مراقبت از ذوق خشونت

تصویری: مراقبت از ذوق خشونت

تصویری: مراقبت از ذوق خشونت
تصویری: 1 فرزندپروری بدون خشونت 2024, مارس
مراقبت از ذوق خشونت
مراقبت از ذوق خشونت
Anonim

مطمئناً هر فرد حداقل یک بار با تظاهراتی از مراقبت روبرو شد که می خواست از آن فرار کند. وقتی به طور همزمان احساس خشم می کنید (من این را نمی خواهم و آن را نخواستم!) ، و احساس گناه (او خیلی تلاش می کند!) و از عدم درک آنچه در حال رخ دادن است ، - مثل اینکه شما به گوشه ای رانده شده اید.

وقتی با یک انتخاب روبرو می شوید - کنار گذاشتن مراقبت و "توهین" به فردی ، یا پذیرفتن آن و خیانت به خود (در صورت سرد نبودن کلاه بپوشید ؛ یک تکه کیک دیگر بخورید ، زیرا "من خودم آن را پختم" ؛ بی سر و صدا یک لیوان لچو با خود ببرید ، که دوست ندارند).

تحت پوشش نگرانی ، دیگری به طور اجباری پیشنهاد می کند "خوب کار کنید" ، شما را نمی شنود ، به خواسته ها علاقه ای ندارد ، سرسختانه فشار می آورد و راه خود را می گیرد. همانطور که در شوخی آمده است:

خانواده به رستوران آمدند ، پیشخدمت به کودک خطاب می کند:

- برای تو چه است جوان؟

- همبرگر و بستنی ، - پسر جواب می دهد.

در اینجا مادر مداخله می کند:

- برای او سالاد و کتلت مرغ ، لطفا.

پیشخدمت همچنان به پسر نگاه می کند:

- بستنی با شکلات یا کارامل؟

- مادر مادر! - کودک فریاد می زند ، - عمه فکر می کند من واقعی هستم!"

درست است که زیر پرده "مراقبت" ، خود را غیر واقعی می دانید (خواسته های من مهم نیستند ، من مهم نیستم).

با این حال ، یک مراقب حتی ممکن است به خواسته های شما علاقه مند باشد: "چند سیب زمینی نیاز دارید؟" ، گرسنه و غیره). که فقط می تواند شما را با "دور دوبل" دیوانه کند (من به شما علاقه دارم ، اما مهم نیست که شما چه می خواهید). وقتی به طور غیر ارادی این س yourselfال را از خود می پرسید: "سلام ، آیا همه چیز در مورد من خوب است؟ آیا من اصلا وجود دارم؟"

عشق ، مراقبت ، لطافت ، اشتیاق - همه چیز می تواند خشونت باشد اگر به پاسخ شخص دیگری تکیه نکند. به دلایلی ، مردم اغلب ، متناسب با احساسات روشن خود ، آن را فراموش می کنند. و آنها علامت مساوی گذاشتند: من دوست دارم ، بنابراین من حق دارم عشق را به هر شکل و به هر میزان نشان دهم. هرچه قدر که بتونم. بوسیدن بدون پرسیدن اینکه آیا برای شخص دیگری خوب است یا کافی است. تقاضا کنید که یک کلمه در مورد عشق بگویید در حالی که طرف مقابل این کار را نمی خواهد. هنگامی که فرد مورد علاقه شما سیر شده است ، مواد افزودنی را با دقت بریزید.

چنین "مراقبت" بسیار ظریف تر و مکرانه تر است ، بسیار عمیق تر از تجاوز مستقیم نفوذ کرده و آسیب می رساند. از این گذشته ، محافظت از خود در برابر خشم ، عصبانیت و کاهش ارزش پول آسان تر است. و در اینجا از بین بردن روابط - با والدین ، عزیزان ، دوستان - ترسناک است. ترسناک - زیرا همه ما در دوران کودکی با عشق دچار سوءتغذیه بودیم و از از دست دادن آن می ترسیم. زیرا دیگری نمی فهمد ، ناراحت می شود ، ترک می کند ، رد می کند ، زیرا او کاملاً مطمئن است که کار خوبی انجام می دهد و منافع جبران ناپذیری دارد. و این اعتماد به نفس قدرت او را به نسبت های باور نکردنی افزایش می دهد و شرمساری را که با خشونت در افراد سالم همراه است از بین می برد.

با نشان دادن چنین "مراقبت" ، شخص در واقع از خود مراقبت می کند (هنگامی که می ترسد رها شود و سعی می کند غیرقابل جایگزین شود ، هنگامی که می خواهد در ازای آن چیزی بدست آورد ، هنگامی که دیگری را احمق تر ، درمانده تر و غیره می پندارد.. ، و بنابراین چشم انداز خوشبختی خود را تحمیل می کند). چنین خشونت ملایمی نتیجه ناامنی یا سایر مشکلات درونی اوست. او همیشه منتظر قدردانی و اطاعت است ، اگر نادیده گرفته شود ، ناراحت می شود ، اگر مراقبت نشود ، وحشت می کند. حتی بدون پذیرش این فکر که دیگری حق انتخاب دارد (از جمله این که با خود بدرفتاری کند).

هنگام مواجهه با این نوع نگرانی ، مهم است که به خاطر داشته باشید که شما مسئول احساسات دیگران نیستید. آنها حق دارند هر آنچه در مورد شما می خواهند احساس کنند ، اما فقط آنها مسئول نحوه مدیریت احساسات خود هستند.

این مهم است که به خود اجازه دهید مرزها و حق دفاع از آنها را همانطور که در حال حاضر مناسب می دانید ، داشته باشید: جدا کردن مرزهای خود از دیگران ، ایجاد موانع ، توجه به آنچه در رابطه رخ می دهد ، و در صورت انجام این کار خود را ببخشید. بلافاصله در مراقبت از راحتی و غیره موفق نخواهید شد …

این مهم است که به خاطر داشته باشید که مراقبت واقعی همیشه بر دیگری متمرکز است و علایق او را در نظر می گیرد - هنگامی که دیگری و رفاه او برای شخص مهم است ، او او را می شنود ، به نیازهای او توجه می کند و چیزی را در آن مطالبه نمی کند. برگشت. با نشان دادن نگرانی صادقانه ، شخص نه آنچه را که فکر می کند "به آن نیاز دارد" پیدا می کند و به دیگری می دهد ، بلکه آنچه را که با طبیعت او مطابقت دارد ، می دهد. همانطور که در مثل ماهی و سیگار آمده است:

یک مرد ماهی زنده ای را پیدا کرد که بی اختیار در ساحل می کوبید و سعی کرد بفهمد دلیل چنین وضعیت بدبخت آن چیست. به نظر می رسید که خوابیدن روی زمین برای او بسیار سخت است. او تصور می کرد اگر مدت طولانی روی ماسه خیس دراز کشیده بود چه اتفاقی برایش می افتاد. روسری خود را درآورد ، بالشی از آن بیرون کشید و ماهی را روی آن گذاشت. اما پس از ایستادن ، او دید که او احساس نمی کند بهتر است ، او در حال حاضر با شدت و ضرب و شتم ضربان قلب خود را از دست داده است.

شخص دیگری از آنجا عبور کرد ، او علاقه مند شد که چه اتفاقی می افتد. آمد و پرسید قضیه چیست؟ مرد به او توضیح داد: "فلانی ، ماهی احساس خوبی ندارد ، من یک تخت نرم روی آن گذاشتم ، اما هنوز هم احساس بدی دارد." او می گوید: "در اصل ، من چنین احساسی دارم ، وقتی که حداقل یک ساعت و نیم سیگار نکشیدم ، تقریباً مشابه رفتار می کنم." او یک سیگار روشن کرد ، آن را روشن کرد و ماهی را در دهانش گذاشت و می خواست از رنج آن بکاهد. این باعث بدتر شدن ماهی شد.

نفر سوم که از آنجا می گذشت ، ایستاد و دید که ماهی وجود دارد و روی روسری تا شده سیگار می کشد. دروغ می گوید ، سیگار می کشد ، می زند ، با دمش ضربه می زند. این مرد ثروتمند بود. او می دانست که پول همه مشکلات را حل می کند. او از روی دلسوزی برای این ماهی ، یک اسکناس 100 دلاری برداشت و آن را زیر باله گذاشت.

شخص دیگری از آنجا عبور کرد ، سه ماهی را دید که در اطراف ایستاده بودند ، روی یک روسری دراز کشیده بودند که سیگاری در دهانش قرار داشت و اسکناسی 100 دلاری در زیر بغل داشت و در آخرین رنج و عذاب تا آخرین قوت خود می زد. آنها به نظر می رسیدند و هرکدام به شیوه خود دچار سردرگمی می شدند. چرا؟ به هر حال ، آنها بهترین راه حل ها را برای کمک به این موجود زنده ارائه کردند ، اما به دلایلی این کار برای او آسان تر نشد. و فقط این نفر چهارم فقط آن را برداشت ، سیگار بیرون آورد ، اسکناس 100 دلاری ، روسری را پس داد و ماهی را در آب رها کرد. و همه تعجب کردند که او چقدر خوشحال است بدون پول ، سیگار و اثاثیه یا اثاثه یا لوازم داخلی … چقدر احساس خوبی دارد ، درست مثل ماهی در آب!"

توصیه شده: