صبر کن و بگیر

فهرست مطالب:

تصویری: صبر کن و بگیر

تصویری: صبر کن و بگیر
تصویری: Elites of Islam نخبگان اسلام صبرکن پاداش بگیر شیخ صالح محمد پردل 2024, آوریل
صبر کن و بگیر
صبر کن و بگیر
Anonim

چقدر خوب است که بتوانم بخوانم!

مامانت رو اذیت نکن

مادربزرگ خود را تکان ندهید:

"لطفا بخوانید ، بخوانید!"

نیازی نیست به خواهرتان التماس کنید:

"خوب ، صفحه دیگری را بخوانید."

نیازی به تماس نیست

نیازی به صبر نیست

و می توانید ببرید

و بخوانید!

V. برستوف

اگر تمام پولهای دنیا را بردارید

و آنها را به طور مساوی بین همه تقسیم کنید ،

سپس به زودی دوباره خود را در همان جیب ها خواهند دید ،

که قبلا در آن بودند

جیم ران

من همیشه به این پدیده در مورد رابطه با پول علاقه مند بودم ، که در سنگ نگاشته شده است. و پول تنها یک نمونه از نحوه ساختن زندگی مردم و راحت شدن در زندگی است. و آنها این کار را به طرق بسیار متفاوتی انجام می دهند: شخصی که در یک عمارت زیبا مشرف به دریا زندگی می کند ، و شخصی در یک آپارتمان یک اتاق مشرف به سطل زباله …

شما خواهید گفت که این شانس ، سرنوشت ، تصادف شرایط و غیره است و غیره ، من به خودم اجازه می دهم که با شما مخالف باشد. برای من واضح است که با این وجود ، دلیل اصلی کیفیت متفاوت زندگی همه شرایط فوق نیست ، بلکه برخی ویژگی های شخصیتی است که به لطف آنها این توانایی ظاهر می شود - برای جذب پول ، دستیابی به موفقیت ، درک خود و در به طور کلی ، زندگی خود را برای خود تنظیم کنید.

من به طور مرتب این پدیده را در تمرینات روان درمانی خود مشاهده می کنم. هنگام کار با مشتریان ، می توانم دو موقعیت آنها را در رابطه با زندگی به وضوح ببینم. من به این موقعیت ها می گویم: صبر کن و بگیر.

مشتریان با موقعیت صبر کنید ایجاد رابطه منفعلانه با زندگی آنها آنها ترجیح می دهند در زندگی به دیگران تکیه کنند ، انتظار دارند کسی چیزی به آنها بدهد. این موقعیت در زندگی مملو از ناامیدی های اجتناب ناپذیر است: اگر آنها آن را بدهند ، اینطور نیست. اگر چنین است ، پس آنطور نیست. اگر آن زمان ، پس نه چندان زیاد. اگر خیلی زیاد است ، نه زمانی که به آن نیاز دارید. در صورت نیاز ، نه آنطور …

لیست "اگر" ها در اینجا را می توان به طور نامحدود ادامه داد.

علاوه بر ناامیدی در چنین موقعیتی ، ناگزیر نارضایتی وجود دارد - در برابر دیگران که به اندازه کافی حساس نیستند ، توجه دارند ، درک می کنند ، زودباور ، همدل ، دلسوز و غیره.

افرادی که نگرش Wait دارند تمایل دارند با دیگران به صورت دستکاری روابط ایجاد کنند. آنها خواسته های خود را به طور نامشخص تعیین می کنند ، با این انتظار که طرف مقابل (اگر او واقعاً دوست دارد!) باید لزوماً حدس بزند چه چیزی ، چه مقدار ، چگونه و چه موقع باید بدهد. اگر در این جستجوی دشوار شکست خورد (که اجتناب ناپذیر است) ، این همیشه دلیلی برای شک در حقیقت عشق یک دوست عزیز است.

خود آنها اغلب به خوبی نمی فهمند که چه می خواهند ، چه چیزی را دوست دارند ، چه می توانند. تصور خود از آنها اغلب پراکنده و متناقض است.

راحت است که از یک طرف منتظر بمانید. این بدان معناست که انتخابی انجام نداده اید و آنچه مهم است مسئولیت آن را به عهده نگرفته اید. از طرف دیگر - اگر انتخابی انجام نمی دهید ، خود را از فرصت انتخاب محروم می کنید … و سپس شما چاره ای ندارید جز اینکه منتظر بمانید تا کسی این کار را برای شما انجام دهد ، و سپس انتظارات ، خواسته ها و ادعاهای زیادی از دیگری وجود دارد. و این ناگزیر منجر به وابستگی به او و ناتوانی در مقابل زندگی خود می شود.

مشتریان با موقعیت Take ایجاد رابطه فعال با زندگی آنها آنها ، به طور معمول ، خود را به خوبی می شناسند-خواسته ها-امکانات-توانایی ها. آنها در طول زندگی سعی کردند خودشان چیزی بگیرند و از این فرصت قدردانی کردند. آنها از فرصت انتخاب قدردانی می کنند ، آنها می دانند چگونه و این کار را دوست دارند. آنها درک می کنند که هیچ کس شما را بهتر از خود شما انتخاب نخواهد کرد. آنها یاد گرفته اند که به خود تکیه کنند و معتقدند مسئولیت پرداختی متناسب با فرصت انتخاب است. آنها روابط خلاقانه و دیالوگ با دیگران و به طور کلی با زندگی خود ایجاد می کنند.

تفاوت بین دو نفر که در بالا توضیح داده شد برای من بسیار مهم است. به نظر من ، آنها به وضوح نمایانگر دو جهان ذهنی متفاوت هستند - دنیای کودک و دنیای بزرگسالان و به طور واضح جهت بزرگ شدن و سفر درمانی را به عنوان یک پروژه در حال رشد نشان می دهد. اغلب در پشت شکایات ، علائم ، که توسط مراجعان در درمان تحمل می شود ، من یک مشکل عمیق تر می بینم - مشکل یک مسیر رشد ناموفق ، تلاش ناموفق برای تغییر حالت Wait به حالت Take.

چگونه تغییر هویت از موقعیت Wait به موقعیت Take انجام می شود؟

این س veryال بسیار دشوار است و پاسخ آن در تجربه زندگی یک فرد ، در شرایط خاص ، در روابط خاص عزیزانش نهفته است ، که به این تحول معجزه آسا کمک می کند یا مانع آن می شود. من به چند نمونه که پدیده چنین دگرگونی را توصیف می کنند ، اشاره می کنم.

من مونولوگ عبدالله از فیلم "خورشید سفید صحرا" را بسیار دوست دارم. من اغلب او را نقل می کنم

"قبل از مرگ ، پدرم گفت:" عبدالله ، من زندگی خود را به عنوان یک مرد فقیر گذراندم و از خدا می خواهم برایت یک جبه گران قیمت و یک مهار زیبا برای اسب بفرستد ". من مدت زیادی منتظر ماندم ، و سپس خدا گفت: "سوار شو و هر چه می خواهی بردار ، اگر شجاع و قوی هستی."

به نظر من ، این متن کوتاه نشان دهنده روند عمیق تغییر هویت فرد از نگرش Wait به نگرش Take (در متن - take) است.

این دو نفر در حال حاضر کاملاً متفاوت هستند - دو عبدول متفاوت. بین آنها پرتگاه وجود دارد. یکی منفعل ، رانده شده از ترس ، قادر به انتخاب نیست ، اقدامات ، آماده است فقط منتظر بماند ، دوم شجاع و مسئول است ، آنچه را که خودش می خواهد انجام می دهد.

متأسفانه ، با استفاده از این مثال ، نمی توانیم پویایی روند دگرگونی هویت قهرمان را ردیابی کنیم ، آن رویدادها-تجربیاتی که باعث ایجاد انگیزه ، همراهی و حمایت از او شده اند. ما نمی دانیم در این دوره از زندگی عبدالله چه گذشت. چه رویدادهایی روند تحول هویت را در او آغاز کرد. او چگونه توانست این کار را انجام دهد. فقط باید خیال پردازی کرد.

نمونه دیگری از چنین تحولی را من در داستان E. Hemingway "شادی کوتاه آقای مکومبر" یافتم. این هم این قطعه از متن:

اما حالا او این مکومبر را دوست دارد. غیر عادی ، واقعاً غیر عادی. و احتمالاً دیگر هیچ دستورالعملی به خود نخواهد داد. بیچاره باید تمام عمر ترسیده باشد.

معلوم نیست چگونه این کار آغاز شد. ولی الان تمام شده. او وقت نداشت از بوفالو بترسد. علاوه بر این ، او عصبانی بود. … حالا نمی توانی او را نگه داری. … دیگر ترسی وجود ندارد ، انگار که بریده شده باشد. در عوض ، چیز جدیدی وجود دارد. مهمترین چیز در یک مرد. چیزی که او را مرد می کند. و زنان آن را احساس می کنند. دیگر ترسی وجود ندارد.

صورت مکومبر برق می زد.

او گفت: "واقعاً ، چیزی در من تغییر کرده است." "من احساس می کنم یک شخص کاملاً متفاوت هستم.

مکومبر به ویلسون گفت: "می دانید ، من احتمالاً دیگر هرگز از هیچ چیز نمی ترسم." وقتی ما بوفالوها را دیدیم و آنها را تعقیب کردیم ، چیزی در من اتفاق افتاد. گویی سد شکسته است. افتخار بزرگیه.

Hemengway تغییر هویت شخص ترسو و وابسته به همسرش آقای Macomber - شخصیت اصلی داستان - را از طریق متعهد کردن وی به روبرو شدن با ترس خود توصیف می کند. او موفق شد در هنگام شکار بوفالو نترسد و بر ترس و تغییر خود غلبه کند - به فردی متفاوت تبدیل شود.

من با همینگوی موافقم. بر اساس تجربیات من ، اصلی ترین مانعی که مانع از ورود فرد به "سطح بالا" می شود ترس است. ترسی که مانع از انتخاب چیز جدیدی می شود ، ترس از تغییر ، ترسی که باعث می شود فرد خلاقیت را رها کند - این معیار مسلم زندگی - و بارها و بارها "تصویر قدیمی و آشنا از خود و تصویر قدیمی و آشنا از جهان را ترسیم می کند. " ترس ، معمولاً بسیار زیبا و منطقی توسط شخصی با نگرش Wait تحت ثبات پنهان می شود. اما ، همانطور که پروفسور D. Leontiev به زیبایی بیان کرد: "حداکثر نظم در قبرستان. نظم و ثبات ، اصل اصلی نکروفیلیا است."

چگونه بر ترس غلبه کنیم؟ چگونه به خود اجازه دهیم که باشیم؟ چگونه به خود اجازه می دهید آنچه را که می خواهید بردارید؟ همه این س questionsالات فقط مشتق از یک س mainال اصلی هستند: چگونه زندگی خود را بگذرانیم. برای پاسخ به آن ، قطعاً حجم این مقاله کافی نخواهد بود. علاوه بر این ، هر بار این س "ال به داستان زندگی خاص یک شخص خاص "برخورد" می کند ، و سپس باید هر بار پاسخ این س anال را دوباره جستجو کرد. و با هر فرد باید سدی را پیدا کنید که او را در "دامن ثبات" نگه می دارد. این دقیقاً همان چیزی است که در درمان اتفاق می افتد.

شما فقط می توانید خطوط اصلی استراتژیک کار را ترسیم کنید. به نظر من آنها عبارتند از:

روبرو با ترس رفتار کنید. آن را بشناسید. صادقانه به خودتان بگویید "من می ترسم". می ترسم ریسک کنم ، چیزی را در زندگی ام تغییر دهم ، خودم را انتخاب کنم ، صادق باشم ، آنطور که می خواهم زندگی کنم … فقط زندگی کن! از پنهان شدن در پشت "پرده" های مختلف دست بردارید: ایده ثبات ، شرایط زندگی ، مسئولیت در قبال زندگی دیگران و غیره. به خود اعتراف کنید که نیازی نیست پشت مسئولیت دیگران پنهان شوید و آنها را نجات دهید ، اما زمان آن رسیده است خود را نجات دهید مسئولیت زندگی خود را بر عهده بگیرید.

گاهی اوقات یک شرط شفابخش خوب برای غلبه بر ترس از تغییر ، فرصت مواجهه با ترس بسیار قوی تری است - وجودی: ترس روانی از به دنیا نیامدن ، ترس از زندگی نکردن ، ترس از زندگی نکردن ، اما از زنده ماندن زمان باقی مانده از زندگی. برای ملاقات و ترس از این ، و خطر غلبه بر ترس از دست دادن آنچه که اکنون دارید ، و آنچه اکنون هستید ، سعی کنید چیزی را در زندگی خود تغییر دهید.

برای اینکه بفهمید همه چیزهایی که خیلی سرسختانه به آن چسبیده اید "لایه برداری" ، "پرده روی پنجره ها" ، "محافظ صفحه نمایش روی صفحه" بوده است. زیرا با از دست دادن همه اینها ، خود واقعی و زندگی خود را به دست می آورید. شما توانایی ساختن زندگی خود را به دست می آورید و به طور خلاقانه امکانات جهان را برای خود تغییر می دهید!

خودتان را دوست داشته باشید و بقیه به نتیجه می رسند!

توصیه شده: