشکلات در پذیرش زنانه به خودی خود نه تنها مردان بلکه زنان نیز با آن روبرو هستند. هر دو دلایل خاص خود را برای این امر دارند. نیاز به رهایی از مادر متعال و بلعنده در مردان ترس از زنان را ایجاد می کند ، که در آگاهی و ناخودآگاه آنها اشتباه گرفته شده و با مادران مخلوط شده است. از اینجا تخیلات عمیق جذب ، ناپدید شدن در حفره مادر ، برانگیختن نفرت از مادر و زن ، در سطح بالینی ظاهر می شود که در ناتوانی در نعوظ ، انزال زودرس ظاهر می شود.

برای هر دو جنس در دوران نوجوانی ، کشف بزرگ وجود واژن است. نه به این دلیل که دختران از وجود حفره چشم پوشی می کنند ، یا فاقد ادراک حسی از فضای درونی خود هستند ، که توسط اختلالات ادیپ بیدار شده است. اما در همان زمان ، در طرف دیگر ، آثار قدیمی از همجوشی با بدن مادر و اغوا توسط مادر در دوره همزیستی وجود دارد. در عین حال ، عشق شهوانی واقعی واژن ، کشف توان زایی عمیق این اندام زن ، تنها می تواند در رابطه جنسی لذت انجام شود. زنان در مورد لذت خود چیزی نمی گویند ، زیرا این وصف ناپذیر ، غیرقابل ارائه و شاید بیش از حد شدید است. بنابراین ، به یک معنا ، ارگاسم زن یک راز است.

جنسیت دیگر ، چه برای زن و چه مرد ، همیشه زن است. از آنجا که فالیک برای همه یکسان است. تا کنون ، در برخی بحث ها ، می توان شنید که "مرد" اصرار دارد در "فالیک" جذب شود ، بدون این که "فالیک" تضاد "مردانه" باشد!

یک موجود فالیک و خودشیفته فقط می تواند با یک موجود "اخته شده" جفت شود ، و چگونه می تواند قادر باشد که از ترس ، تحقیر یا نفرت از "زن" دور نشود؟

در واقع ، از زمان فروید ، جایی که تعریف زن توسط مرد ، یعنی از حضور آلت تناسلی - یک اندام آناتومیک قابل مشاهده و بنابراین اضطراب اخته با وضوح بیشتری مشخص شد ، زن تا به امروز با یک نشانه نقص و فقدان: فقدان آلت تناسلی ، عدم میل جنسی خاص ، عدم وجود وسایل وابسته به عشق شهوانی (مادر ، نه پدر ، زیرا مادر به پسرش ترجیح می دهد) ، نیاز به "فقدان" کلیتوریس. به این امر ، همانطور که می دانید ، نارسایی نسبی ابرخود ، توانایی تعالی بخشیدن به آن اضافه می شود ، که از این طریق سهم ناچیزی در فرهنگ و تمدن به دنبال دارد. تنها اختراعی که ظاهراً یک زن قادر به انجام آن است ، بافت بر اساس مدل موهای ناحیه تناسلی است تا بتواند "عدم کفایت جنسی اولیه خود را پنهان کند". خدا را شکر ، امروز نظراتی وجود دارد که فعالیت خلاقانه و باروری مردان را مدیون ناتوانی آنها در فرزندآوری است.

اما با مطالعه عمیقتر تفاوتهای بین جنسیتها ، در می یابیم که فروید توسعه روانکاوی را از طریق سه تقابل دوتایی توصیف می کند: مخالف "فعال / منفعل". تقابل همه یا هیچ (فالیک / اخته) ؛ و سرانجام ، تقابل "تمایز و مکمل" (مذکر / مinنث) ، که شکل گیری آن را در دوران بلوغ قرار می دهد. و در سال 1937 او این آخرین مخالفت را تجدید نظر کرده و سهم مهمی در توسعه نظریه جنسیت خواهد داشت - او چهارمین تقابل را تعریف می کند - "دوجنس گرایی / طرد زنانگی" در هر دو جنس. در اینجا می توان متجنس گرایی بسیار متداول را به عنوان محو شدن مرزهای بین دو جنس به یاد آورد.

بسیار مهم است که هم این مخالفت "دوجنس گرایی / رد زن بودن" و هم هر قطب آن ، جداگانه ، به نفی تمایز جنسیتی اشاره کنند:

• به اعتقاد فروید ، از یک سو ، رد زنانگی ، یک «معمای» شگفت انگیز ، نفی چیزی است که در تمایز جنسیت ها بیگانه است ، و سخت ترین آن برای منطق مقعدی یا حلقوی - جنس زن.

• از طرف دیگر ، تا آنجا که دوجنس گرایی روانی نقش سازماندهی کننده ای در سطح شناسایی ها ، به ویژه شناسایی متقابل درگیری ادیپوس دارد ، خیال دوجنس گرایی دفاعی در برابر توسعه تمایز جنسیتی در سطح تناسلی است. و روابط دگرجنس گرا

متأسفانه دستیابی به تفاوت جنسیتی بستر ثبات و امنیت را ایجاد نمی کند و شایسته است که ادعا کنیم آنچه فروید "معما" می نامد تمایز جنسیت ها است - تشخیص تفاوت ها.

اگر ، با توجه به سیمون دو بووار ، "زن متولد نمی شود ، می شود" ، همچنین می توان گفت که نه "زنانگی" و نه "مردانگی" در سطح تناسلی هنوز در دوران بلوغ در اولین روابط جنسی به دست نیامده است ، اما یک فتح بی وقفه است که با یورش مداوم لیبیدینال همراه است.

تمایز جنس نر و ماده در سطح دستگاه ذهنی به هیچ وجه ناشی از دگرگونی های بدنی نیست و نه برانگیختگی جنسی که در دوران بلوغ رخ می دهد. تخیلات نوجوانان از نفوذ مداوم زمینه را فراهم می کند. اما باید منتظر ماند ، همانطور که زن منتظر معشوق برای لذت است ، بنابراین "زنانگی" تناسلی در بدن او بیدار شد - توسط مردی بیدار شد. در آن زمان است که تجربه واقعی تمایز جنسی ظاهر می شود ، ایجاد "زنانگی" و "مردانگی".

با این حال ، انگیزه های قوی libidinal و زندگی اروتیک ، که ریشه در ماهیت جنسیت انسان دارد ، و تفاوت جنسیتی مدیون اوج خود است ، دشمن وجود دارد.این دشمن در دفاع های حسودی ، به ویژه دفاعی که ما آن را "مدفوع" می نامیم ، قرار داده است تا آنها را از "تجزیه و تحلیل" ای که برای سازماندهی نمونه "من" ضروری است متمایز کند. افرادی که دارای مدفوع دفاعی هستند ، زنان را تحقیر می کنند و جنس زن را مورد اهانت قرار می دهند ، که برای آنها مورد تحقیر و انزجار قرار می گیرد. این دفاعیات ، محرک و هدف آن را در عملکردهای نادرست "مدفوع" می کند. اینها دفاع هایی هستند که جنسیت زن را بی ارزش می کنند و همچنین جنسیت را تحریم و تحقیر می کنند و آن را به فعالیت مصرف کننده می رسانند.

اما نگرش اروتیک ایجاب می کند ، و در هم آمیختن محرک های زندگی با انگیزه های مرگ را ملزم می کند! - به اندازه خشونت و حتی ظلم ، به اندازه میل یا حساسیت. اگر بعد پرخاشگرانه و انحرافات جنسی را ریشه کن کنیم ، عواقب زیانبار و گاهی فاجعه بار برای جنسیت خواهد داشت. امروزه ما می توانیم از دست دادن میل جنسی ، افزایش میل به میل جنسی واپسگرا ، اعتیاد و واکنش های متعدد ، اضطراب ناشی از دفع کاذب و تشدید دفاع مقعدی را مشاهده کنیم. در تجربه بالینی ما ، با افرادی روبرو می شویم که از عمل گرایی جنسی ، واژینیسموس ، فقدان روابط جنسی رنج می برند. ما تمایل مفرطی داریم که بسیاری از پدیده ها را فقط از نظر تکامل اخلاق در نظر بگیریم ، تکاملی که به زنان استقلال و حتی قدرت بیشتری می بخشد ، اما در عین حال ، امتیازات و قدرت مردان را از مردان سلب می کند.

بنابراین مهم است که بار دیگر بر کار ذهنی مورد نیاز برای ملاقات و حفظ عاشقان و روابط شهوانی بین زن و مرد اصرار ورزید. کارهایی که باید صدها بار در صنایع دستی ما انجام شود - به دلیل ثبات رشد سریع لیبیدینال و خشونت هایی که توسط دفاع بر خود انجام می شود. بر خلاف منطق فالیک ناشی از اضطراب اخته و تنها برای نفی ، تسلط ، از بین بردن یا فرار از زنان ، زوج زن و مرد در خلقت مشترک ، در کشف زنانه شکل می گیرند ، که می توان آنها را به وجود آورد. به هیچ وجه جز از طریق فتح و برداشتن دفاع مقعدی از یک مرد و از یک زن - دفاع فالیک. مردانه در معشوقه ای که لذت می بخشد ، اگر خود توانسته است دفاع مقعدی و حلقوی خود را کنار بگذارد ، می تواند به او اجازه دهد تا بر رشد سریع لیبیدینال ثابت خود تسلط داشته و آن را به بدن زن منتقل کند. اگر این اتفاق بیفتد ، مردان دیگر نمی توانند از زنان بترسند.

اما چرا خشونت غریزه وجود دارد؟ بیایید جرات داشته باشیم بگوییم: چون یک رسوایی زنانه وجود دارد ، این رسوایی - مازوخیسم اروتیک - درخواست زنانه خطاب به مرد - درخواست خشونت ، سوء استفاده از قدرت ارباب.

او باعث می شود دختر ادیپوس خیال پردازی کند: "بابا به من درد بده ، مرا بزن ، تجاوز کن!" (مانند فانتزی سرکوب شده "کودک کتک می خورد" که فروید در سال 1919 نظریه پردازی کرد). و زن عاشق به معشوق خود می گوید: "هر کاری می خواهی با من بکن ، مرا تسخیر کن ، مرا شکست بده!" هر چیزی که برای "من" و "فوق-من" غیرقابل تحمل باشد ممکن است دقیقاً همان چیزی باشد که به لذت جنسی کمک می کند. این بهایی است که زن و مرد می پردازند تا بتوانند قبل از مواجهه با دستگاه تناسلی ، دفاع خود را تضعیف کنند.

زنان مدرن می دانند یا احساس می کنند که "اضطراب زنانه" آنها را نمی توان با کمک تحقق "نوع فالیک" پول ، شغل و قدرت مطلق حل کرد. آنها می دانند یا احساس می کنند که از این پس مورد پسند نبودن یا عدم تمایل مردها ، آنها را به تجربه دردناک بی جنسیتی یا انکار جنسیت زن باز می گرداند ، در نتیجه زخم های دوران کودکی دختران کوچک کسانی که مجبور می شوند در مواجهه با تجربه ادراک به صورت فالیک سازماندهی شوند ، تفاوت بین جنس ها. این همان جایی است که اضطراب اخته زنان در آن قرار دارد.

فروید در پایان عمر خود ، در سال 1937 ، در مورد Charybdis از مرگ ، مخالف زندگی و عشق صحبت کرد ، فروید به Scylla رد زنانه ، ذاتی در هر دو جنس را می دهد. این سنگی است که تمام تلاش های درمانی در برابر آن شکسته شده است. او در "تجزیه و تحلیل بی پایان و بی پایان" می نویسد: "رد زن … بخشی از رمز و راز بزرگ جنسیت انسان است." و تا به امروز ما باید اظهار کنیم که این "رد جنسیت زنانه" یک قانون کلی از رفتار انسان ایجاد می کند و در شکل گیری رشد ذهنی او نقش دارد.

فروید یک "نظریه فالوسنتریک" در مورد رشد روانی - جنسیتی را مطرح کرد - نظریه جنسی کودک درباره یک جنس مجرد ، آلت تناسلی حلقوی. این نظریه تاکتیک های دفاعی ایجاد می کند که فرد را از کشف تفاوت جنسیت ها و موقعیت ادیپوس محافظت می کند. می توان گفت که بسیاری از مردان و زنان ترجیح می دهند ندانند که کامل نیستند ، تا با محدودیت های خود و نیاز به چیز دیگری روبرو نشوند - برای درک جنسیت بالغ و بالغ خود ، مملو از خطرات زیاد ، اما لذت بخش.

توصیه شده: