چگونه می توان بزرگسال ، مستقل و آزاد شد؟

فهرست مطالب:

تصویری: چگونه می توان بزرگسال ، مستقل و آزاد شد؟

تصویری: چگونه می توان بزرگسال ، مستقل و آزاد شد؟
تصویری: جردن پیترسون - مستقل شدن از والدین 2024, آوریل
چگونه می توان بزرگسال ، مستقل و آزاد شد؟
چگونه می توان بزرگسال ، مستقل و آزاد شد؟
Anonim

"اساس همه گناهان تنبلی است و اساس تنبلی عدم اراده است. در یک موجود منطقی ، اراده به انگیزه بستگی دارد ، انگیزه - به جهان بینی. فردی که جهان بینی مستقیمی ندارد ، احتمال ضعیف شدن اراده اش افزایش می یابد."

ولادیمیر وستنیک

جوهر اصلی وابستگی

فرد وابسته - وابسته به افراد دیگر ، در افکار و اعمال خود با اراده دیگران ، تحت تأثیر ، قادر به تفکر و عمل مستقل ، مستقل نیست. مطیع ، تابع ، اجباری ، اراده ضعیف ، رانده شده ، وابسته.

وابستگی نشانه تنبلی ، خودخواهی و ناکافی بودن روح است که با هم جمع می شوند.

انواع وابستگی

ما به والدین ، شرکا ، فرزندان ، دوستان یا همکاران خود وابسته هستیم. ما به نقش های اجتماعی و مسئولیت های پشت سر آنها وابسته هستیم. ما تحت تأثیر آب و هوا ، محیط خود ، رسانه ها هستیم. ما کارگران اجباری ایالت خود هستیم. ما به ارتباطات لازم در جامعه وابسته ایم ، زیرا برای موقعیت خود در جامعه ، ما محکم به باورها ، رویاها و اهداف خود وابسته هستیم. گره خورده به دستاوردهای آنها ، رفاه مادی. آنها بر نظرات دیگران ، مشکلات و بدبختی های خود متمرکز شده اند. ما از بدن خود رهایی نداریم ، مدام به دنبال چیزی هستیم ، پیر می شویم و به تدریج زیبایی و توانایی رزمی خود را از دست می دهیم.

بسیاری از گروه های نژادی ، مذهبی و قومی عزت نفس خود را استثنایی و برتر از دیگران می دانند. کل جوامع ، دولتها درگیر جنگهای خونین ، دفاع از سرزمینها ، مرزها و ایدئولوژیها بودند ، که آنها آنها را متعلق به خود و تنها آنها می دانستند. نژاد بشر ، با احساس برتری نسبت به سایر اشکال زندگی ، همسایگان خود را در زمین - جهان حیوانات - تهدید کرد.

و سپس در مورد چه نوع آزادی و استقلالی می توان صحبت کرد؟ و آیا اصلا می توان مستقل بود؟

تظاهرات عدم استقلال در فرد

وابستگی می تواند انواع گوناگون و گاه متناقض داشته باشد. با این حال ، ناخودآگاهی و کنار گذاشتن مسئولیت آنچه در حال رخ دادن است در همه جلوه های آن وجود دارد.

مانند هر کیفیت دیگر شخصیت (کیفیت روح) ، وابستگی در اعماق پنهان می شود و پنهان می شود.

کلیشه های خاصی از تفکر ، رفتار و واکنش احساسی وجود دارد که مشخصه افراد وابسته است. شما همچنین می توانید او را از نظر ظاهر ، گفتگو و زمینه معمول اجرای حرفه ای بشناسید. بسیاری از حقایق سرنوشت ، از دوران کودکی ، نشان دهنده اهمیت غلبه بر وابستگی (اظهارات ، وابستگی) در این زندگی است.

هر یک از ما با بارهای تجربیات معنوی موجود به این جهان می آییم. در حال حاضر در "ورود به زندگی" حقارت ها ظاهر می شوند ، که روح داده شده باید روی آنها کار کند. و حاملگی ، محیط و شرایط دوران کودکی ، نواقص خود را به وضوح به ما نشان می دهد. از کودکی ، یک کودک وابسته عدم اراده و وابستگی خود را نشان می دهد.

در یک محیط حرفه ای ، یک فرد وابسته به طور ناخودآگاه مکانهایی را انتخاب می کند که در آن می توان به اراده شخص دیگری تکیه کرد ، در آنجا لازم نیست تصمیمات مسئولانه اتخاذ شود ، جایی که امکان پنهان شدن در توده عمومی ، اجرای تصمیمات کسی وجود دارد. ، و خود کالا و خدمات تولید نکند.

مانند سایر ویژگی های شخصیتی (کیفیت روح) ، وابستگی در اعماق پنهان می شود و پنهان می شود. لیست تجلیات آن متعدد و متنوع است. با مشاهده دقیق خود و جهان ، می توانید جنبه های زیادی را کشف کنید. تعیین عدم استقلال ما آنقدرها هم که به نظر می رسد دشوار نیست ، زیرا در لحظات خاصی کنترل خود را از دست می دهیم و رنگ واقعی خود را نشان می دهیم. یا همانطور که عادت داریم عمل می کنیم ، بدون اینکه خودمان متوجه آن شویم. در مورد چنین "چیزهای کوچک" است که باید بسیار مراقب باشید.به هر حال ، چیزهای کوچک وضعیت درونی یک فرد و ماهیت او را نشان می دهد.

وابستگی می تواند انواع گوناگون و گاه متناقض داشته باشد. با این حال ، ناخودآگاهی و کنار گذاشتن مسئولیت آنچه در حال رخ دادن است در همه جلوه های آن وجود دارد.

jOOFdOMkJWk
jOOFdOMkJWk

وابستگی به چه نتایجی در زندگی منجر می شود؟

هر شخصی برای نزدیکی احساسی تلاش می کند و می خواهد این نزدیکی را حفظ کند. این طبیعی و درست است. وحدت عاطفی عمیق با یکی از عزیزان به عنوان منبع اطمینان و امنیت احساس می شود ، لذت درک متقابل و انگیزه الهام بخش است. در سطح عمیق و ناخودآگاه ، شخص نزدیکی خود را با خانواده ، عزیزان ، دوستان و افراد همفکر احساس می کند. شباهت حافظه ژنتیکی ، شیوه زندگی و جهان بینی ما را به جوامعی از روح های نزدیک پیوند می دهد.

یعنی دلبستگی ها برای همه ذاتی است ، اما به هیچ وجه نمی توان هر فردی را معتاد خواند. دلبستگی می تواند به اعتیاد تبدیل شود ، اما این همیشه و در همه جا اتفاق نمی افتد.

وابستگی ، وابستگی یک شخص به شخص دیگر ، به دیگران - این قبلاً پیوندهای اطلاعاتی انرژی زا ، نقض آزادی انسان است. پیوندها اجازه نمی دهند به طور کامل رشد کنند ، منجر به تنزل روح ، حالت برده آن می شود.

وابستگی به اعتیاد همراه با احساس اشتیاق شدید برای افرادی است که به آنها وابسته است ، مانند مواد مخدر یا الکل. به علاوه ناتوانی مطلق یک فرد و عدم کنترل خود. از طریق برقراری ارتباط اطلاعاتی ، دستکاری ماهرانه در انگشت زدن به فرد گره خورده می تواند باعث ایجاد احساسات و حالات منفی در آن شخص شود ، درک و کنترل منشأ آنها دشوار خواهد بود. حالتهای مشخص وابستگی پاتولوژیک عبارتند از: چسبیدن ، هوس کردن ، چنگ زدن ، چسبیدن ، نگه داشتن ، و خواسته های سیری ناپذیر.

پیوندهای اطلاعاتی انرژی ، هنگامی که شکل گرفت ، بدتر می شود ، در این زندگی پیشرفت می کند و برای چندین تجسم پیاپی ادامه می یابد. به عنوان مثال ، اگر احساسات منفی ناشی از برقراری ارتباط قوی باشد ، روحها بارها و بارها یکدیگر را در هر زندگی جدید جذب می کنند ، تا زمانی که خود را از دلبستگی های خود رها کرده و رابطه خود را به سطح صمیمیت گرم و دوستانه برسانند. بسیاری از خانواده ، دوستی ها و سایر روابط نزدیک براساس وابستگی ها و کارمیک هستند. هنوز خیلی وابستگی ، کنترل کامل و دستکاری در آنها وجود دارد!

محبت - بخشی از زندگی ما ، و اعتیاد جدی در حال حاضر یک تهدید است. وقتی کنترل وابستگی های خود را از دست می دهیم ، معتاد می شویم.

  • اگر ما به عنوان والدین دائماً در امور فرزندمان دخالت می کنیم ، او را کنترل می کنیم ، به دلخواه او را دستکاری می کنیم یا از او تقاضای تسلیم و تسلیم می کنیم.
  • اگر ما همیشه چیزی یا کسی را بخواهیم و وقتی آن را دریافت می کنیم جذابیت خود را برای ما از دست می دهد. و اگر این روند بارها و بارها تکرار شود.
  • اگر بدن خود ، روابط ، نقشها ، فعالیتها ، پول ، املاک و مستغلات را از ترس از دست دادن آنها حفظ کنیم.
  • اگر در تلاش برای برآوردن میل صادقانه خود به دوست داشتن و پذیرفته شدن باشیم ، به مردم ، به حیوانات ، به موقعیت در جامعه و محل کار وابسته می شویم.
  • اگر ما سعی می کنیم احساس امنیت و معنا در زندگی ایجاد کنیم ، خود را در دیدگاه ها و باورهای خاصی تثبیت می کنیم.
  • اگر ترس از مرگ و عدم تمایل ما به رسمیت شناختن آن به عنوان یک نتیجه طبیعی از تجربه زمینی و آغاز تجربه بعدی ، ما را وادار به خرید و مصرف سیری ناپذیری کند.

این بدان معناست که ما قبلاً از مرز عادی عبور کرده و به وابستگی افتاده ایم ، از آنجا بازگشت به دلبستگی طبیعی بسیار دشوار خواهد بود.

yAbd3Bn-Of8
yAbd3Bn-Of8

اکثر اعتیادات ما با ارتباطات کوچک ، اما از قبل نامتعارف و در نتیجه ، تبادل انرژی آغاز می شود

  • کینه شخصی که انگار از کسی دلخور شده است ، بارها و بارها از نظر ذهنی به مجرم باز می گردد و سخاوتمندانه به او پتانسیل زندگی خود را می دهد.
  • تمایل به اثبات حق خود.همان جرم: شخص نمی تواند دیگری را فراموش کند و او را رها کند ، زیرا او دائماً یک طرح قصاص را در سر خود تکرار می کند ، تصور می کند که چه خواهد گفت ، سپس چه صورتی خواهد داشت و غیره. و غیره. و در همین حال ، پتانسیل به مجرم سرازیر می شود.
  • گناه یک فرد تجاوز را به سمت خود هدایت می کند و خود را از حق اشتباه محروم می کند. در عین حال ، او به هیچ وجه کاری را که انجام داده است تصحیح نمی کند ، بلکه فقط درگیر خودزنی می شود. او با احساس گناه خود پیش از دیگری ، اغلب در مورد چگونگی طلب بخشش و آنچه می تواند برای جبران خسارت انجام دهد فکر می کند. نتیجه یک پیوند قوی با دیگری است.
  • حیف برای یک فرد ، تمایل به کمک به او ، برای نجات او. یک فرد می تواند سالها به انگل انرژی (خویشاوند ، دوست ، شریک ، همسایه و غیره) غذا بدهد ، با این باور که کار خوبی انجام می دهد. و او خوشحال خواهد شد که از آن استفاده کند.
  • بدهی پرداخت نشده دو فرد را برای مدت طولانی متصل می کند ، در حالی که هرچه مقدار بیشتر باشد ، پیوند قوی تر می شود. سرقت ، سرقت ، کلاهبرداری - همه اینها همچنین پیوندی بین عامل و قربانی ایجاد می کند.
  • احساس تعهد به بازپرداخت خدمات ارائه شده. یک نفر به دیگری می گوید: "اکنون من بدهکار شما هستم" ، در نتیجه پیوند قدرتمندی ایجاد می شود. در اینجا نیز احساس وظیفه وجود دارد ، اما وظیفه مادی نیست.
  • عادت ، وظیفه ، دلبستگی به فرزندان ، اموال مشترک. مردم می توانند با هم زندگی کنند ، اما در واقع آنها قبلاً غریبه هستند ، آنها مدتهاست که این مرحله از زندگی را پشت سر گذاشته اند ، اما به هیچ وجه نمی توانند ادامه دهند ، آنها ثابت می مانند ، زیرا یکدیگر را با خاطرات گذشته ، گلایه ها ، تعهدات پیوند می دهند. یا یکی از شرکا قبلاً از این رابطه پیشی گرفته است ، باید جلو برود ، اما دیگری به او اجازه رشد نمی دهد ، تاخیر می کند ، مانند آخرین کاسه چسبیده است.
  • نیاز به داشتن شخص دیگر ، اعتیاد ، اشتیاق ، حسادت و غیره. یک شخص بارها و بارها به هدف مورد نظر خود فکر می کند ، رویای آن را می بیند ، و مشتاقانه می خواهد آن را بدست آورد. او شبیه کودکی می شود که اسباب بازی مورد علاقه به او داده نمی شود. از او تقاضا می کند و چیز دیگری در اطراف نمی بیند.
  • لنگرهای والدین. والدین تلاش می کنند فرزند خود را کاملاً کنترل کنند ، با توجه و مراقبت خود رشد او را خفه کنند. این وابستگی و تمایل به تسخیر شخص دیگر است.
  • "عشق" غیر متقابل (میل برآورده نشده برای تملک). هم کسی را که دوست دارد می پوشد و هم او را دوست دارد. روابط جدید درست نمی شود ، tk. تمام انرژی او به هدف میل می رسد.
  • مخفی کردن و سرکوب احساسات واقعی خود نسبت به شخص دیگر. فردی که احساس عشق به دیگری می کند ، آن را پنهان می کند ، زیرا می ترسد مسخره به نظر برسد یا طرد شود. اما در عین حال او دائماً در مورد موضوع عشق فکر می کند ، آن را می خواهد ، با او گفتگوی ذهنی انجام می دهد.

با شدت یافتن دلبستگی ، معتادان بیش از پیش به موضوع اعتیاد خود وابسته می شوند ، به طور اجباری به آن می رسند و به طور فزاینده ای به رفتارهای خود تخریبی گرایش پیدا می کنند. اعتیاد زمینه مناسبی برای ظهور انگل است.

خون آشام یک نام متداول برای شیوه وجود انگلی است ، که در آن یک موجود به قیمت نیروهای جانوری دیگر زندگی می کند. در حال حاضر در سطح حیوانات ، میکروارگانیسم ها ، انواع مختلفی از حشرات وجود دارند که در بدن سایر موجودات زنده تخم می گذارند ، خون مکنده (پشه ها ، کنه ها ، حشرات ، زالوها) و انگل های مشابهی که به قیمت دیگران زندگی می کنند. در تجربه بشری تکامل ، گرایش انگلی روح ، البته ، در ابتدا نیز خود را نشان می دهد.

  • شخص برای خود طبیعی می داند که با هزینه شخص دیگری زندگی کند. او دائماً می خواهد به کسی تکیه دهد ، زمین بخورد ، مدافع ، دوست ، جامعه ، معشوق پیدا کند. اما هدف اصلی او ، که اغلب محقق نمی شود ، ایجاد یک محیط پرورش در اطراف او است ، که منابع مفقود شده را به او می دهد.
  • با تجربه گرسنگی مداوم برای اطلاعات ، احساس نیاز می کنید که دائماً با کسی صحبت کنید ، به رادیو گوش دهید ، تلویزیون تماشا کنید ، با حوصله بخوانید ، اگر فقط سر مشغول باشد.بنابراین یک فرد از افکار ، ایده های افراد دیگر تغذیه می کند و احساس می کند به طور موقت اشباع شده است.
  • او سعی می کند مودب و دوستانه ظاهر شود ، مهربانی و پاسخگویی را تقلید می کند ، و دوباره زمینه ای برای خود ایجاد می کند ("یک گوساله مهربان هفت ملکه را می مکد").
  • چت می کند به طوری که "اسهال کلامی" بی وقفه او ، طرف مقابل را بیرون می آورد یا حالت خالی ایجاد می کند. اینگونه است که خروج یک منبع از روح دیگر خود را نشان می دهد ، که با فروتنی موافقت کرد به جریان گفتاری انگل گوش دهد.
  • مستلزم تأیید مداوم عشق به خود از دیگران است ، آنها را به فوران احساسات عشق یا سایر احساسات مختلف (از جمله نفرت ، ترس ، حسادت) تحریک می کند. به این ترتیب انگل از طریق تحریک مداوم حواس تغذیه می شود.
  • به دنبال جمع آوری قسمتی از تحسین برای خود یا دستاوردهای خود (از جمله کودک ، خانه ، ماشین و غیره) است.
  • این باعث درگیری ، نزاع ، رسوایی ، دعوا می شود ، حتی فقط با حضور آن. از انرژی عصبانیت ، نفرت اشباع شده است ، و او خود می تواند در نقش یک ناظر باشد و بی سر و صدا از هر اتفاقی که می افتد لذت ببرد.
  • از انرژی درد و رنج دیگران (سادیست) تغذیه می کند. مازوخیست از طریق درد خود "دوز" دریافت می کند. کسانی هستند که خود را می خورند (ترحم یا برعکس ، نفرت از خود).
  • شریک خود را در طول رابطه خسته می کند و مبادله نابرابر ایجاد می کند: رضایت و احساس سیری برای او ، و برای دیگری - پوچی ، ناامیدی ، اضطراب ، از دست دادن قدرت و ضعف عمومی ، تا بیماری در حوزه جنسی.
  • از انرژی های جنسی تغذیه می کند ، اما بدون صمیمیت جسمی: در اطراف خود هاله ای از جذابیت ایجاد می کند ، دیگران را مجذوب خود می کند ، بسیاری از جنس مخالف را به خود جذب می کند ، میل جنسی را در آنها برانگیخته و حفظ می کند ، اما رابطه را به رابطه جنسی ، به آرامش
  • او متمایل به تلاش های خودکشی نمایشی است ، هدف از آنها جلب توجه در مواردی است که سایر امکانات از قبل به پایان رسیده است. او سعی می کند زمان و مکان عمل را محاسبه کند تا بتوانند او را نجات دهند و در نتیجه "دوز" دلخواه ترحم ، مراقبت ، توجه و مشارکت را دریافت می کند.
  • او به دنبال خرد کردن ، زیر و رو کردن خود ، خم شدن ، تسلیم شدن و لذت بردن از قدرت است ، در حالی که از انرژی اراده تغذیه می کند.

خون آشام یک زنجیره غذایی کامل در روابط ایجاد می کند. شخصی که از خون آشام خانگی خسته شده است برای "شارژ مجدد" به دوستان یا همکاران می رود. و کسانی که به نوبه خود به دنبال شارژ از شخص دیگری هستند L. فرد دیگر قادر به وجود بدون تغذیه خارجی نیست ، او دائماً به دنبال منابع جدید تغذیه انرژی است و زوال روحی او ناگزیر تشدید می شود. یک خون آشام هرگز نمی تواند به اندازه کافی سیر شود ، او به تنوع بیشتری نیاز دارد. یک خون آشام که از منبع انرژی خارجی محروم است ، می تواند بی سر و صدا پوسیده شود یا خودکشی کند.

روح انگلی به طور نامحسوسی با جوامع دیگر ارواح خون آشام در ارتباط است و غذای یکسانی را برای کله پاچه های تاریک کم سرو می کند.

در تجسم بعدی ، پیوندها روح ها را به یکدیگر جذب می کنند ، سرنوشت آنها دوباره متصل می شود ، اما می توانند نقش ها را تغییر دهند. و همینطور ادامه می یابد تا زمانی که شخصی به تنهایی قدرت خروج از قدرت اعتیاد را پیدا کند.

از آنجایی که هرگونه حقارت تغییر ناپذیر و غیرقابل کنترل منجر به تنزل روح می شود ، علائم این روند در زندگی فرد مشاهده می شود. و مهمترین و قابل توجه ترین آنها - کاهش سطح رفاه ، موفقیت در پایان زندگی و ظهور زود هنگام "بیماریهای پیری" (مرازموس ، اختلال شنوایی ، حافظه ، بینایی ، تحرک ضعیف و دردناک مفاصل ، خشک شدن ، خستگی بدن و غیره). عدم تعادل ، ناهماهنگی در بسیاری از جنبه های زندگی در همه چیز آشکار می شود: در غذا ، در برنامه روزانه ، در سرگرمی ، در لباس ، در خانه ، در احساسات ، غرایز ، به طور کلی ، در روابط با مردم.

دلایل عدم استقلال

Kb8GHTEy6S4
Kb8GHTEy6S4

دلیل اصلی عدم استقلال تنبلی (جسمی ، فکری ، روحی) است.چرا خودتان می توانید کاری را انجام دهید ، اگر می توانید خود را متصل کنید ، به کسی بچسبید و در یک جغد لذت ببرید و زندگی کنید؟ چرا مغز خود را بر نتیجه گیری متمرکز می کنید ، به دنبال حقیقت باشید ، اگر آنها به شما یک مورد آماده ، خوش شانه و آسان برای استفاده می دهند؟ اصلا چرا باید فکر کرد ، اگر تعداد زیادی از کسانی که برای شما اختراع می کنند وجود دارد؟ و اگر واقعاً نیاز به تصمیم گیری دارید ، یک اندام حساس وجود دارد - قلب ، قضاوت می کند که چه کاری باید انجام شود و چه چیزی نباید انجام شود. به قلب خود اعتماد کنید بهترین شعار انگل هایی است که به دنبال تغذیه هستند.

تمایل مشترک ما برای اطاعت نیز دلیل طبیعی دارد - غریزه گزارش دهی ، که موجودات زنده را در هر جامعه ای متحد و در آن بقا می دهد. تمایل به اطاعت از رهبر ، پیروی از او ، پیروی از معیارهای تفکر و رفتار پذیرفته شده در محیط ، مظهر همان غریزه گله است. و این در صورتی مناسب است که هنجارها با حقیقت مطابقت داشته باشند ، و رهبر یک مثال هماهنگ برای تقلید و آموزش بهترین کلیشه های تفکر ، رفتار و عکس العمل به دیگران است. متأسفانه ، برعکس بیشتر اتفاق می افتد: قوانین در جامعه به نفع نخبگان حاکم برقرار می شوند و نخبگان خود نیز کاملاً دور از ایده آل نیستند. با این حال ، افراد معقول و کمی کورکورانه از آنها اطاعت می کنند و ناخودآگاه می ترسند که در میان طرد شده گله قرار بگیرند.

در مشاهدات متعدد گروههای مردم ، می توان همان سلسله مراتب را در گله حیوانات مشاهده کرد: لزوماً یک رهبر ، مجریان - "برده" وجود دارد ، یک یا دو نفر مستقل رفتار می کنند و سعی می کنند با رهبر مخالفت کنند ، و به طرز عجیبی ، یک "مسخره کننده" خاص ، که حضور دیگران را سرگرم می کند ، یا به آنها این فرصت را می دهد که او را به عنوان "بز قربانی" تبدیل کنند.

غرایز اساس اساسی وجود ما هستند ، با اخلاق پذیرفته شده ، قانون ، کنترل بر خود می توان آنها را تضعیف کرد ، اما نابود کردن کامل آنها غیر واقعی است. و توصیه نمی شود.

با تکامل ، نقش غرایز به تدریج کاهش می یابد. عقلانیتی که جایگزین آن شد - به عنوان نشانه ای از شکل وجودی انسان - در مقیاس تکامل ، امروز در مرحله اولیه توسعه است. بنابراین ، ما انواع مختلفی از تجلیات غریزه گله را در انسان مشاهده می کنیم. اما ، افسوس ، جامعه انسانی گله به هیچ وجه علاقه ای به پیشرفت شخصی به سمت عقلانیت بیشتر ندارد ، زیرا این امر به ظهور موجودی قوی تر و قوی تر منجر می شود که بلافاصله حقوق خود را اعلام می کند. نیروهای تاریک با غریزه ، ناخودآگاه و خواسته های خودخواهانه یک فرد بازی می کنند - تمایل به بدست آوردن همه چیز در یک زمان ، احساس اهمیت در خود ، عدم تمایل به مهار منفی خود ، عدم تمایل به فکر کردن و آگاهی از واقعیت. و در نتیجه ، آنها شخصی را به خود تسلیم می کنند ، از آنها در جهت منافع انگلی خود استفاده می کنند. با این حال ، همه چیز با همه مطابقت دارد: هر کس که نمی خواهد از آزادی انتخابی که از بالا به او داده شده استفاده کند ، این حق را به دیگران می دهد ، اما در عین حال خود آزادی را نیز از دست می دهد.

به طور کلی ، روحهای نابالغ ، جوان یا تنبل ، یا کسانی که قبلاً در دام اعتیاد قرار گرفته اند ، بیشتر مستعد رفتارهای وابسته به بیماری (انگلی) هستند.

این عقلانیت است که ما را از دنیای حیوانات متمایز می کند ، بنابراین ، هرچه دلیل افراد کمتر باشد ، غریزه او بیشتر بیرون زده است. از این رو ، این بیانیه آسیب شناسی می شود ، غیرقابل کنترل است و یک روح تنبل و نابالغ را زیر پرچم انواع احزاب ، مذاهب ، فرقه ها و مانند آن هدایت می کند. و برعکس ، عقل حاکم بر شخص و عقلانیت همراه با آن به درک بیشتر فرایندهای در حال وقوع در جامعه ، کاهش اطاعت ، تحسین انگل هایی که موقعیت پیشرو در جامعه دارند ، کمک می کند.

چگونه می توان به خود متکی شد

ضعیف بودن ، وابسته بودن شر است! افراد ضعیف ترجیح می دهند از قوی ها زندگی کنند. اگر فردی می تواند قوی باشد ، اما تظاهر به ضعف می کند ، به خود اجازه می دهد ضعیف باشد ، از این گذشته ، ضعف را در خود پرورش می دهد ، خود را به شیوه زندگی افراد ضعیف عادت می دهد - این یک زندگی اشتباه است ، این غیر صادقانه است و نه امیدوار کننده برای روح بنابراین ، متاسفانه پایان می یابد L.

البته ، هیچ انسان کاملاً مستقل روی زمین وجود ندارد. حداقل ، ما به بدن خودمان ، به پدیده های طبیعی ، به طلوع و غروب خورشید ، به ماه گرفتگی وابسته ایم. بله ، و وابستگی افراد به ارتباط با یکدیگر نادیده گرفته می شود! ما در وحدت با نوع خود زندگی می کنیم و زنده می مانیم ، می آموزیم ، روابط خود را بهبود می بخشیم و وظیفه اصلی توسعه این است که یاد بگیریم در وابستگی متقابل هماهنگ زندگی کنیم.

یک جایگزین سالم برای اعتیاد ایجاد روابط صادقانه و برابر بر اساس وحدت و نزدیکی احساسی روح است. این یک رابطه آگاهانه ، مستقل و آزاد است. در چنین جفتی ، افراد در همه زمینه های زندگی رشد می کنند و در این زمینه به یکدیگر کمک می کنند. در اینجا منافع هر دو طرف در نظر گرفته می شود و آزادی محترم شمرده می شود. صداقت و اعتماد از آسیب پذیری و آسیب پذیری هر دو محافظت می کند. و گرما ، مراقبت محبت آمیز و حمایت دوستانه مهمتر از احساسات و احساسات است. در چنین رابطه ای ، زندگی برای هر دو آسان ، شاد و جالب است. همین امروز شروع به ایجاد این رابطه کنید!

  • صادقانه ، به طور وابسته به وابستگی ها و وابستگی های خود نگاه کنید. و آنها را تصدیق کنید.
  • درک کنید که چگونه اعتیاد شما ایجاد شده است و چگونه ، از طریق چه کسی ، تغذیه شده است.
  • درک کنید و اصل درسهایی را که در مورد سرنوشت درسهای رهایی از اعتیاد ، توانایی آزاد بودن و مدیریت انتخاب خود ، و دادن این حق به دیگران به شما داده می شود ، درک کنید و بپذیرید.
  • با تلاش اراده ، عمداً انواع رفتارهای اعتیادآور و انرژی زا را به قیمت دیگران رها کنید.
  • سعی کنید بدون اینکه منتظر مشاوره یا پشتیبانی باشید ، تصمیم بگیرید ، برخی اقدامات را انجام دهید ، گویی هیچ کس در اطراف شما نبود.
  • لیستی از کارهایی که خودتان می توانید انجام دهید تهیه کنید ، اما در این میان ، افراد دیگر این کار را برای شما انجام می دهند. و به تدریج خودتان این کار را شروع کنید.
  • اطمینان حاصل کنید که مشکلات خود را به دیگران هدایت نکنید ، مشکلات خود را بر آنها نریزید. مسئولیت را بر عهده بگیرید و تصمیم گیری را برای خود شروع کنید.
  • به اطرافیان خود نگاه کنید: شاید فردی که به شما علاقه مند است با مراقبت یا نگرانی بیش از حد خود آرام شود و شما را وسیله ای برای دستکاری های خود قرار دهد. بلافاصله قالب چنین روابطی را سازماندهی کنید.
  • خود را رصد کنید ، به دنبال تجلیات دیگر تفکر وابسته ، وابسته ، رفتار و واکنش ها باشید. و آگاهانه ، هدفمند ، اشکال جدید و صحیح روابط را بدون وابستگی و انگلی ایجاد و تحکیم کنید.
  • خود را به عنوان یک روح در تکامل بی پایان تکاملی بپذیرید. سرانجام بدانید که شما بخشی از چیزی بزرگتر ، یک ، کامل هستید. و سعی کنید بیشتر به این عالی در خود تکیه کنید.

درک بی نهایت وجود و خودمان به عنوان روح کلید رهایی از وابستگی های دردناک است! از از دست دادن بدن ما نترسید ، زیرا روزی بدن آنها از بین می رود و می میرند. به نقش های خود در خانواده و محل کار پایبند نباشید ، زیرا ما بیش از یک بار در آنها حضور خواهیم داشت. نیازی به تلاش برای نگه داشتن اموال خود ندارید ، زیرا فقط برای مدت کوتاهی مورد نیاز است. داشتن فرزندان شما ضروری نیست ، زیرا آنها فقط برای مدتی به ما داده می شوند. هنگام وارد شدن به یک رابطه زناشویی ، باید به یاد داشته باشید که آنها در نهایت با مرگ یکی از افراد یا حتی زودتر به پایان می رسند. مهم است که درس را خوب یاد بگیریم: ما به طور موقت گوشه خود را در این جهان اشغال می کنیم. و این زمان به ما بسیار ارزشمند داده شده است - توسعه و بهبود روح ما.

تصاویر: ماریا تیورینا ، هنرمندان NeonMob

توصیه شده: