من تغییرات را می خواهم

تصویری: من تغییرات را می خواهم

تصویری: من تغییرات را می خواهم
تصویری: من تغییر کرده ام یا جهان؟ بخش اول، دکتر آذرخش مکری 2024, آوریل
من تغییرات را می خواهم
من تغییرات را می خواهم
Anonim

آیا از رابطه خود با شریک خود ، با دیگران ، با والدین خود ناراضی هستید؟ آیا می خواهید این رابطه را تغییر دهید؟

لطفا!

و اول از همه ، از خودتان شروع کنید

هر آنچه در دنیای خارج ، در روابط با دیگران برای ما اتفاق می افتد ، بازتابی از ما و جهان درونی ما است.

ما اغلب می گوییم که به دلیل وقایع خاصی که برای ما اتفاق می افتد در حال تغییر هستیم.

ما معتقدیم شرایط خاصی ما را تغییر می دهد.

اما این یک روند متقابل است.

دقیقا ما باید خودمان را تغییر دهیم به طوری که شرایط نیز تغییر کند.

* مثال کلی از تمرین:

دختر K. در ناراحت کننده ترین احساسات:

"دوست پسرم تماس گرفت و گفت کار زیادی دارد. او امروز نمی تواند ملاقات کند. و من قبلاً برنامه های زیادی برای عصر آماده کرده ام. یا شاید او فقط نمی خواهد با من قرار بگذارد؟ !"

و سپس ، در اشکال فکری دخترانه ، تصاویر - اکنون او در یک مهمانی است ، اکنون با شخص دیگری ملاقات می کند ، سپس او … خیالات مانند یک رودخانه طوفانی جریان داشت.

اما اینها فقط تخیلات دختری است که هم در خودش و هم در رابطه اش ناامن است.

و آنها ، این ساختگی ها ، گویای همه چیز هستند.

در اینجا فقط چند تنوع وجود دارد: - دختر از صداقت پسر مطمئن نیست ، - در رابطه هیچ اعتمادی وجود ندارد ، - دختر عزت نفس پایینی دارد ، - تجربه غم انگیزی از روابط قبلی داشت ، - دختر نشانه هایی را نشان می دهد وابستگی وابسته - کنترل مداوم بر شریک زندگی اش.

و در هر کار جداگانه ، لیست با افزودنیهای مختلف ادامه می یابد.

ریشه چنین تخیلاتی تجربه های دوران کودکی است.

در کار با K. مشخص می شود که دختر در خانواده ای راحت و با تأکید بر رفاه مالی بزرگ شده است. او با لباس ها و اسباب بازی های زیبا و زیبا نوازش می کرد. اما والدین بسیار محتاطانه احساسات و عشق را نشان دادند ، آنها گفتند: "تو همه چیز داری ، اما همه نوع نوازش و لطافت ، بغل کردن هیچ فایده ای برای تو ندارد!"

Image
Image

این دختر از عشق و پذیرش بی قید و شرط والدین خود برخوردار نشد

و ، در نتیجه ، عزت نفس او ثابت نشد ، او سعی کرد با رفتار و نمرات خوب حداقل کمی عشق ، توجه والدین را سزاوار و کسب کند.

در زندگی او این درک ظاهر نشد: "من برای خودم هستم" ، "من می خواهم و می تواند برای خودم مهم و ارزشمند باشد."

فقط از طریق شناخت دیگران ، در ابتدا این شخصیت های والدین بودند ، و سپس شریک زندگی ، او ارزش و نیاز خود را احساس کرد.

و این یک مسیر بن بست برای ادغام در روابط ، و عدم امکان وجود در روابط برابر و قابل اعتماد است: چنین روابطی که در آن "شما و من" وجود دارد ، جایی که "ما" افراد خودکفا متفاوتی هستیم. چنین رابطه ای ، وقتی صادقانه می گویند و می پذیرند: "ما یکدیگر را دوست داریم ، یکدیگر را دوست داریم ، به هم نزدیک هستیم." اما بدون ادغام و کنترل کامل.

و اول از همه ، از خودتان شروع کنید

اگر مقاله را می خوانید و درباره آن فکر می کنید ، در حال حاضر در راه تغییر در خودتان هستید.

و تغییرات در خود ضامن تغییرات در زندگی است!

قدر لحظه لحظه زندگی خود را بدانید!

توصیه شده: