زنده ماندن از دست دادن و جدا شدن

فهرست مطالب:

تصویری: زنده ماندن از دست دادن و جدا شدن

تصویری: زنده ماندن از دست دادن و جدا شدن
تصویری: وقایع شب اول قبر از زبان مرده ای که زنده شد first night events of grave 2024, آوریل
زنده ماندن از دست دادن و جدا شدن
زنده ماندن از دست دادن و جدا شدن
Anonim

به تو اجازه می دهم به هر چهار بادی بروی …

از ستارگان ملودی فراق شمال شرقی را به ارمغان آورد

پرواز کن ، دوست من ، باشد که راهت روشن ، غربی ، شرقی ، شمالی و جنوبی باشد

L. Chebotareva "عاشقانه چهار باد"

آیا زندگی بدون جدایی و از دست دادن امکان پذیر است؟ ما ممکن است در خواب ببینیم که چنین بوده است ، اما هیچ سرنوشت انسانی وجود ندارد که از ضررها بگذرد. تمام زندگی ما از تقسیمات - بزرگ و کوچک اشباع شده است

در دوران کودکی ، ما یاد می گیریم که در زمان مهدکودک یا مدرسه از والدین خود جدا شویم ، بعداً یاد می گیریم که راه دور برویم و زندگی مستقل خود را بسازیم. علاوه بر این جدایی های طبیعی ، جدایی ها ناگهانی ، آسیب زا و دردناک هستند - مانند جدایی ، طلاق ، مرگ.

جدایی به دلیل مرگ یا از بین رفتن روابط ، درد را به همراه دارد و شخص را به سوال معنی این رویداد در سرنوشت می کشاند. یک فرد با این س ofال روبرو می شود که چگونه با فقدان زندگی کند ، چگونه در حال حاضر به زندگی خود ادامه دهد و چگونه با امید به آینده نگاه کند. در بیشتر موارد ، روان قادر به بازیابی از دست دادن است ، همانطور که پوست قادر به بازیابی از بریدگی است. اما گاهی اوقات ، از دست دادن یک ضربه می شود که نیاز به درمان دارد.

"تروما هر تجربه ای است که باعث رنج یا اضطراب روحی غیرقابل تحمل شود." D. Kalshed

دلایل متعددی وجود دارد که چرا روان ممکن است با موانعی برای بازیابی از دست دادن روبرو شود.

- قدرت درونی فرد در زمان از دست دادن یا به اصطلاح مقاومت در برابر استرس.

- اطرافیان

- تجربه ضررهای قبلی

- ساختار روان

یک حکمت بودایی وجود دارد که می گوید: اگر یک تخم مرغ به زور از بیرون شکسته شود ، زندگی به پایان می رسد ؛ اگر یک تخم مرغ به زور از درون شکسته شود ، زندگی آغاز می شود.

محیط یا وظایف زندگی بیرونی می تواند به روان که در تلاش برای کنار آمدن با آسیب است ، حمله کند. محیط ممکن است نیاز داشته باشد "قلب خود را از دست ندهید ، صبر کنید ، گریه را متوقف کنید ، به زندگی ادامه دهید"

واکنش های دیگران اغلب زودرس است. از بهترین نیت ها ، به مادری که فرزندی را از دست داده است می گویند: "هیچ چیز دیگری به دنیا نمی آوری" ، به زنی که طلاق را از دست داده یا دردناک در حال گذر است گفته می شود "دیگری را پیدا خواهید کرد." این پیامها به عنوان تهاجمی تلقی می شود که زندگی شکننده درون تخم مرغ را می شکند ، پیله ای که فرد برای شروع زندگی جدید به آن نیاز دارد.

وظایف مقابله با عزاداری:

- احساسات ناشی از از دست دادن: عصبانیت - نسبت به خود ، نسبت به دیگری برای ترک ، خشم نسبت به خدا ، سرنوشت یا افراد دیگر ؛ احساس گناه ، سرخوردگی و دیگران.

- کار بر روی درک مکانی که شخص اشغال کرده است و درک اینکه چه کسی یا چه چیزی می تواند این مکان را در زندگی و روح یک فرد بگیرد.

- معنی از دست دادن را بیابید. این در سرنوشت چه معنایی داشت ، ضرر چه معنایی داشت ، پس از تجربه از دست دادن ، چه زندگی جدیدی می تواند آغاز شود.

گاهی اوقات ، منابع انسانی برای مقابله با یک رویداد آسیب زا کافی نیست. سپس ممکن است به کمک روانشناس نیاز باشد.

علائم قابل مشاهده ای که نشان می دهد از دست دادن آسیب دیده است:

- افسردگی طولانی مدت (عدم تمایل ، اشتها ، میل به آینده ، اختلال در خواب ، رفتارهای مخرب ، وخامت روابط مهم دیگر)

- واکنش های جسمانی - تشدید بیماری های مزمن ، از دست دادن حساسیت.

با طرح این س ofال که معنای "رها نکردن" یا "زنده ماندن" جدایی ، از دست دادن نیست ، معیارهای زیر را می توان تشخیص داد:

- تحریف احساس زمان ، گویی گذشته با رنگهای روشن تری نسبت به زمان حال نقاشی شده است.

بازگشت مداوم افکار به گذشته ، تلاش برای یافتن آن روز ، ساعت ، دقیقه ، که در آن امکان بازگشت و تصحیح آنچه اتفاق افتاده است وجود دارد.

- بازی در سر سوالات "چرا من؟" " برای چی"

- احساس گناه ، خشم که در زندگی روزمره بوجود می آید و منجر به عواقب مخربی می شود (طغیان خشم غیرقابل کنترل ، تجاوز به خود)

- عدم ارتباط با واقعیت.این بدان معناست که ناتوانی در دوست داشتن یا قدردانی مجدد از روابط موجود ، و همچنین درک وقایع جاری در منشور گذشته وجود دارد.

به عنوان مثال ، مادری که سالها پیش دخترش را از دست داده است ممکن است بگوید که او بیش از حد پسرش را کنترل می کند ، به او اجازه ورزش ، فعالیت و ریسک نمی دهد. ترس از دست دادن او را چنان سوق می دهد که مانع از دیدن مادرش می شود - فعال و بازیگوش. بنابراین ، حفاظت بیش از حد می تواند نشان دهنده یک ضرر غیر زنده باشد.

فروید در مقاله خود "غم و مالیخولیا" از مالیخولیا به عنوان غم و اندوه ، یعنی واکنش دردناک در برابر از دست دادن صحبت می کند. او می گوید: "در غم و اندوه ، جهان فقیر و خالی شده است ، در مالیخولیا - خود" من ". بنابراین ، وظیفه کار غم این است که خود را بازسازی کند ، زیرا هیچ کس نمی تواند در جهان خارج جبران کند.. طبیعی است که در غم از دست دادن یک عزیز غمگین و غمگین باشید. اشکالی ندارد عصبانی شوید و با یک شکست مخالفت کنید.

مشکلات زمانی ایجاد می شوند که خود شخصیتی که بخشی از خود را از دست داده است ، خالی و مسطح احساس شود. احساس از دست دادن خود منجر به تلاش برای بازگشت "من" از طریق بازگشت به گذشته می شود ، زمانی که ضربه جهان را به "قبل و بعد" از رویداد تقسیم می کند. تروما "من" را تجزیه می کند ، آن را در روان و بدن تجزیه می کند. برخی از احساسات در گذشته باقی می مانند و با یک نخ فرد را به رویدادهای دیرینه وصل می کند.

شما می توانید یکپارچگی "من" خود را با کمک یک رواندرمانگر که به صورت گروهی کار می کند ، بازیابی کنید. چرا گروه مهم است؟

1. کار با احساس تنهایی. تا زمانی که خودتان آن را تجربه نکنید ، این را نمی فهمید

اگر محیط فاقد کلمات یا حوصله برای کمک به مقابله با فقدان باشد ، بیگانه و سرد می شود. محیط غیر حمایتی مقاومت می کند ، به احساسات حمله می کند. این گروه همچنین فرصتی را فراهم می کند تا احساسات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید تا درک و شنیده شوند. این گروه این احساس را ایجاد می کند که شخص حق دارد احساسات خود را ، هر چه که باشد ، داشته باشد.

2. تجربیات مختلف پشتیبانی و بازخورد.

هر فرد منحصر به فرد است ، هرکس طرز تفکر ، صحبت ، حمایت ، کار گروهی خود را دارد ، ما می توانیم دامنه واکنش های خود را گسترش دهیم و به دنبال راه های جدیدی برای پاسخ به رویدادهای زندگی باشیم. هرچه راه های بیشتری برای پاسخگویی داشته باشیم ، بیشتر در برابر ضربه محافظت می شویم.

3. گروه یک فضای محافظت شده است که در آن می توانید خودتان باشید و داستان خود را در فضایی محرمانه بیان کنید.

چگونه می توانید به خودتان کمک کنید تا با حوادث آسیب زا کنار بیایید؟

- احساساتی را که پس از فقدان بوجود می آید ، بپذیرید. از افرادی که از گروه های من دیدن می کنند ، هنوز تلاش هایی برای عذرخواهی برای تجربیات و اشک های آنها می شنوم "من بیش از حد گریه می کنم ، باید آرام شوم و ادامه دهم ، اما نمی توانم." ناراحت شدن و عزاداری برای گذشته اشکالی ندارد. عزاداری یک فرایند طبیعی است که افراد پس از از دست دادن آن را طی می کنند.

- از نیازهای جسمانی آگاه باشید و آنها را برآورده کنید. اول از همه ، ما باید به یاد داشته باشیم که احساسات ما در بدن زندگی می کند ، یک واکنش فیزیولوژیکی در برابر استرس وجود دارد و دلایل واقعی و فیزیولوژیکی احساس افسردگی وجود دارد - مانند تغییر در سطح هورمونی در هنگام استرس ، که در کاهش اشتها بیان می شود ، اختلال خواب. برخی از مردم گزارش می دهند که "هیچ احساس نمی کنند". این مهم است که به دنبال پاسخ به این س ofال باشید که چه چیزی برای بدن مفید است. راههای بهبودی مفید خواهد بود - پیاده روی ، حمام گرم ، غذای مورد علاقه شما.

- برگشت ناپذیر بودن گذشته را بشناسید. ما نمی توانیم به گذشته برگردیم و آن را تغییر دهیم. ما فقط می توانیم خود را به خاطر کارهایی که انجام داده ایم مجازات کنیم ، یا این واقعیت را بپذیریم که هر کاری را که می توانیم انجام داده ایم. در هر لحظه از زندگی ، ما در حد توان خود عمل می کنیم. اگر کاری انجام ندادیم ، دانش یا توانایی کافی نداریم.

- به خود اجازه دهید از زندگی دوباره لذت ببرید. به طور معمول ، لذت ، گناه و خشم ناخودآگاه را مسدود می کند. این را می توان در کلمات زیر بیان کرد: "من اشتباه کردم ، یعنی من لیاقت خوشبختی را ندارم" "من زنده ماندم ، اما او این کار را نکرد ، به این معنی که من باید تا آخر عمر غصه بخورم" "او ناراحت شد با تنها گذاشتن من ، به او بفهمانید که چقدر بد کار کرده است. " تجربه احساس گناه یا عصبانیت به معنای به اشتراک گذاشتن آنها با یک شخص مهم یا ابراز خلاقیت است.

- معنای از دست دادن روح را درک کنید. این بدان معناست که تغییرات ایجاد شده را درک کرده و آنها را به عنوان بخشی از بزرگ شدن و رشد بدانید. با شناختن نقاط قوت و ضعف ، خود جدیدی را بشناسید.

- برای حفظ عشق در قلب ، در حالی که شخص را رها می کنید.نگه داشتن عشق در قلب شما به معنای بازگرداندن یکپارچگی شما و اجازه دادن به خود است که عشق را به دیگران ، به خود و کارهای جدید زندگی هدایت کنید.

علاوه بر این ، برای منطقی بودن ، به این معناست که گذشته را همانطور که در واقعیت بود بپذیریم ، و نه آنطور که ما دوست داریم آن را ببینیم.

رها کردن به معنای فراموش کردن یا بی تفاوت شدن نیست. رها کردن به این معنی است که آن را در گذشته بگذارید ، آن را در حافظه خود بگذارید و رویداد را بخشی از تاریخ خود کنید ، و نه یک زمان حال مزاحم.

"گذشته داستانی است که ما به خود می گوییم." این نقل قولی از فیلم "او" است. پس از تجربه ضرر ، گفتن این داستان و ترک آن مهم است و شروع به نوشتن داستان جدیدی از زمان حال می کنیم.

ادبیات:

فروید فروید "غم و مالیخولیا"

D. Kalshed "دنیای داخلی آسیب"

P. Levin "بیداری ببر. شفا درمانی"

E. Kubler-Ross "در مورد مرگ و مردن"

F. E. واسیلیوک "برای زنده ماندن از غم"

توصیه شده: