برنامه های اصلی "ویروسی" انسانی

فهرست مطالب:

تصویری: برنامه های اصلی "ویروسی" انسانی

تصویری: برنامه های اصلی
تصویری: ویروس آبله: ویروسی که بشر موفق شد آن را برای همیشه شکست دهد 2024, آوریل
برنامه های اصلی "ویروسی" انسانی
برنامه های اصلی "ویروسی" انسانی
Anonim

برنامه های اصلی "ویروسی" در انسان و روش های حذف آنها

من پیشنهاد می کنم همه ترسها ، "انسداد ذهنی" یک فرد را به گروهها تقسیم کنید.

هنگامی که فرد احساسات مثبت را تجربه می کند ، داروی طبیعی اندورفین در خون او آزاد می شود ، همه اندام ها و سیستم ها در حالت ایده آل برای سلامتی کار می کنند. در این حالت ، درمان از وحشتناک ترین و صعب العلاج بیماری ها امکان پذیر است. از این رو وظیفه اصلی روانشناس این است که علت بیماری یا ناراحتی روانی را شناسایی کند ، این علت را از بین ببرد ، و به دنبال آن پیشنهاد رفتار سازنده ای که منجر به احساسات مثبت می شود. این کمک روانشناختی واقعی است.

در حال حاضر در اولین گفتگوی تشخیصی ، می توان برنامه های منفی اصلی را تشخیص داد ، نگرش هایی که با زندگی عادی تداخل دارند. علاوه بر س questionsالات عمومی در مورد زندگی مشتری ، از او بخواهید مکانهایی را در بدن نشان دهد که در آن احساس ناراحتی ، افزایش تنش یا "لرز" می کند. بیماریهای گذشته یا حال مراجعه کننده را بررسی کنید - همه اینها با هم تصویری نسبتاً کامل از ترسها و انسدادهای او به شما ارائه می دهد. حالا با آنها کار کنید.

من یک مراجعه کننده داشتم که رحم او پس از چندین عمل جراحی در زمان های مختلف برداشته شد. وقتی از او درباره رابطه اش با مادرش پرسیدم ، گفت که این رابطه بسیار خوب است. وقتی از او درباره زندگی جنسی با همسرش س askedال شد ، او همچنین گفت که همه چیز عالی است. وقتی در مورد نگرش او نسبت به بدن خود سوال کردم ، هیچ مورد منفی وجود نداشت. اما به دلایلی رحم برداشته شد! فقط با قرار دادن او در هیپنوتیزم ، او توانست در مورد علت واقعی بیماری بگوید. در عین حال ، مشکلاتی در روابط با مادر و مادری وجود داشت. مشتری خود را زنی فرهیخته و تحصیلکرده می دانست و بنابراین "شستن ملحفه کثیف در ملاء عام" ، یعنی گفتن غریبه ها در مورد مشکلات درون خانوادگی را ضروری نمی دانست. اگر من خود علل بیماری ها را درک نمی کردم ، حتی در هیپنوتیزم آنها را جستجو نمی کردم. این بدان معناست که او نمی تواند کمک کند. بنابراین ، درک ارتباط بیماریها با برنامهها و نگرشهای ذهنی برای روانشناس تمرین کننده ضروری است تا بتواند در اسرع وقت و به طور م assistanceثر به مراجعه کننده کمک کند.

من بد هستم

شخص این برنامه را به طور معمول در اوایل کودکی از والدین خود دریافت می کند. این می تواند بیانیه ای در مورد کودک باشد ، یا والدین به سادگی به کودک بیاموزند که خود را با مثال خود دوست نداشته باشد ، و یک نگرش دائما منفی نسبت به خود و شریک زندگی خود را نشان دهد. کافی است یک جمله عمیق در مورد کودکی بگویید که او بد است ، احمق است ، بچه های دیگر از او بهتر هستند و سرنوشت آینده کودک کاملاً خراب می شود. برخی از کودکان به سادگی تسلیم می شوند و برای جایگاه خود در زندگی دست از مبارزه بر می دارند ، زیرا خود را شایسته هیچ چیز خوبی نمی دانند. دیگران سعی می کنند با ارائه مادیات یا خدمت به دیگران ، عشق به خود را خریداری کنند. نوع دیگری از مردم با مشت خود "ثابت" می کنند که آنها خوب و شایسته عشق هستند. برخی شروع به ایجاد محافظت روانی بین خود و جهان پیرامون خود می کنند و در سطح بدن ، این محافظت به لایه مناسبی از مانع چربی تبدیل می شود …

بسته به اینکه شخص در کدام منطقه از زندگی خود را بد می داند ، بدتر از دیگران ، یک مدل کلی از رفتار دیده می شود. با این برنامه ، سیستم قلبی عروقی آسیب می بیند.

"من به دیگران وابسته هستم ، ضعیف هستم" - چنین برنامه ای توسط کودکی با مادر یا پدر سلطه گر دریافت می شود. این در صورتی است که یکی از والدین فرزند خود را همیشه و همه جا کنترل می کند ، زیرا خود را بسیار باهوش و مسئول می داند. علاوه بر این ، او نه تنها فرزندان خود ، بلکه همسر خود را نیز به طور کامل کنترل می کند.به عنوان یک قاعده ، کودکان در چنین خانواده ای نمی توانند به تنهایی تصمیم بگیرند ، آنها سعی می کنند در مورد همه چیزهای کوچک مشورت کنند. آنها به سادگی قادر به انجام اقدامات جدی مستقل نیستند. آنها دوست دارند که دیگران همه چیز را برای آنها تعیین کنند. با اراده ضعیف. آنها نمی خواهند بحث کنند و نمی دانند چگونه ، آنها به اطاعت از همه چیز عادت کرده اند. در این حالت ، دستگاه گوارش و کبد ضعیف خواهند شد.

"من فقیرم ، گدا" … کودکان زندگی را از والدین خود می آموزند ، و اگر والدین در فقر زندگی می کردند ، یاد می گرفتند که ارزان ترین چیزها را خریداری کنند ، ارزان ترین غذا ، در ساده ترین و مقرون به صرفه ترین مسکن برای آنها زندگی کنند ، در این صورت کودکان نیز احتمالاً همین کار را می کنند. از همان دوران کودکی ، والدین در این مورد برنامه ای برای زندگی در فقر روی فرزندان خود سرمایه گذاری کرده اند. وقتی والدین دستمزد ناچیزی دریافت می کنند و حتی سعی نمی کنند شغل خود را با حقوق بیشتر تغییر دهند ، فرزندان آنها نیز همین کار را خواهند کرد. والدین با رفتار خود کودکان را به فقر محکوم می کنند و این گاهی اوقات برای نسل ها ادامه می یابد …

"می ترسم افکارم را بیان کنم ، در مورد احساسات صحبت کنم" … این ترس وقتی در والدین ظاهر می شود که والدین بر سر کودک فریاد می زنند که ساکت باشید ، ساکت باشید. کودکان کوچک معمولاً هنگامی که احساس بدی ، صدمه ، ناراحتی و غیره می کنند ، فریاد می کشند و گریه می کنند. آنها هنوز نمی توانند احساسات خود را به درستی منتقل کنند ، بنابراین فقط هنگام ناراحتی گریه می کنند. و آنها اغلب این کار را انجام می دهند … والدین از فریاد مداوم اذیت می شوند و در پاسخ شروع به جیغ زدن برای سکوت کودک می کنند. و بنابراین آنها غالباً فریاد می زنند … در نتیجه ، کودک یک برنامه ناخودآگاه قوی دریافت می کند تا در مواقع بد سکوت کند و فقط تحمل کند … ناتوانی در آزاد صحبت کردن منجر به بیماریهای روانی سیستم تنفسی می شود. والدین ، اگر فرزند شما اغلب از سرماخوردگی رنج می برد ، پس شاید دلیل آن در شما باشد؟

"من همه کارها را اشتباه انجام می دهم." وقتی نوزاد شروع به انجام کارهای خود می کند ، بسیاری از والدین به او می گویند که او این کار را اشتباه انجام می دهد. گاهی اوقات حتی حرف نمی زنند ، بلکه فریاد می زنند ، سرزنش می کنند. علاوه بر این ، آنها به دلیل انجام صحیح وظایف به هیچ وجه مورد ستایش قرار نمی گیرند. بچه تصور می کند که همیشه همه کارها را اشتباه انجام می دهد! با افزایش سن ، این احساس رشد می کند ، تشدید می شود و در ناخودآگاه ثابت می شود. در بزرگسالی ، یک فرد حتی از انجام هر کاری متوقف می شود ، زیرا می ترسد دوباره همه کارها را اشتباه انجام دهد. در این حالت ، فعالیت خلاق به طور کامل مهار می شود.

"من زیبا نیستم ، بدن من کامل نیست" - این برنامه احساس جنسی ، جذابیت در مقابل جنس مخالف را مسدود می کند. معمولاً چنین افرادی سعی می کنند ظاهر خود را از دیگران پنهان کنند. بیشتر اوقات ، برای پنهان شدن ، آنها شروع به ایجاد یک مانع سپر بین خود و جهان خارج می کنند. این سد چربی ، وزن اضافی است. با در نظر گرفتن خود زشت ، چنین افرادی می توانند در زمینه های مختلف زندگی عقده هایی داشته باشند: در ارتباط (به ویژه با جنس مخالف) ، در رابطه جنسی (باکره های مسن از میان آنها).

"مامان ، بابا منو دوست نداره" وقتی کودکی در محاصره افرادی است که او را دوست ندارند ، و هرگز او را نوازش نمی کنند ، حمایت نمی کنند ، یک نوزاد و سپس یک فرد بزرگسال چنین رویکردی را نسبت به خود به عنوان یک امر عادی و بدیهی در نظر می گیرد. از آنجا که او به سادگی هیچ نگرش دیگری نمی دانست ، رعایت نکرد ، در زندگی آینده خود ناخودآگاه افرادی را انتخاب می کند که او را دوست و شریک نخواهند داشت. علاوه بر این ، او خود نیز نمی تواند واقعاً کسی را دوست داشته باشد ، نمی تواند شخص دیگری را باز کند و به او اعتماد کند. بیماریهای قلبی عروقی امکان پذیر است.

"من احمقم". والدین ، اگر می خواهید فرزند شما برای یادگیری ، برای دانش و مهارت های جدید تلاش کند ، به هیچ وجه به او نگویید که او احمق است! برعکس ، بیشتر اوقات برای کوچکترین موفقیت در آموزش تمجید کنید. اگر همچنان به فرزند خود تکرار می کنید که او احمق است ، او هیچ چیز را نمی فهمد ، پس برای این واقعیت آماده باشید که او در مدرسه ، دانشگاه حتی با هوش بالا بد می شود.درک چیزهای ساده برای او با چنین برنامه ای که در ناخودآگاه خود زندگی می کند ، دشوار خواهد بود. سردردهای مکرر ، کاهش بینایی ممکن است (به طوری که به سادگی این دنیای اطراف را نبینید).

"تقصیر من است". اگر والدین از کودکی به کودک بگویند که او مقصر این و آن است ، پس با افزایش سن فرد در مورد همه چیز احساس گناه می کند ، هر آنچه در اطرافش اتفاق می افتد. علاوه بر این ، برخی از افراد "گناهکار" به این دلیل که گناهکار هستند خود را تسلیم می کنند و سعی می کنند گناه خود را با چیزی جبران کنند ، اغلب به دیگران به ضرر خود کمک می کنند. دیگران ، با "دانستن" این که خودشان مقصر همه چیز هستند ، سعی خواهند کرد این احساس را پنهان کنند ، اما در هر فرصتی "گناه" خود را به گردن دیگران می اندازند و آنها را به کوچکترین تخلف متهم می کنند. برخی نمی خواهند نقش "مجرم" را تحمل کنند و شروع به ترتیب "مبارزه برای حقوق خود" می کنند ، تا خشونت فیزیکی آشکار (اگر غریزه اصلی حمله باشد). احساس گناه ناخودآگاه با عملکرد طبیعی قلب تداخل دارد و با گذشت زمان باعث بیماری قلبی می شود.

"من همه را کنترل می کنم. ترس از دست دادن کنترل " … این سناریوی احتمالی دیگری با والدین مسلط است ، در این صورت کودک به سادگی یاد می گیرد که رفتار والدین را در سرکوب دیگران کپی کند. معمولاً دختران رفتار مادران خود را و پسران پدران خود را کپی می کنند. اگر پدر همه اعضای خانواده را سرکوب کند ، پسرش در آینده دیگران را سرکوب می کند. دختری در چنین خانواده ای با اراده ضعیف بزرگ می شود ، به فشارهای بیرونی و تسلیم عادت کرده است.

افرادی که دیگران را سرکوب می کنند اغلب از فشار خون بالا رنج می برند ، زیرا از نظر ذهنی دائماً در حالت آماده باش برای حمله هستند. از این رو ، سطح بالایی از آدرنالین ، همراه با ضربان سریع قلب و افزایش فشار خون است. افرادی که سرکوب می شوند ، از وظایف خود کناره گیری می کنند ، فشار آنها نزدیک به حالت عادی یا پایین است. آنها از نظر ذهنی در وضعیتی هستند که منتظر دستورات خارج هستند ، آماده اجرای دستورات بدون مقاومت هستند.

بنابراین ، یک برنامه ویروسی دیگر- " درک نادرست فرد از سرنوشت خود ، جایگاه او در زندگی " … هر یک از ما با توانایی ها و تمایلات خاصی متولد می شویم. توصیه می شود این تمایلات را حتی در دوران کودکی شناسایی کنید تا بتوانید تصور کمابیش روشنی از تحصیل در آینده در چه حرفه ای داشته باشید. یک شخص سهم زیادی از وقت خود را در محل کار صرف می کند و این زمان را صرف کاری می کند که دوست ندارد فقط ناخوشایند نیست ، به سلامت روان و در نتیجه به سلامت جسم آسیب می رساند. به ویژه برای مردان ضروری است که حرفه مناسب را انتخاب کنند ، زیرا آنها کسانی هستند که خود را در این حرفه درک می کنند. شخصی که به حرفه خود پی برده باشد ، می تواند برای کل جامعه و در وهله اول به نفع خود باشد.

هنگام انجام درمان ، من گاهی اوقات فقط بر تغییر حرفه اصرار می کردم ، زیرا احیای سلامت روانی به روش دیگری غیرممکن بود.

بیماریهای پاها ، ناتوانی در حرکت

پاها ما را در زندگی حرکت می دهند. وقتی فردی شروع به حرکت در مسیر اشتباه می کند ، یعنی برای بقا و تولید مثل کار اشتباهی انجام می دهد ، پاهای او شروع به رنج می کند. در ابتدای حرکت "اشتباه" ، می توانید در لحظاتی که فکر می کنید کار اشتباهی انجام می دهید ، دچار لغزش شوید. اگر فردی دائماً عمل کند ، علایق زندگی خود را فراموش کند ، از دیگران پیروی کند یا به سادگی از این که "م polدب" به نظر نرسد ، "دستورات کلیسا را اجرا نکند" ، "بی فرهنگ" ، ترسیده باشد ، در این صورت با بیماری های جدی پا روبرو می شود.

با جمع بندی این مقاله ، می توان گفت که همه ما توسط خود زندگی برنامه ریزی شده ایم تا به نتیجه خاصی برسیم. علاوه بر این ، این هدف که با نتیجه مورد انتظار در ما جاسازی شده است بسیار دور از انتظار نیست و منجر به سلامتی و هماهنگی می شود. بنابراین ، بسیار مطلوب است که هر یک از ما "برنامه های ویروسی" خود را شخصاً بشناسیم تا سرنوشت خود را از بین ببریم و در نتیجه تغییر دهیم. سرنوشت چیزی ثابت و غیرقابل تغییر نیست ، شما می توانید و باید با سرنوشت کار کنید. با آرزوی موفقیت برای همه در این زمینه!

توصیه شده: