نقاشی جهانی مشتری مرزی

فهرست مطالب:

تصویری: نقاشی جهانی مشتری مرزی

تصویری: نقاشی جهانی مشتری مرزی
تصویری: اگه توی سیاره مشتری بیوفتیم، چه اتفاقی برامون میوفته؟؟؟ 2024, آوریل
نقاشی جهانی مشتری مرزی
نقاشی جهانی مشتری مرزی
Anonim

توهمات ما را به سمت آن ها جذب می کند

که درد را تسکین می دهد …

زی. فروید

آیا تا به حال در درمان و زندگی با مشتری مرزی ملاقات کرده اید؟

اگر بله ، بعید است که این جلسه و این شخص را به خاطر نیاورده باشید. چنین افرادی آثار قابل توجهی را در حافظه خود به جای می گذارند.

بلافاصله باید توجه داشت که مقاله در مورد اختلال شخصیت مرزی ، که یکی از اشکال اختلال شخصیت است ، نیست ، بلکه در مورد سطح مرزی سازماندهی شخصیت است که توسط روانشناسان از آثار نانسی مک ویلیامز شناخته شده است. سطح مرزی سازماندهی شخصیت ، حالت میانی و انتقالی بین سطوح روان رنجورده و روان پریشی را اشغال می کند. دویچ یکی از اولین افرادی بود که در روان درمانی به مراجعان مرزی اشاره کرد و از چنین بیمارانی به عنوان "انگار افراد" یاد کرد. به نظر او ، این بیماران انواع شخصیت های تحریف شده غیر عادی هستند. آنها اشکال روان رنجوری پذیرفته شده نیستند و بیش از حد با واقعیت سازگار هستند تا بتوان آنها را روان پریش نامید.

در حال حاضر ، تشخیص مراجعه کنندگان مرزی عمدتا بر اساس یک رویکرد بالینی است. این رویکرد مبتنی بر شناسایی علائم و نشانه های تشخیصی است و در طبقه بندی کننده های مدرن اختلالات روانی (ICD و DSM) منعکس می شود.

موضوع مورد توجه ما در این مقاله یک رویکرد پدیدارشناختی است که بر تجربیات ، پدیده های هوشیاری مشتری مددجو و فرد دیگری که با خط مرزی در تماس است تمرکز می کند. تمرکز توجه در این مورد بر تجربیات مشتری از خود ، طرف مقابل و جهان متمرکز خواهد بود.

من پیشنهاد می کنم از چشم یک مشتری مرزی به جهان ، افراد دیگر و خودتان نگاه کنید

قبل از صحبت در مورد پدیدارشناسی مشتری مرزی ، پیشنهاد می کنم بر برخی ویژگی های کلی که عموماً مشخصه سطح مرزی سازمان شخصیت هستند ، صرف نظر از اشکال یا انواع بالینی موجود ، تمرکز کنم. به نظر من ، آنها به شرح زیر هستند:

علائم رایج:

1. قطبیت آگاهی - در نتیجه ، مرز در درک همه اشیاء جهان را به خوب و بد ، خوب و بد ، سیاه و سفید و غیره تقسیم می کند. عدم ارائه در درک مشتری مرزی سایه ها.

2. خودمحوری. من یک کودک خردسال مشتری هستم ، به سطح عدم تمرکز در توسعه نرسیدم ، که در ناتوانی فرد دوم در نظر گرفتن نظر دیگری و عدم امکان همدلی آشکار می شود.

3. گرایش به ایده آل سازی. مشتری مرزی با نقض تماس با واقعیت مشخص می شود ، که در انتساب اشیاء جهان و جهان به عنوان یک کل از ویژگی های آرمانی مطلوب آنها آشکار می شود.

ویژگیهای روانشناختی عمومی برجسته مشتری مرزی تجسم خود را در تجربیات او از جهان ، خود و شخص دیگر پیدا می کند. ما می توانیم محتوای این ساختارهای ساختاری جهانی آگاهی را در اولین ملاقات با مشتری با مراجعه به متون وی متوجه شویم. س questionsالات زیر در اینجا از نظر تشخیصی مهم خواهند بود: "درباره خودت بگو ، تو چه جور آدمی هستی؟" ، "چه نوع مرد / زنی هستی؟" ، "در مورد افراد نزدیک خود ، مادر ، پدر بگو؟" ، "نظر شما در مورد جهان چیست ، چگونه است؟" و غیره ممکن است انواع مختلفی از سالات وجود داشته باشد ، پاسخ به آنها می تواند ایده های مشتری را در مورد جهان ، شخص دیگر ، در مورد خودش شکل دهد.

بیایید ساختارهای برجسته آگاهی را به شیوه ای معنادارتر در نظر بگیریم.

پدیدارشناسی مشتری Edge

تصویر I

برای یک مشتری در سطح مرزی ، یک هویت پراکنده مشخصه خواهد بود که با یک تصویر غیر یکپارچه (غیر انتگرالی) و تمایز نیافته از خود مشخص می شود. یک تصویر تمایز نیافته از خود در سطح شناختی خود را در این واقعیت که دانش یک شخص از خودش قطعه قطعه ، تکه تکه ، متناقض خواهد بود.در سطح احساسی ، این خود را به عنوان یک نگرش ناپایدار ، ناپایدار و متناقض نسبت به خود ، وابسته به نظرات دیگران نشان می دهد. مشتریان مرزی همیشه دارای عزت نفس متضاد هستند: "من منحصر به فرد و متوسط هستم. من نابغه و بی استعداد هستم. من بزرگوار و بی اهمیت هستم و غیره."

برای یک فرد سالم تصاویر خود عبارتند از:

1. متمایز و جامع نگر. (اولین تضاد دیالکتیکی) ("من متفاوت هستم ، من فلان هستم ، اما همه این من هستم ، همه را قبول دارم." E. Yevtushenko شعری دارد ، که به نظر من ، پدیدارشناسی بالغ را به طور دقیق منعکس می کند هویت یک فرد سالم از نظر روانی: "من متفاوت هستم ، بیش از حد کار می کنم و بیکار هستم. من هدفمند و غیر مصلحت هستم. همه من ناسازگار ، ناراحت کننده هستم. خجالتی و متکبر ، شرور و مهربان …" ؛

2. پایدار و انعطاف پذیر. (تضاد دیالکتیکی دوم). (من آنچه هستم ، می دانم که هستم و هستم ، اما می توانم تغییر کنم ، به طور انتخابی خودم را بازسازی کنم).

در اوایل کودکی ، چنین مشتریانی فاقد تعدادی از وسایل حمایتی همدلانه و پذیرنده بودند که حاوی احساسات آشفته و غیرقابل کنترل بودند ، که منجر به تجزیه آسیب شناختی تجربه و ، در نتیجه ، عدم شمول برخی از موارد غیرقابل قبول ، نامناسب از نظر والدین ، احساسات ، انگیزه ها و ویژگی های I. در تصویر I. آنچه را که نمی توانید تجربه کنید و قبول کنید ، بخشی از من ، شما باید تا آخر عمر جدا شوید و به شدت کنترل کنید. فرد مرزی سعی می کند آن احساسات ، انگیزه ها ، ویژگی هایی را که به درستی مهار نشده و توسط محیط قابل توجه متمایز نشده است ، کنترل کند. در نهایت ، اکثر قلمرو I به نظر می رسد بیگانه است ، I شامل "قطعات" جداگانه ، ضعیف یا عموماً ناخودآگاه است ، که در یک کل واحد ادغام نشده اند.

تصویر دیگری.

برای تصویر شخص دیگر ، و همچنین برای تصویر خود ، همه قطبی و عدم ادغام مشخصه خواهد بود. در نتیجه ، دیگران در ذهن مشتری مرزی به وضوح و بدون ابهام به "دوستان و دشمنان" ، "خوب و بد" ، "قرمز و سفید" و غیره تقسیم می شوند. در همان زمان ، "ما" ایده آل می شود ، در حالی که "دیگران" مستهلک می شوند. ارزیابی های منتسب به افراد دیگر نه تنها به طور ابهام ، بلکه به طور قاطع نیز متفاوت خواهد بود.

پراکندگی دیگری در عدم تخصیص ویژگیهای همه کاره دیگری ، در ویژگیهای کلی ویژگی دیگر مشتریان مرزی خود را نشان می دهد: "مادرم؟ "یک زن معمولی" ، "پدر من؟ - الکلی. همه انواع ویژگی های دیگری به یک خط کاهش می یابد ، مانند برچسبی که توسط خط مرزی به شخص دیگری وصل شده است.

دروغ گفتن در سطح بی تفاوتی نسبت به دیگری با اشتیاق عمیق و ضعیف نسبت به دیگری و ارتباط نزدیک با او ترکیب شده است.

این یک اشتیاق برای یک رابطه همزیستی است که بدون قید و شرط مورد علاقه و پذیرفته می شود. نبود والدین حساس به خود کودک او را به سوء تغذیه عاطفی سوق داد. دیگری سرانجام حیاتی می شود ، اما مهم نیست. اهمیت فرض بر ارزش دیگری است ، اما این نگرش تنها در صورتی برطرف می شود که نیازهای دیگری برطرف شود ، بدون آن کودک نمی تواند زنده بماند.

قطبیت تصویر دیگری در مراجعه کننده مرزی نیز در نگرشی متناقض نسبت به درمانگر خود را نشان خواهد داد. با توجه به تقسیم تصویر دیگری به "خوب" و "بد" ، مراجعه کننده روی نوسان ایده آل سازی و کاهش ارزش در رابطه با درمانگر حرکت می کند.

تصویر جهان

دنیای واقعی ، از نظر مشتری مرزی ، ناقص و ناعادلانه است. اما ایده آل روشن و رنگارنگ است. اشتیاق برای یک جهان ایده آل در قصد ذاتی آنها برای تغییر جهان متناسب با تخیلات آنها در مورد آن آشکار می شود. مردم مرزنشین مبارزانی برای تغییر ، بهبود جهان ، آرمان گرایان و انقلابیون ، طرفداران ، "دوستداران حقیقت" هستند که هیچ لحظه ای به حقیقت خود شک نمی کنند.آنها از نظر جسمی بالغ شده اند ، از نظر روانشناسی کودکانی باقی می مانند ، که طبق ایده های ملانی کلاین ، در مراحل رشد خود بر مرحله اسکیزوئید-پارانوئید غلبه نکردند ، بر آن ثابت ماندند.

در مرحله بعدی رشد - افسردگی - کودک موفق می شود بر تقسیم شی به "بد و خوب" غلبه کند ، با این تناقض روبرو شود و در نتیجه ، پس از پذیرش و آشتی با این تناقض ، ثبات را بدست آورد. جسم مردم مرزنشین ، در تمام عمر خود ، همچنان جهان را به یک خوب ، ایده آل ، مطلوب ، اما دست نیافتنی و بد تقسیم می کنند - واقعی ، غیرقابل قبول ، ناقص و ناعادلانه.

اغلب احساسات تجربه شده توسط مشتری مرزی

بسته به شرایط ، مشتری مرزی ممکن است احساسات زیر را با شدت متفاوت داشته باشد.

اشتیاق - ناامیدی ناراحتی مشتری مرزی به دلیل ناتوانی در پذیرش ، که توسط شخص دیگری قابل توجه است. ناامیدی عبارت است از ناامیدی یک کودک سوء تغذیه ، همیشه گرسنه ، اما قادر به خوردن نیست. برای خوردن باید اعتماد کرد. از آنجا که هیچ اعتباری از طرف اشیاء مهم وجود نداشت ، اعتماد شکل نگرفت.

تحریکخشم … جهان و مردم از نظر مشتری مرزی بی انصاف هستند زیرا انتظارات ایده آل خود را برآورده نمی کنند. در نتیجه این ، تحریک ناشی از نپذیرفتن جهان ناقص ، دیگری ، خود خشمگین شدن - تمایل به از بین بردن چنین جهانی ، شخص دیگر و خود به عنوان ناقص و بی ارزش.

پدیدارشناسی درمانگر

برای یکی دیگر دشوار است که با خط مرزی رابطه داشته باشد به دلیل ویژگی های فوق. در روابط ، فرد مرزی به دنبال آن است که آنها را کامل کند. به دلیل تمایل به ایده آل سازی خط مرزی ، محال است که دیگران حق اشتباه داشته باشند ، غیرممکن است که خود نباشد.

توانایی دیگری برای غیر بودن توسط خط مرزی یکپارچه نمی شود. دیگری به عنوان ابزاری که وجود خود را تأیید می کند مورد نیاز است. آنها همیشه به دنبال توجه و تأیید آنها هستند. آنها همیشه به دنبال دیگری بی نقص هستند که 24 ساعت شبانه روز در اختیار آنهاست (نیاز به یک کودک 2 ساله).

نیاز حاد مرزبان به دیگری به کنترل او تبدیل می شود. دیگری ، همانطور که قبلاً ذکر شد ، مورد نیاز است اما ارزشمند نیست بنابراین ، غیرممکن است که مشتری مرزی بتواند رابطه I-Thou برقرار کند. دیگری خود را در بستر پروکروست ایده آل سازی مرزی می یابد. به طور شگفت انگیزی ، دیگری که نتوانسته خواسته های بالای خود را برآورده کند ، در قطب استهلاک قرار می گیرد.

درمانگر در اینجا مستثنی نیست. مشتری مرزی در تماس با او مانند یک کودک کوچک رفتار می کند ، شیطان ، تحریک آمیز ، از مرز عبور می کند. کودکانه ، با کنترل خارجی قوی ، مسئولیت خود را نمی پذیرد ، مطالبه می کند ، بی ارزش می کند ، سرزنش می کند - اینها برخی از برجسته ترین ویژگی های خط مرزی هستند.

جای تعجب نیست که درمانگر حساس به زودی دچار تحریک و حتی پرخاشگری زیادی می شود.

روان درمانی مرزی ، حتی برای یک متخصص با تجربه آسان نیست. ما باید با استهلاک شدید ، تحریک ، اغوا ، تلاش برای نقض مرزهای حرفه ای و شخصی روبرو شویم و …

در مقاله بعدی من روان درمانی مراجعه کننده مرزی را شرح خواهم داد.

توصیه شده: