مادران و دختران ، یا چرا مادر همیشه درست نیست

فهرست مطالب:

تصویری: مادران و دختران ، یا چرا مادر همیشه درست نیست

تصویری: مادران و دختران ، یا چرا مادر همیشه درست نیست
تصویری: مادر کنترل کننده که حتی دکتر هلاکویی رو هم میخواست کنترل کنه 2024, آوریل
مادران و دختران ، یا چرا مادر همیشه درست نیست
مادران و دختران ، یا چرا مادر همیشه درست نیست
Anonim

در جامعه ما خیلی مرسوم نیست که درباره رابطه با مادر بحث شود. این مبحث به دلایل مختلف روانی و اجتماعی ممنوع است. دنیای ما آنقدر مرتب شده است که تصویر مادر در درک اجتماعی و فرهنگی آن به ندرت مورد انتقاد قرار می گیرد

مادر به طور پیش فرض خوب ، کافی و همیشه به طور پیش فرض درست است. او بهتر می داند ، نیازهای فرزندانش ، به ویژه دخترش را درک می کند و احساس می کند. او راهی مادر شدن شد و این به او حق خاصی می دهد که مدیریت کند ، اقدامات دخترش را هدایت کند ، به او توصیه کند چگونه زندگی کند و چگونه روابط خود را با مردان ایجاد کند. و هیچ چیز که زندگی مادر خود گاهی "نه چندان" معلوم می شود ، و حتی بی تکلف ترین عاشقانه از او نمونه ای نخواهد گرفت.

چیزی که او ، با هوس خاص خود ، فرزندان را از پدر خود محروم کرد ، یا برعکس ، آنها را به عنوان پدران خود مردی انتخاب کرد که قادر به خشونت بود ، یک مست مست یا یک هوادار بی احساس. او مادر است! او حق دارد و در اینجا یک پارادوکس ابدی بوجود می آید: هرچه زندگی خودش بدتر شده باشد ، بیشتر مداخله در زندگی فرزندان خود را ، که ظاهراً از ایده بهتر شدن همه چیز هدایت می شود ، بیشتر می داند. رویای ساده لوحانه "تصحیح اشتباهات جوانی" با بازی سناریوهای جدید در زندگی کودکان ، انگیزه ای باورنکردنی و سناریویی ایده آل برای انواع ملودرام های سینمایی است که طرح های آن برگرفته از زندگی واقعی است. در اینجا برخی از سناریوهای زندگی را ذکر می کنیم

………………………………………………………….

مادر و دختر بزرگسال در تمام زندگی خود با هم زندگی می کنند. آنها سالهاست به سختی در خانه صحبت می کنند. مرد-پدر آنقدر پیش از این از خانواده اخراج شده بود که تصویر او به طور کامل در ذهن دخترش پاک شد. وفادارترین همراهان دو زن مجرد گربه هستند. زندگی گربه ها در این خانه بسیار غنی تر و درخشان تر از زندگی مردم است. زنان دائماً دعوا می کنند ، حتی به دلیل چیزهای کوچک روزمره از یکدیگر ناراحت می شوند. دختر هیچ شانسی برای ترتیب دادن زندگی شخصی خود ندارد: به معنای واقعی کلمه همه مردان مادر خود را به یاد پدرشان می اندازند - آنها همان ناهنجاران هستند. یک زن جوان پیش از این در افسردگی شدید به روانشناس مراجعه می کند …

افسوس ، وقتی مادرش رفته بود ، زندگی او دوباره شروع به بازگشت کرد و خود دخترش بیش از 40 سال سن داشت …

…………………………………………………………

داستان بعدی داستان مادر فوق العاده زیبا و دختری "بد شانس" است. در هر صورت ، به نظر می رسید مادر. و او ، در تلاش برای تبدیل دخترش به "رقابت در بازار عروس" ، سعی کرد او را در "شبیه و مدل خودش" تغییر دهد. او دختر را با انواع رژیم ها شکنجه می کرد ، موهایش را رنگ می کرد ، او را با تمرین و مراجعه به آرایشگر خسته می کرد. دختر با ترکیبی عجیب از تشخیصها به پزشک مراجعه کرد - پرخوری عصبی و بی اشتهایی. مامان در مورد خود احساس گناه نمی کند و نمی پذیرد: "من می خواستم که او به عنوان یک" زن واقعی "بزرگ شود و همه کارها را برای این کار انجام داد ، اما او … توجیه نکرد!" دختر در آن زمان فقط 16 سال داشت. به علاوه.

…………………………………………………………

داستان "سرعت بخشیدن به بزرگ شدن". اغلب در خانواده هایی یافت می شود که علاوه بر دختر ، فرزندان کوچکتر نیز در آنها وجود دارد. مامان ، سعی می کند متوجه نشود که هنوز یک کودک در این نزدیکی وجود دارد ، و نه یک زن بالغ ، میل دختر را به "بزرگ شدن سریع" برانگیخت. نتیجه حاملگی ، سقط جنین ، ناباروری است. این داستانها بسیار نادر است و مادران در بیشتر موارد با نقش مادر کنار می آیند و دختران شاد ، همسرها و مادران فوق العاده ای را پرورش می دهند. اما ، افسوس ، همه روابط در دوئت مادر و دختر مراحل روابط پیچیده ای را طی می کنند که باید در مورد آنها بدانید. بحران های روابط به سه مرحله اصلی تقسیم می شوند. اولین دوره بحران در شش تا هشت سالگی اتفاق می افتد ، زمانی که مادر و دختر برای اولین بار برای مردی دعوا می کنند و این مرد پدر خانواده است.

این دوره ادیپ است ، در نسخه زنانه "مجتمع الکترا" است. با ورود به یک محیط اجتماعی جدید ، که معمولاً دختر توسط پدر معرفی می شود ، زن آینده کوچک برای اولین بار نوعی قدرت را بر محبوب ترین مرد - پدر احساس می کند. او این قدرت را دوست دارد ، که بدون توجه مادرش از بین نمی رود. و مکانیسم رقابت ناخودآگاه ایجاد می شود.

در غیاب پدر ، هر مردی که در آن لحظه در کنار مادرش قرار دارد ، می تواند جای او را بگیرد و افسوس که در این مورد ، شرایط می تواند آزمایش های شدیدتری را پشت سر بگذارد: مادر یا دختر را از حضور در خانواده محروم می کند. رابطه داشته باشید ، او را از زندگی خود حذف کنید ، به عنوان مثال ، مادربزرگش تربیت کند ، یا او روابط خود با مردان را به طور کامل کنار بگذارد ، که منجر به سرزنش یک دختر جوان یا بزرگسال می شود: "من زندگی شخصی خود را برای شما واگذار کردم ، و شما ناسپاس هستید … "، که ناگزیر منجر به احساس گناه و وابستگی به مادر می شود. و نحوه برخورد دختر با این موضوع مربوط به سابقه شخصی او و تأثیر افراد و شرایطی است که در راه او روی او قرار گرفته است.

از بسیاری جهات ، وضعیت بستگی به رفتار معقول پدر دارد ، که موظف است مرزهای صحیح را با هر دو بستگان ایجاد کند ، اجازه نمی دهد نقشها در هم آمیخته شود ، اما درک زیبایی از دختر را از او سلب نمی کند. اما برای پدر یا مردی که او را جایگزین می کند ، عاشق دخترش ، بسیار مهم است که از مرزهایی فراتر نرود که هر چیزی که بعداً اتفاق می افتد ، نام خشن "محارم" را داشته باشد. مرسوم نیست که در مورد آن به طور عمومی صحبت شود ، اما آمارهای سرسختانه نشان می دهد که تعداد موارد خشونت جنسی در خانواده در سراسر جهان رو به افزایش است. پدر تا حد زیادی مسئول روابط مادر و دختر است ، زیرا "دختران پدر" همیشه رقبای مادر هستند. مرحله دوم مسابقات نوجوانی را در بر می گیرد. در این دوره ، مادر با اولین علائم بزرگ شدن در دخترش ، احساسات متناقضی را تجربه می کند.

بسته به نحوه برخورد او با این احساسات ، یک رابطه قابل اعتماد یا جدا در این زوج ایجاد می شود. دو سناریو ممکن وجود دارد: مادر شروع به کنترل بیش از حد دخترش می کند ، به طوری که "اشتباهات خود را تکرار نمی کند" ، "روی … برای هرچیزی."

در هر دو سناریو ، بد این است که مادر کودک نوجوان را از احساسات و تجربیات خود ، سابقه شخصی خود محروم می کند ، به طور داوطلبانه یا ناخواسته ، نشان می دهد که او فقط باید به شیوه ای که فکر می کند و فکر می کند فکر کند و فکر کند ، فقط توسط حقي كه او در اين شرايط بيشتر در آن زندگي مي كند و اين تجربه بدنام را دارد كه قصد دارد آن را به اشتراك بگذارد. در طول این دوره ، اغلب برای مادر دشوار است که با احساساتی که نسبت به دختر در حال رشد دارد کنار بیاید ، زیرا او در ویژگی های جدید زنانه خود متوجه تغییراتی می شود که او را می ترساند: گرد بودن فرم هایی که مادر در آن احساس می کند ، درخشش چشم ها ، در اطراف آن هنوز چین و چروک وجود دارد ، خاصیت ارتجاعی بدن سالم جوان ، طنازی …

motheranddaughter2
motheranddaughter2

آیا توجه کرده اید که در اکثر افسانه ها ، پرنسس های بزرگسال ، سفید برفی و سیندرلا به طور پیش فرض مادر ندارند؟ مادر ، با پشت سر گذاشتن نقش حمایتی اصلی خود ، می رود و آنها توسط نامادری های شرور رقیب ، که در این دوره مادرانی واقعی هستند ، پرورش می یابند ، از نظر رفتاری به نامادری تبدیل می شوند و ادعای جوانی ، زیبایی و عاشقان دختران خود را دارند. ناخودآگاه ، هر مادری با جوانان دخترش وارد رقابت می شود و اشکال این مسابقه می تواند بسیار عجیب باشد - از ادغام کامل و جایگزینی تا رقابت شدید برای عاشقان جوان.

ادغام در این واقعیت بیان می شود که با کشف اولین علائم پیری ، یک زن ، به جای روشهای جوانسازی ، سعی می کند زندگی دخترش را ادامه دهد ، در تمام مشکلات زندگی شخصی خود تحقیق کند ، نحوه رفتار با مردان را توصیه می کند. ، چگونه و در چه اشکال زندگی جنسی را هدایت می کند ، به معنای واقعی کلمه در رختخواب "نفوذ" می کند و احساسات او را جایگزین احساسات خود می کند

و رابطه رقابتی توسط Guy de Maupassant در داستان "دوست عزیز" توصیف شد ، جایی که احساسات مادر نسبت به مردی که جرات کرد عاشق هر دو آنها باشد ، به طور واضح و کامل بازتولید می شود. مواقعی وجود دارد که مادری سعی می کند مردی را از دخترش "ضرب و شتم" کند ، که این رابطه آنها را برای همیشه خراب می کند و تصور زن از مادرش را مخدوش می کند. مرحله سوم مسابقه زمانی آغاز می شود که خود دختر مادر می شود.تولد فرزند از یک دختر نه تنها به طور خودکار یک مادر را به "مادربزرگ" تبدیل می کند ، بلکه کنترل دخترش را نیز تضعیف می کند. در حال حاضر یک شخص مهمتر از مادر در زندگی او وجود دارد - فرزند خود او. در این لحظه ، دختر ، به هر حال ، حق "دانش مطلق" در مورد زندگی ، مادری و مردان را از مادر می گیرد. مبارزه با واژه های نشانگر ، که برای تحقیر نقش مادری زن جوان طراحی شده است ، به راحتی قابل تشخیص است: "و تو اینطور گریه نکردی …" ، "… به گلدان رفتی" ، "و" من قبلاً به شما شیر دادم … "" و غیره

این عبارات به سادگی مانند بهمن روی مادر جوان می افتد و هدف ناخودآگاه آنها ایجاد قوانین و تسلط خود است. با شنیدن چنین کلماتی ، هر مادر جوان ، در ابتدا شک داشت که با نوزاد کنار بیاید ، دچار اضطراب ، ترس و احساسی می شود که بدون مادرش قطعاً نمی تواند با هیچ چیزی کنار بیاید. تعداد کمی موفق می شوند مادربزرگ را از فرایند تربیت خارج کرده و مسئولیت کامل خود را بر عهده بگیرند. در این شرایط ، یک شوهر مناسب یک یاور عالی است ، اگر در زمان تولد نوزاد ، مادرشوهر نتوانسته او را کاملاً سرکوب کند یا حتی او را به طور کلی حذف کند.

در این مورد ، برای یک خانواده جوان بسیار مهم است که مرزهای مداخله قابل قبول را بسازد ، تا مشخص شود که شما آماده گوش دادن به توصیه های حکیمانه مادر خود هستید ، اما تنها زمانی که خودتان آن را درخواست می کنید. یکی از سخت ترین این دوران زندگی مشترک با مادرم خواهد بود. زیرا مداخله روزانه مادر برای او آنقدر طبیعی به نظر می رسد که اگر سرکوب شود ، درگیری های جدی اجتناب ناپذیر است. تربیت فرزندان در چنین شرایطی کار بسیار دشواری است ، زیرا آنها همیشه دو الگوی رفتاری رقیب برای انتخاب خواهند داشت و انتخاب دشواری خواهند داشت. مادربزرگ سعی می کند با تأثیرگذاری بر نوه های خود اقتدار خود را تقویت کند.

این واقعیت که مادر و دختر می توانند با هم رقیب شوند عمدتاً به دلیل چرخه های طبیعی طبیعی و شرایط اجتماعی است ، اما عشق و احترام به یکدیگر ، درک متقابل ، همدلی می تواند روابط دو فرد نزدیک را به میزان قابل توجهی نرم کند. و درک علل اصلی این روابط می تواند آنها را از بحرانی عمیق نجات دهد که می تواند زندگی هر دو زن را تغییر دهد و الگوها به نسل های آینده نفوذ خواهد کرد. مهم است که به موقع درک کنیم که زندگی را می توان با روابط همکاری پر کرد ، نه رقابت.

در دنیای مدرن این کافی است ، بنابراین آیا ارزش آن را دارد که در جایی که گرما و اعتماد ممکن است بدتر شود؟..

توصیه شده: