تصویر داستان درد - ورزش

تصویری: تصویر داستان درد - ورزش

تصویری: تصویر داستان درد - ورزش
تصویری: درمان زانو درد با ورزش در خانه 2024, مارس
تصویر داستان درد - ورزش
تصویر داستان درد - ورزش
Anonim

اولگا (نام تغییر کرد ، اجازه انتشار دریافت شد) 42 ساله ، ثروتمند ، متاهل ، دارای فرزند ، در مورد درد شکم به من مراجعه کرد. او قبلاً تحت معاینات پزشکی قرار گرفته بود ، اما نه متخصص زنان ، نه درمانگر و نه جراح با این درخواست اولگا اسکایپ من را زد.

او گفت: "درد غیر قابل تحمل است! قرص ها کمکی نمی کنند."

"بیایید درد شما را کشف کنیم. دستان خود را در جایی که درد است قرار دهید. و آن را تصور کنید."

چه رنگی است؟

چه اندازه ای؟

سرد است یا گرم؟

وقتی به او نگاه می کنید چه احساسی دارید؟ - من به اولگا دستور دادم.

اولگا پاسخ داد: "اینها سنگ هایی با لبه های تیز هستند. آنها شکم من را بریده اند. این بسیار درد می کند."

"از اولگا ، این سنگ ها را بپرس که از تو چه می خواهند." - از مشتری خواستم.

اولگا با تعجب گفت: "آزادی و هماهنگی!"

من از اولگا پرسیدم: "آزادی برای آنها به چه معناست؟ چگونه باید به نظر برسد؟ تصویر درد خود را بررسی کنید."

Image
Image

"آنها نمی خواهند با شوهر من زندگی کنند. از او متنفر هستند! من هم نمی توانم او را تحمل کنم. من قبلا فکر کردم که طلاق بگیرم ، اما می ترسم که تنها بمانم. من هرگز فکر نمی کردم که این می تواند اینقدر بر من تأثیر بگذارد ! " - اولگا متعجب شد.

Image
Image

گفتم: "از تصویر درد بپرسید که برای از بین بردن آن چه باید کرد؟"

"او از خودش و فرزندانش مراقبت می کند. در مورد خود فکر کنید. و سنگ ها از بین رفته اند!" - اولگا شگفت زده شد.

از مشتری پرسیدم: "چه کسی یا چه کسی جای سنگ ها را گرفته است!"

"پری از فیلم درباره سیندرلا! او مرا در آغوش می گیرد و هیچ دردی ندارد!" - اولگا گفت.

"و رابطه شما با مادرتان اولگا چیست؟" - من پرسیدم.

"وحشتناک! اگر او نبود ، من ازدواج نمی کردم!" - مشتری با عصبانیت گفت.

من از اولگا پرسیدم: "آیا مادر شما اصرار به ازدواج شما داشت؟"

اولگا گفت: "نه! اما او دائماً می گفت که یک زن شایسته باید ازدواج کند! من این جمله را از پنج سالگی و شاید حتی زودتر شنیده ام. مامان از افراد مجرد متنفر است. او می گوید که آنها بسیار خطرناک هستند."

Image
Image

پرسیدم: "آیا مادر ازدواج کرده است؟"

اولگا پاسخ داد: "بله! پدر مهربان و شاد است. او دوستان و آشنایان زیادی دارد. مامان این را قبول ندارد."

من گفتم: "بنابراین ، اگر از شوهر خود جدا شوید ،" بی وجدان "خواهید شد؟"

"بله! و مادرم از من متنفر خواهد شد!" - اولگا شروع به گریه کرد.

"و اینکه" ناشایست "باشی ، این برای تو چه معنایی دارد؟" - من همچنان از مشتری می پرسم.

اولگا به گریه ادامه داد: "شرم آور است! شرم آور است که تنها هستی!"

من از اولگا پرسیدم: "آیا خانم های مجردی دارید که می شناسید؟ چگونه زندگی می کنند؟ آیا آنها ناراضی هستند؟"

"بله! آنها خوب زندگی می کنند! آنها خوشحال هستند! بچه ها بزرگ می شوند ، کار می کنند ، هیچ کس آنها را تحقیر نمی کند!" - اولگا به گریه ادامه داد.

پرسیدم: "آیا شوهرت تو را تحقیر می کند؟"

مشتری پاسخ می دهد: "او مدام می گوید که بدون او من گم می شوم."

Image
Image

"آیا شما کار می کنید؟" من یک سوال روشن کننده پرسیدم.

"بله! رئیس بخش. و من یک آپارتمان و یک ماشین خریدم. و همه چیز برای او کافی نیست!" - اولگا دوباره شروع به گریه کرد.

"بنابراین شما از نظر مالی به شوهر خود وابسته نیستید؟" من پرسیدم.

"نه! او برای همه چیز آماده آمد! و من همین الان متوجه شدم!" - اولگا گریه را متوقف کرد.

"پدرخوانده پری شما در این مورد چه فکر می کند؟ از او بپرسید." - من به اولگا توصیه کردم.

"او گفت:" خودت باش! برای خودت و فرزندانت زندگی کن! "این برای من آسان شد! هیچ دردی وجود ندارد! این ترس های من هستند! متشکرم!"

Image
Image

گفتم: "اتفاق می افتد!"

اولگا تصمیم گرفت تحت درمان طولانی مدت قرار گیرد و رابطه خود را با همسر و مادرش برقرار کند.

همچنین ممکن است این تکنیک برای شما مفید باشد.

می توانید برای مشاوره در وب سایت ثبت نام کنید.

توصیه شده: