افسانه های حرفه ای ، یا آنچه یک روانشناس باید به خاطر بسپارد

فهرست مطالب:

تصویری: افسانه های حرفه ای ، یا آنچه یک روانشناس باید به خاطر بسپارد

تصویری: افسانه های حرفه ای ، یا آنچه یک روانشناس باید به خاطر بسپارد
تصویری: چطور میشه از انتخاب درست برای ازدواج اطمینان داشت؟ با رابطه جنسی یا هم خانه شدن؟ 2024, مارس
افسانه های حرفه ای ، یا آنچه یک روانشناس باید به خاطر بسپارد
افسانه های حرفه ای ، یا آنچه یک روانشناس باید به خاطر بسپارد
Anonim

اخیراً با یکی از همکارانم درباره زندگی ، کودکان و مشتریان صحبت کردم. او انتشار بعدی کتاب "داستانهای پری از نگاه یک رواندرمانگر" را که به همراه جنادی مالیچوک تألیف شده است ، به من تبریک گفت. و به نوعی به این موضوع پرداختیم که چگونه افسانه های مورد علاقه کودکان بر زندگی تأثیر می گذارد

یکی از همکارانش با خنده گفت: "به بزرگترین دختر من نگاه کن." - پختن غذا ، تمیز کردن ، شستن ظروف - در واقع اداره خانواده در خانواده بزرگ ما. و هرگز زمزمه نمی کند. یک بار به مدت سه روز بیرون رفت - همه زوزه کشیدند: غذا وجود ندارد ، کوهی از ظرف ها در سینک ظرفشویی وجود دارد ، هیچ کس نمی تواند چیزی پیدا کند ، همه جا به هم ریخته است … آیا می دانید افسانه مورد علاقه او در چه بود؟ دوران کودکی او؟ حدس بزن!

البته من شانه هایم را بالا انداختم - چگونه باید بدانم! من چه فالگیر هستم:)

یکی از همکارانش با پیروزی گفت: "اندوه فدورین." - از او خواستم روزی صد بار آن را بخواند. و در اینجا شادی است - شستشو و شستشو ، نظم و ترتیب را به خانه می آورد.

البته ، ما خندیدیم ، و بعداً تعجب کردم - آیا افسانه کودکان مورد علاقه ما بر رفتار حرفه ای ما تأثیر می گذارد؟ و از آنجا که یکی از همکارانش در این نزدیکی بود ، و فقط هفته گذشته دانشجوی کارشناسی ارشد من از پایان نامه خود دفاع کرد ، به همین دلیل مغز من هنوز در زمینه "فرضیه ها" ، "شواهد" و "عوامل" به کار خود ادامه می دهد ، پرسیدم که او در چه افسانه ای بود؟ دوران کودکی بیشتر دوست داشت

داستان فوری "شاگرد مرگ" ، - بلافاصله یک همکار پاسخ داد. - ایده این است - آن مرد خود مرگ را نجات داد و او مهارت یک پزشک را به او آموخت و به او این توانایی را داد که افرادی را که در پای خود هستند درمان کند و هشدار داد که اگر در سر شخص باشد هیچ شانسی ندارد. اما او چندین بار دستور او را نقض کرد و او را "فریب داد" - مکانهای سر و پاها را تغییر داد. بنابراین او سه نفر را نجات داد.

1569
1569

سپس مرگ او را به غاری برد و نشان داد که هر فرد شمع مخصوص به خود را دارد. وقتی می سوزد ، زندگی او به پایان می رسد. با افزایش عمر دیگران ، او این کار را با هزینه خودش انجام می دهد - شمع زندگی اش کوتاه می شود … و شعله شمعش به سختی تردید کرد - او بخشی از نیروهای زندگی خود را به افراد نجات داد. او فقط باید موم را به عقب بریزد - و زندگی او ادامه می یابد ، اما این افراد می میرند. و آن مرد حاضر نشد و به مرگ گفت که از هیچ چیز پشیمان نیست و اگر یک عمر بیشتر داشت ، همان راه را می رفت. مرگ چشمانش را لمس کرد و آنها برای همیشه بسته شدند …

این داستان مرا لرزاند. فعالیتهای حرفه ای ما را بسیار استعاری و قوی توصیف کرد. به هر حال ، ساعات گذراندن با مشتریان ، که به هفته ها ، ماه ها و سال ها می افزاید - این زندگی ماست. ما آن را در کنار کسانی می گذرانیم که بدبختی ، درد ، ترس ، شرم ، تردیدها را به ما سپرده اند. و ما سعی می کنیم به دیگری کمک کنیم ، گاهی اوقات فراموش می کنیم که زمان تنها منبع غیر قابل تعویض است ، که نمی توان به همه کمک کرد و گاهی اوقات به کسی نیاز داریم که ما را به غاری ببرد و "شمع زندگی ما" را به ما نشان دهد.

چرا دارم به این فکر می کنم؟ زیرا بسیاری از همکاران فداکارانه کار می کنند و خود را فراموش می کنند. من داستان روانشناسان از اوکراین را می شنوم که به خانواده های سربازان ATO کمک می کنند. همکارانی از بلاروس را می بینم که 50-60-70 ساعت در هفته کار می کنند. من از همکارانم از روسیه که در شهرها و شهرهای مختلف مسافرت و پرواز می کنند تعجب کرده ام ، آنها معنی "خوابیدن در رختخواب" را فراموش کرده اند. و به راحتی می توان همه چیز را به طمع و عدم توسعه ، عدم درمان و نظارت شخصی تقلیل داد … اما بسیاری از آنها برای یک پنی کار می کنند. کار آنها را می توان با خیال راحت نوع دوست نامید - بنابراین مواردی وجود دارد که هیچ راه دیگری برای توضیح انگیزه کمک وجود ندارد.

من تظاهر به تعمیم نمی کنم. همه روانشناسان متفاوت هستند. من فقط فکر می کنم ، بازتاب می کنم و آن را با شما به اشتراک می گذارم. زیرا من واقعاً دوست دارم همکاران ساختارمند با مرزهای خوب ، آرام و بی رحم ، که به هر س answersالی پاسخ می دهند. و در عین حال ، من واقعاً عاشق همکارانم هستم ، که آماده هستند نه تنها به دوستان ، بلکه به مشتری در هر زمان از روز کمک کنند (… او در بحران جدی است ، و من به او اجازه دادم در هر زمان تماس بگیرد زمان ، در صورت لزوم) ، آماده کاهش قیمت هستند (… من درک می کنم که این در مورد مرزها است ، اما او یک پسر است ، او 19 ساله است ، و من آماده هستم با هزینه اسمی به او کمک کنم) ، آنها سخاوتمندانه دانش خود را به اشتراک بگذارید (… بله ، این سمینار بسیار گران بود ، اما من با خوشحالی مطالب را با شما به اشتراک می گذارم) …

حرفه ما هم بر آنها و هم بر دیگران استوار است. برخی "مجری قانون" هستند: آنها مرزها را رعایت می کنند ، از قوانین دفاع می کنند ، مراسم را ایجاد می کنند.دیگران پرشور ، مشتاق هستند ، به مأموریت خود اعتقاد دارند ، آماده هستند ، مانند مبلغان ، روان درمانی را به آفریقا و آسیا برده و به کسانی که به دنبال کمک هستند ، کمک کنند. من همچنین اریش فروم را به یاد می آورم ، که سعی می کرد روان درمانی را نه تنها برای ثروتمندان در دسترس قرار دهد ، و فروید را که بی علاقه به بیماران فقیر کمک می کرد و ماری بناپارت ، که فروید را از نازی ها خریداری کرد … هیچکس از آنها چیزی نمی خواست. آنها ، مانند شاگرد مرگ از یک افسانه لهستانی ، آن را وظیفه حرفه ای خود می دانند.

وقتی به بیمارستان رسیدم ، به حرفه مان فکر کردم. توقف برایم بسیار دشوار بود ، زیرا به همکارانم قول دادم … به مشتریان قول دادم … به شنوندگان قول دادم … دانشجویان تحصیلات تکمیلی … دانشجویان تحصیلات تکمیلی … دانشجویان تحصیلات تکمیلی … اما بعد خاموش کردم - و زندگی ادامه دارد. بله ، به دلیل عدم حضور من مشکلاتی وجود دارد ، اما همه چیز در حال حرکت است ، با وجود "قطع ارتباط" من ، همه مراحل در حال انجام است. و من می فهمم که بسیاری از نگرانی های من بیهوده بودند - همه بدون من کنار می آیند. فقط وقت آن است که احساس ناراحتی کنم و به خودم فکر کنم - چیزی که من با جدیت از آن اجتناب می کنم. ملانی کلاین زیبا با موقعیت افسردگی خود امید می بخشد ، زیرا فقط در تجربه غم ، افسردگی و تنهایی فرد می تواند زندگی خود را تغییر دهد. و گاهی اوقات برای یک روانشناس راحت تر می تواند "در لانه شخص دیگری" زندگی کند ، در داستانهای مشتریان زندگی کند ، همدردی کند ، همدردی کند ، کمک کند - تا درد ، آسیب پذیری ، تنهایی و بی فایده بودن خود را تجربه نکند. و این که وقتی چیزی را قربانی می کنیم - زمان ، نیرو ، انرژی ، امور مالی - مهم است که ما آن را آگاهانه انجام دهیم ، و ایده قدرت مطلق را کنار بگذاریم. وقتی این کار را نمی کنید زیرا مجبورید ، بلکه به این دلیل که نمی توانید در غیر این صورت انجام دهید. و هنگامی که می توانید در مورد معانی ، ارزشها ، زندگی خود و دیگران فکر نکنید.

درباره چیزهای غم انگیز است. برای خروج سریع از چنین بازتاب هایی ، من یک نظرسنجی را در FB شروع کردم و سعی کردم از روانشناسان دیگری که در دوران کودکی عاشق کدام افسانه بودند ، دریابم. من فکر می کنم که هر افسانه ای چند وجهی و چند منظوره است - دارای یک شخصیت اصلی و چندین شخصیت اصلی است. هنگامی که صد نفر اول پاسخ دادند (می توان به چند افسانه مورد علاقه اشاره کرد) ، بالا به شرح زیر صف بندی شد:

  • 8 رای از 100 مورد توسط "جادوگر شهر" و "سیندرلا" با تغییرات داستان (سه مهره برای سیندرلا) جمع آوری شد.
  • 7 از 100 امتیاز "ملکه برفی" را کسب کردند.
  • 6 از 100 برای "سه داستان در مورد نوزاد و کارلسون" ؛
  • 5 از 100 - زیبایی و جانور ؛
  • 4 از 100-از "جوراب بلند پیپی" ، "پری دریایی کوچک" و "گل-هفت گل" ؛
  • 3 از 100 امتیاز "بوراتینو" ، "گل سرخ" ، "کلوبوک" و "دانو" را کسب کردند.
  • 2 از 100 از هر کدام - ایبولیت ، دوازده ماه ، Thumbelina ، بینی کوتوله ، اسب کوچک کوبیده ، هاوروشکا کوچک ، سفر نیلز با غازهای وحشی ، شاهزاده خانم و نخود ، دختر رونیا یک دزد ، "شعله" ، "زیبایی خفته" ؛
  • 1 ذکر از 100 مورد - "نوازندگان شهر برمن" ، "واسیلیسا زیبا" ، "اردک زشت" ، "قو های وحشی" ، "پادشاهی آینه های کج" ، "گربه با چکمه" ، "موگلی" ، "یخبندان" ، "داستان زمان از دست رفته" ، "داستان ایوان تسارویچ ، مرغ آتشین و گرگ خاکستری" ، "داستان ماهیگیر و ماهی" ، "شاهین روشن فینیست".

البته اینها داستانهای فضای پس از شوروی و اسلاو است. آنچه را که در دسترس بود ، آنچه تصویب شد و آنچه را که دوست داشتیم ، می خوانیم. "رهبران" بازخوانی داخلی "جادوگر شهر اوز" با تغییرات و اضافات است - "جادوگر شهر زمرد" توسط A. Volkov و "Cinderella" با تغییرات و اضافات.

سفر دختر الی به گودوین بزرگ یکی از تغییرات سفر قهرمان با دستیاران جادویی است که در نتیجه او هویت جدیدی پیدا می کند. اگر الی را به عنوان یک درمانگر در نظر بگیریم ، متوجه می شویم که او خود رنج می برد ، ناامن است ، اما این قدرت را پیدا می کند که با دوستان جدیدش - مشتریان هدف ، جادوگر شهر زمرد - جلوتر برود. فقط هدف به نظر می رسد ساختگی است ، جادوگر - جعلی ، که کاملاً با واقعیت مطابقت دارد. مشتریان به دنبال خرد ، شجاعت و مغز هستند ، و سپس متوجه می شوند که آنها به دنبال دوستی ، عشق و محبت قابل اعتماد بودند.در استعاره این افسانه ، الی روانشناس کسی است که توسط یک طوفان به قلمرو مراجعه کنندگان "منتقل" شد. و تنها با اتکا به خود ، بر منابع خود (کفش های جادویی!) ، الی می تواند بدون ماندن برای همیشه در "سرزمین اوز" به خانه بازگردد. "تله" برای روانشناس:

"چگونه به اینجا رسیدم؟" (چه بادی مرا وارد این حرفه کرد) ،

"من چه می توانم ، من فقط … (یک دختر کوچک ، یک روانشناس تازه کار ، یک متخصص ناامن)" ،

"من چه می خواهم؟" (به خانه بازگردید - یا برای همیشه در سرزمین جادویی بمانید ، در مشتریان حل شوید ، بازی دیگران را شروع کنید ، در جنگ دیگران بجنگید) ،

"چگونه می توانم با این مسئله کنار بیایم؟" (به طور خودشیفته ، تنها به خود متکی است ، یا از منابع مشتریان و محیط استفاده می کند).

_1569
_1569

سیندرلا دومین افسانه پرطرفدار است. نظرات اضافی است. درمانگر-سیندرلا "حوزه درمانی مشتری" را با جدیت شستشو می دهد ، همدل ، مهربان ، فداکار است. اما قطب دوم او را فراموش نکنید - چشم خواهران توسط پرندگان کمکی متعلق به سیندرلا خیره شد. بنابراین "تله ها" برای درمانگر - عاشق این افسانه ، آشکار است: سرکوب بیان طبیعی خود ، بروز خشم (گاهی در مراجعه کننده ، و گاهی در خانه ، و مشخص نیست که بدتر - مشتری "بدون" peephole "یا خانواده خود) ، سرکوب حسادت" هنجاری "، توهین … گنادی مالیچوک و من این داستان را با جزئیات تجزیه و تحلیل کردیم.

بگذارید تأکید کنم: می توان آن را به طرق مختلف تفسیر کرد. اما بدیهی است که درمانگر سیندرلا زمانی برای مطالعه ندارد (او همیشه فقیر و مشغول است) ، او یک گروه پشتیبانی حرفه ای ندارد (او بسیار تنهاست ، مادرش فوت کرده است و چهره پدرش ضعیف است ، یعنی سیندرلا نمی تواند به درمانگر یا سرپرست خود تکیه کند) ، ظاهر بدی دارد (و طبق تحقیقات S. Strong ، جذابیت شرط لازم برای کاهش مقاومت مراجعه کننده است). پس آگاه باشید ، آگاه باشید و آگاه باشید!

خوب ، و سومین قصه ای که سه فیلم برتر ما را می بندد ، "ملکه برفی" است. درمانگر گردا تا حدودی شبیه سیندرلا است ، فقط او یک فرد بسیار خاص و آشنا را نجات می دهد. چنین درمانگری که به "سفر" می رود ، بر تز O. Kernberg تکیه می کند: "بدون تشخیص - بدون بیمار." ابتدا باید ارتباط برقرار کنید ، بفهمید چه کسی مقابل شماست و سپس تصمیم بگیرید: آیا مشتری شما بیمار است ، آیا شایستگی ها ، قدرت و تمایل کافی وجود دارد …

درمانگر گردا از دشواری ها و خطراتی که در راه و راه های درمانی در کمین او هستند می داند ، می داند چگونه با اصالت ، همدلی ، مسئولیت و شجاعت و توانایی ریسک پذیری راهی برای خروج از این وضعیت پیدا کند. او در یک سفر درمانی رشد می کند و بالغ می شود. معایب - برای "نجات قهرمانانه" یخ زدن پسران خود را فراموش می کند و قیمت این کار ، همانطور که در ابتدا نوشتم ، معمولاً بسیار بالا است.

او اینگونه است ، یک روانشناس داخلی-روان درمانگر: کمی گیج و ترسیده ، اما فعال ، مانند الی. غیرتمند و مستعد وابستگی و قداست ، مانند سیندرلا ، اما به دلیل سرکوب قبلی واکنش های رد شده آنها قادر به ایجاد درد هستند. فداکار ، مسئول و شجاع ، اما بسیار فداکار ، مانند گردا.

توصیه شده: