چگونه مأموریت خود را آغاز کنید؟

فهرست مطالب:

تصویری: چگونه مأموریت خود را آغاز کنید؟

تصویری: چگونه مأموریت خود را آغاز کنید؟
تصویری: 8 ایده تجارت پردرامد در افغانستان- #روزمیدیا 2024, آوریل
چگونه مأموریت خود را آغاز کنید؟
چگونه مأموریت خود را آغاز کنید؟
Anonim

هر فردی که می خواهد هدف خود را پیدا کند ، باید احساس و درک خود را بیاموزد. این یک اشتباه است که شخص تلاش می کند بلافاصله بفهمد: چه باید بکند ، تا وقت خود را بیهوده تلف نکند یا از رفتن به شغلی مورد علاقه خسته شده باشد. این یکی از راه های غلط برای یافتن سرنوشت شماست. زیرا برای انجام مأموریت خود ، فقط ایده داشتن آنچه باید انجام دهید و مهارتهای لازم برای انجام آن کافی نیست. شما همچنین به مهارت و دانش ظریف در مورد تفاوت های ظریف در منطقه انتخاب شده نیاز دارید تا به طور کامل در ماموریت خود ظاهر شوید. و همه اینها در حالی رخ می دهد که شما در مسیر شناختن خود حرکت می کنید.

بنابراین ، برای اینکه سرانجام به مقصد برسید ، فقط باید خود را درک کرده و آنچه را که می خواهید انجام دهید ، انجام دهید.

گفتن آن آسان است ، اما درک آن و انجام درست آن آسان نیست. درک خود بر اساس شناخت احساسات و عواطف شما و همچنین توانایی مشاهده احساسات ، تجربیات ، احساسات و عواطف شما است. و در جامعه ما عموماً این کار پذیرفته نیست. مرسوم است که احساسات منفی را سرکوب کنید و احساسات مثبت را در ظاهر نشان دهید. فردی که از دوران کودکی خود را نمی شنود و احساسات خود را نمی داند ، عادت دارد به آنچه مادر گفته است سزاوار عشق او است ، بطور خودکار خود را کنترل و سرکوب می کند و به حالتی می رسد که در آن احساسات خود را درک می کند: درد ، تحریک ، عصبانیت ، تنهایی ، ناامیدی و سایر احساسات منفی غیرممکن است.

شخص از هر سو می شنود که می تواند مدیریت احساسات را بیاموزد و گاهی کتابهایی در این زمینه می خواند و پس از آن ، حتی بیشتر تلاش می کند تا از احساسات و تجربیات منفی خود خلاص شود. اما بنابراین ، او خود را در موقعیتی می بیند که همه احساسات برایش غیرقابل دسترسی است: ارتباط او با خودش قطع می شود و مغز ، که سعی می کرد همه چیز را به این خوبی کنترل کند ، دیگر قدرت کنترل خود شخص را ندارد ، و شخص نمی داند چه می خواهد به این حالت سرکوب احساسات می گویند. راه بازگشت برای بازیابی توانایی احساس ، مقابله با تمام احساسات و عواطف منفی است ، که شما باید نه تنها احساس آن را بیاموزید ، که به خودی خود چندان خوشایند نیست ، بلکه درک و تفسیر صحیح آن نیز ضروری است.

با این حال ، حتی اگر فردی بتواند احساسات خود را احساس کند ، اغلب قادر به تفسیر درست آنها نیست. اگرچه ، این شخص قطعاً در وضعیت بهتری نسبت به فردی که دیگر صدای خود را متوقف کرده است ، قرار دارد.

افرادی که عادت دارند به شهود خود اعتماد کنند و با آن هماهنگ عمل کنند ، در موقعیتی بسیار مطلوب تر هستند. آنها نمی توانند دلایل اقدامات خود را به طور کامل توضیح دهند ، اما در تعادل نسبی با خود زندگی می کنند. برای چنین افرادی ، برای اعتماد به نفس بیشتر ، شما فقط باید بفهمید که چگونه شهود را با عملکردها به درستی هماهنگ کنید - این بهترین چیز برای آنها است.

و اکنون ، شاید شما در حال خواندن اولین مقاله در مورد اهمیت درک خود ، احساسات و عواطف خود نیستید ، یک س logicalال منطقی دارید: چگونه این کار را یاد می گیرید؟

قبل از پاسخ به این س toال ، مهم است که دلایل را درک کنید: چرا شخص نمی تواند این کار را انجام دهد. وقتی فردی متولد می شود ، احساسات و عواطف به طور کامل در اختیار او قرار می گیرد و او باید در دوران بزرگسالی یاد بگیرد که بفهمد در مورد چه چیزی صحبت می کند. احساسات مملو از رنگ منفی است و اینها فقط نشانه هایی در مسیر اشتباه و سیگنال هایی هستند که از خطر صحبت می کنند: سیگنال هایی برای بازتاب وضعیت و تنظیم زندگی شما. اینها "چشمان درونی" ما هستند که به شما امکان می دهد مسیر درست خود در زندگی و هدف خود را پیدا کنید.

با این حال ، با توجه به این واقعیت که کودک بلافاصله شروع به آموزش انواع ممنوعیت ها ، دستکاری ها با روش "هویج و چوب" می کند ، در نتیجه ، به جای اینکه کودک درک خود را بیاموزد ، او کاملاً یاد می گیرد که خود را سرکوب کند ، نه اینکه گریه کن تا مادر و پدر از آنها راضی باشند.این یک انگیزه طبیعی است که از عشق به والدین خود در این راه استفاده کنید. والدین این کار را با بهترین نیت برای فرزندشان انجام می دهند ، تا او بتواند با قوانین این دنیا زندگی کند ، زیرا خود آنها اینگونه آموزش داده اند.

بنابراین: احساسات ، احساسات و تجربیات چیزی است که از بدو تولد به ما داده می شود و وظیفه ما این است که نحوه تفسیر آنها را بیاموزیم

تنها راه برای یادگیری نحوه مدیریت احساسات این است که یاد بگیرید آنها را به عنوان راهنمای مسیر خود درک کنید. و اگر احساسات را درک می کنید ، می دانید چگونه بر اساس مسیر و خواسته های واقعی خود حرکت کنید ، فقط عشق و سپاسگزاری را نسبت به جهان اطراف خود تجربه می کنید و در این مورد تجربه ناخوشایندی ندارید.

چگونه می توانید به حالت اولیه خود بازگردید ، در حالی که دقیقاً احساسات خود را می دانید و قادر به تفسیر آنها هستید؟

مرحله 1. توجه خود را در بدن فرو ببرید

هنگامی که هیچ کس حواس او را پرت نمی کند ، تنها بنشینید یا دراز بکشید ، و همه چیزهایی را که برای شما اتفاق می افتد ثبت کنید. این می تواند خسته کننده یا ناخوشایند باشد ، اما خسته کننده و ناخوشایند است فقط به این دلیل که مدتهاست در درون خود احساس کسالت کرده اید ، و سعی می کند به شما بگوید که شما کار خود را انجام نمی دهید و به خودتان اهمیت نمی دهید. البته قبل از گذراندن آن باید تجربه و درک کرد. به طور کلی ، برای هر گونه درک از خود ، به هر بهانه ای خوب است که تنها و بهتر با چشمان بسته بمانید ، پس جادوی درک خود شما را منتظر نمی گذارد.

برای تسریع فرایند درک خود ، لازم است تحت هدایت یک مربی مجرب ، یکی از انواع تمرینات را برای تمرکز توجه درونی انجام دهید. اینها شیوه هایی مانند: مدیتیشن ذن ، ویپاسانا ، یوگا نیدرا ، تمرینات متمرکز ، جلسات پردازش فردی است. در این صورت برای شما بسیار آسان تر خواهد بود که تجربه آگاهی و درک خود را به دست آورید و سپس آن را در زندگی خود و بیشتر از آن به کار بگیرید.

برای اولین بار ، وقتی شخصی چنین غواصی می کند ، با احساساتی مانند: ترسناک ، خسته کننده ، توهین آمیز ، احساس گناه و چیزهای دیگر برخورد می کند. حتی اگر کاری برای انجام ندادن وجود نداشته باشد ، بلکه صرفاً برای مدت طولانی در حالت غوطه وری در خود قرار بگیرید ، به تدریج این احساسات شروع به از بین رفتن می کنند و درک خود نیز واضح تر می شود. فردی که چشمان خود را می بندد ، بردار توجه را به سمت داخل حرکت می دهد ، چیزهای کاملاً شگفت انگیزی را می آموزد. او احساسات و تجربیات درونی را تشخیص می دهد ، انرژی را جمع می کند (تجمع می دهد) ، تصفیه رخ می دهد ، متابولیسم تنظیم می شود (بدن بهبود می یابد) و با گذشت زمان ، درک جادویی از خود به دست می آید.

مرحله 2. مشاهده و درک

وقتی قبلاً یاد گرفته اید که بدون اجتناب از هر وضعیتی در داخل مشاهده کنید و در داخل آرامش داشته باشید حتی اگر تاریک باشد و هر آنچه در آنجا اتفاق بیفتد ، زمان مشاهده و در نظر گرفتن همه اینها فرا می رسد. وظیفه شما این است که یاد بگیرید که هر احساسی را آنطور که هست درک و تفسیر کنید. احساسات و تجربیات منفی به منظور بیان مسیر صحیح و مناسب با مسیر شما وجود دارد. و به جای شروع به پذیرش احساسات و حرکت درست ، ارزش خود را بی ارزش می کنیم و سعی می کنیم خود احساسات را تغییر دهیم! نیازی نیست احساسات خود را تغییر دهید ، باید درک کنید.

مثال: شخصی هر روز سر کار می رود. و او عموماً کار را دوست دارد ، اما رئیس و اطرافیانش او را ناراحت می کنند. و با گذشت زمان ، صبح بیدار شدن برای او دشوار است ، او اصلاً نمی خواهد به سر کار برود و با این افراد ملاقات کند. روشهای مختلفی برای درک این احساسات منفی وجود دارد.

روش 1. تصور کنید که ما با فردی برخورد می کنیم که در حال رشد است و معتقد است که او مسئول دنیای خود است. سپس با خود می گوید: "من می خواهم احساس خوبی داشته باشم و یاد بگیرم که به اندازه کافی با رئیس و همکارانم ارتباط برقرار کنم." و در هر موقعیتی شروع به آموزش ارتباطات خود می کند. سپس به کار علاقه مند می شود ، زیرا نه تنها کار می کند ، بلکه مهارت های ارتباطی خود را نیز آموزش می دهد.و این توانایی شاید یکی از معماهای اصلی هدف آن باشد. و بنابراین ، احساسات و تجربیات منفی خود به خود در جایی پراکنده می شوند.

روش 2. در نهایت فرد محیط خود را دوست ندارد و تصمیم می گیرد شغل خود را تغییر دهد تا هر روز از تجاوز به خود دست بردارد. و شروع به جستجوی شغل جدید می کند و با دقت شرایط کاری را که دوست دارد انتخاب می کند. در این مورد ، در انتظار تغییرات ، کار او دیگر برای او وحشتناک به نظر نمی رسد. البته در یک کار جدید ، همه چیز می تواند به شکل مشابهی پیش برود ، و سپس شخص نیز می فهمد که زمان آن فرا رسیده است که چیزی را یاد بگیرد.

در واقع ، گزینه های بسیار بیشتری وجود دارد و مهم نیست که چگونه احساسات خود را در همان ابتدا درک می کنید. تکرار یا تغییرات در رویدادها نشان می دهد که چقدر به سمت درک خود پیش می روید.

هر حرکتی دانش ، درک و تجربه جدیدی برای سازگاری با خود برای یافتن مسیر درست به ارمغان می آورد ، اما عدم وجود آن منجر به رکود و افسردگی می شود.

مرحله 3. درک درست و تفسیر احساسات خود

این کار آسانی نیست. زیرا برای تفسیر صحیح ، شما باید موافقت کنید که جهان فقط بازتاب شماست و درک کنید که هیچ چیز در خارج وجود ندارد ، اما همه چیز در درون شما وجود دارد و بیرون همه بازتابی از درون است. این نوع جهان بینی است - من آن را جهان بینی علت می نامم ، به شما کمک می کند بیاموزید که چگونه احساسات خود را به درستی درک کرده و مسئولیت آنها را بر عهده بگیرید.

بنابراین: شما فقط در این سفر منحصر به فرد و جالب به درک و مطالعه خودتان می پردازید ، یاد می گیرید که اقدامات مناسب را برای خود انجام دهید ، برخی از توانایی ها و مهارت ها را آموزش دهید و در مقطعی پازل مقصد شماست ، فقط جمع می شود و شما پیدا می کنید خودتان را در مقابل سرگرمی و تجارت مورد علاقه خود قرار دهید

بنابراین: برای کشف هدف واقعی خود ، فقط باید شهامت داشته باشید و درک خود را آغاز کنید. الگوهایی را که جامعه و والدین بر ما تحمیل می کنند کنار بگذارید و با جسارت شروع به انجام آنچه می خواهید و آنچه به احساس شادی واقعی درونی کمک می کند ، کنید. انجام تمام کارهایی که من توصیف کرده ام گاهی اوقات بسیار دشوار است ، بنابراین این راه را احساس کنید ، می توانید با یک فرد با تجربه یا مربی یوگا یا مدیتیشن با کلاس شروع کنید.

بسیاری از روشهای خوب برای تعریف حرفه شما وجود دارد و مهم است بدانید که آنها می توانند به شما در حرکت به سمت آنچه که مدتها در آرزوی آن بوده اید ، کمک کرده و مسیر درستی را برای دستیابی به خودشناسی نشان دهند. وقتی می فهمید کجا باید حرکت کرد ، همیشه می توانید برای تغییرات و حرکت صحیح در داخل قدرت پیدا کنید. تعریف مشاغل راه دیگری برای اطمینان از این است که شروع به کسب مهارت ها و توانایی های لازم می کنید و می توانید راه خود را ادامه دهید. مهم است که نه تنها هدف خود را کشف کنید ، بلکه باید آن را در درون خود نیز کشف کنید. و باز کردن آن در داخل تنها یک راه است - شنیدن و اعتماد به خود.

موفق باشید!

توصیه شده: