چرا من کمتر از شما هستم

تصویری: چرا من کمتر از شما هستم

تصویری: چرا من کمتر از شما هستم
تصویری: دو (2) دلیل اصلی اعتماد به نفس پایین | شما کمتر از دیگران نیستید 2024, مارس
چرا من کمتر از شما هستم
چرا من کمتر از شما هستم
Anonim

بیایید نگاه دقیق تری به غرور داشته باشیم. وقتی فردی افتخار می کند چه اتفاقی می افتد؟ به نظر می رسد او به دیگری می گوید - من اینجا هستم و شما آنجا هستید و خود را از دیگری جدا می کنید ، یعنی در واقع این راهی برای ایجاد فاصله بین خود و دیگران است. بدیهی ترین شکل غرور ، به طور کلی ، این دقیقاً همان چیزی است که در میان مردم عادی به آن افتخار گفته می شود - این عبارت است "من از شما بالاتر ، از شما مهمتر". اما چرا شخص خود را بر دیگران برتر می داند؟ چرا می خواهد خودش و دیگران را از هم جدا کند؟ اما از آنجا که می ترسد اگر در شرایط مساوی قرار گیرد ، ممکن است طرد شود ، به عنوان خوب خود شناخته نشود ، دوست نداشته باشد. یعنی ترس از طرد شدن است. چنین شخصی ، به طوری که توسط دیگران از خود جدا نشود ، پیشاپیش خود را از دیگران جدا می کند ، اما برای توجیه این امر ، خود و دیگران را متقاعد می کند که دلیلی برای این کار دارد - که در راه نیست با دیگران (راه من بهتر ، درست تر ، شایسته تر است).

همچنین ، غرور می تواند شکل پنهان تری به خود بگیرد - من راه خودم را می روم ، و شما راه خود را ، ما مسیرهای متفاوتی داریم. در اینجا اعلام استقلال می آید ، آنها می گویند ما مسیرهای متفاوتی داریم - گویی من شما را دست کم نمی گیرم ، به خاطر خدا ، من بالاتر نیستم ، ما در شرایط مساوی قرار داریم ، من فقط یک مسیر متفاوت دارم. اما با این وجود ، غالباً شخصی در درون خود معتقد است که راه من بهتر ، شایسته تر است ، ادب و اخلاق خوب به او اجازه نمی دهد این را آشکارا اعلام کند. در واقع ، این همان تقسیم قبلی است - ما را تقسیم می کنم تا شما / او / آنها ما را تقسیم نکنند.

اما غرور می تواند شکل پیچیده تری به خود بگیرد - من از شما بدتر / از همه بدتر هستم. اگر فردی دائماً خود را در مقایسه با دیگران دست کم می گیرد ، این نیز غرور است - این همان ترس از طرد شدن است ، همان جدایی خود از دیگران ، فقط با اتهام متفاوت ارزیابی خود. من قبلاً خودم را از شما جدا کرده ام ، بنابراین شما نمی توانید با جدا کردنم به من صدمه بزنید ، من قبلاً از شما جلوتر بوده ام. کوچکترین نسیمی به نام "من از ارتباط محروم هستم" به طور خودکار برنامه "من ارتباطات خود را حذف می کنم ، نه شما" را راه اندازی می کند - او شرایط فوری دارد که مانع از برقراری ارتباط می شود ، و چنین شخصی مخفیانه از این کنترل توهمی از موقعیت برخوردار است ، که به نفس توانایی می دهد تا بتواند در این شرایط استرس زا زندگی کند. اما اگر چنین فردی به حرف خود گوش دهد ، می بیند که در داخل هنوز هیچ شادی و رضایت از چنین "پیروزی" وجود ندارد ، این نشانگر واضحی است که این توهم حل وضعیت است.

صرف نظر از اینکه آیا فردی که از غرور رنج می برد خود را بدتر یا بهتر از دیگران می داند ، باید درک کند که در واقع از این ترس رنج می برد که دیگران او را دوست نخواهند داشت.

وقتی صحبت از کار با افتخار به میان می آید ، اولاً توصیه می کنم بیشتر مراقب موقعیت هایی باشید که در آن فاصله را شروع می کنید. تفاوت بین عقب نشینی آرام و صف آرایی و حفظ فاصله را احساس کنید. بی سر و صدا حرکت کنید - هیچ تنش انرژی برای حفظ فاصله شما وجود ندارد ، شما فقط در شادی آرام متفرق می شوید که مسیرهای شما از هم جدا می شوند. اما به محض احساس نیاز به جدایی ، مهم است که فاصله خود را حفظ کنید ، از خود بپرسید - آیا این راهی نیست که با ترس رد شدن تماس نگیرید؟ با خود بسیار صادق باشید. اگر بله ، از لحاظ ذهنی بگویید: بله ، من تقریباً احساس درد کردم زیرا شما این کار را با من انجام دادید ، اما من به موقع فاصله گرفتم و اجازه تماس با این درد را ندادم. بنابراین ، من فقط از لحظه ای که در اینجا و در حال حاضر است فرار کردم ، و این مرا از ارتباط با خود زندگی محروم می کند. و اکنون می توانم همچنان از این تماس پنهان شوم ، یا می توانم آن را وارد کنم و ببینم آیا واقعاً اکنون برای من اینقدر ترسناک و دردناک است.

واقعیت این است که اغلب در چنین شرایطی هیچ دردی وجود ندارد - ممکن است کسی مایل به برقراری ارتباط با شما نباشد یا وقت نداشته باشد - این اختیار همه است و به طور کلی طبیعی است وقتی همه نمی خواهند با شما تعامل داشته باشند ، شما 100 دلار نیستید تا هر بار همه از شما راضی باشند. آنها می گویند که شخصی وقتی واقعاً آزاد می شود که به راحتی شماره نه دیگران را بپذیرد. من کاملا با آن موافقم.بنابراین ، فردی که از درد درک شده اجتناب می کند ، اغلب حتی به خود این فرصت را نمی دهد که مطمئن شود هیچ دردی وجود ندارد ، یک عادت خاصی وجود دارد که فکر می کند می تواند دردناک باشد ، زیرا یک بار یا چند بار در گذشته این دردآور بود چنین واکنش دفاعی ایجاد شد. … اما پس از آن یک کودک کوچک واکنش محافظتی نشان داد ، و اکنون شما یک بزرگسال هستید و احتمالاً برای شما اصلاً ضرری ندارد ، زیرا شما در حال حاضر ، به عنوان یک بزرگسال ، کاملاً آگاه هستید که افراد ممکن است مشغول باشند یا به سادگی این کار را انجام نمی دهند. می خواهند با شما ارتباط برقرار کنند ، زیرا آنها از هر حقی برخوردارند. اما به دلیل این که از درد فرضی فرار می کنید ، فرصتی برای رسیدن به این درک ندارید ؛ بیهودگی این فرار تنها زمانی قابل درک است که دست از فرار بردارید.

این عادت این است که صادقانه ، بدون هیچ گونه رنج و عذاب ، خود را تا انتها وارد کنید ، بلکه برعکس ، کاوش در آنها ، مزایای فوق العاده ای به همراه دارد - شما این فرصت را خواهید داشت که نگرش خود را نسبت به آنچه درد و رنج و درد و رنج می دهد تغییر دهید. بنابراین آنها را به جای اسیر بودن ، یک برده ، منحل می کند و خود را محکوم می کند تا هر بار که در افق ظاهر می شوند از آنها فرار کند.

با عشق،

مارگا

توصیه شده: