وقت آن است که به خود یک برادر بدهید تا واقعا بزرگسال شود

تصویری: وقت آن است که به خود یک برادر بدهید تا واقعا بزرگسال شود

تصویری: وقت آن است که به خود یک برادر بدهید تا واقعا بزرگسال شود
تصویری: AFRİKA'daki İLK EVİMDE Suyu Kuyulardan Taşıyoruz !! 2024, آوریل
وقت آن است که به خود یک برادر بدهید تا واقعا بزرگسال شود
وقت آن است که به خود یک برادر بدهید تا واقعا بزرگسال شود
Anonim

فکر کردن با صدای بلند…

"صورت های فلکی دیروز برگزار شد و بینش ، بینایی ، شنوایی زیادی وجود داشت … ما فضایی را برای تجلی روح همه کسانی که در این روز به اینجا آمده بودند ایجاد کردیم. البته ، صورت فلکی دیگری وجود ندارد ، و هر یکی از ما چیزی از خود ، ضروری و ارزشمند "اینجا و اکنون" گرفت. و من از این قاعده مستثنی نیستم. هر بار که سعی می کنم بشنوم و بشنوم ، ببینم و ببینم آنچه در این فضا اتفاق می افتد. چیزی در اعماق درون باقی می ماند. اما چیزی برای اشتراک گذاری به جهان می پرسد. شاید برای برخی از شما که این سطور را می خوانید ، این دقیقاً ضروری ترین مورد "اینجا و اکنون" باشد …

در یکی از صورت های فلکی ، درخواست تقریباً به شرح زیر بود. یک دختر زیبا جوان (بگذارید او را اولگا بنامیم) ، در ظاهر تصور یک فرد نسبتاً موفق و خودکفا را ایجاد می کند ، و اکنون او می گوید که نوعی صفر شدن در زندگی او اتفاق می افتد. او ازدواج نکرده است ، در حال حاضر هیچ رابطه شخصی وجود ندارد ، یک تجارت قبلاً موفق "صفر" ، به نظر می رسد کاری باید انجام شود ، اما نه میل و نه قدرت وجود دارد. او احساس می کند در وسط میدانی ایستاده است که احساس خلاء کامل را برمی انگیزد. در فکر انتقال به شهر دیگری بود ، اما او نمی دانست کجا.

یک س reasonableال منطقی: کجا برویم و چه کار کنیم؟

ترتیب با شکل اولگا آغاز می شود ، که مدت طولانی ایستاده و همه آنچه قبلاً گفته شد را توصیف می کند. و تنها پس از دعوت به نگاه به درون خود ، چیزی تغییر می کند. در ابتدا آسان نیست

و به تدریج تصویر واضح تر می شود و اولگا احساس می کند (!) که در اینجا به مادر نیاز است. مامان وارد فضا می شود ، اما نمی تواند به دخترش نزدیک شود ، زیرا دختر اجازه نمی دهد این کار را انجام دهد ، زیرا فاصله زیادی دارد.

و تنها پس از بررسی دقیق این فاصله ، اولگا می فهمد که این فاصله خلأی است که در زندگی واقعی با او وجود دارد. و او فقط مال اوست

مامان در مرز ایستاده و فقط منتظر است. و در اینجا یک راه دشوار و حتی دردناک برای درک همه آنچه در حال رخ دادن است آغاز می شود. زمان زیادی طول می کشد تا اولگا سفر خود را به مادرش آغاز کند. ابتدا هوی و هوس بود ، سپس دستکاری …

اما طبق قوانین روح ، این والدین نیستند که به فرزندان خود می روند ، بلکه کودکان باید به والدین خود بیایند - تا کوچک شوند ، زیرا در زندگی واقعی آنها (این اتفاق نیز می افتد) باید زود رشد کنند. و در اینجا می خواهم یکی دیگر را جداگانه بگویم.

چنین کودکانی ، علیرغم بزرگسالی ، در روح خود کودک می مانند ، tk. چیزی از والدین خود نگیرند و استقلال و بلوغ ظاهری در واقع توهمی بیش نیست ، زیرا رفتار آنها به شکل هوس ، دستکاری ، کاهش ارزش هر آنچه در زندگی آنها اتفاق می افتد ، چیزی جز گیر افتادن در دوران کودکی نیست.

چنین افرادی همیشه و همه چیز کافی نیست ، مهم نیست چقدر به آنها داده می شود. و همچنین استهلاک مداوم در زندگی آنها وجود دارد. این خود را در روابط با شرکا (اگر آنها در زندگی ظاهر شوند) ، و با همکاران و با والدین خود را نشان می دهد.

و تنها یک راه حل وجود دارد - دیدن آن در زندگی ، تشخیص و شروع حرکت به سوی والدین. زیرا ، هر چه که ممکن است یکی بگوید ، شما نمی توانید از خودتان فرار کنید.

و در زندگی ما قوانین نانوشته ای وجود دارد که صرف نظر از اینکه ما به آنها اعتقاد داریم یا نه ، عمل می کنند. برت هلینگر قوانین زیر را توصیف می کند (او آنها را دستورات عشق نامید): "شوهر بدون مادر وجود ندارد" ، "موفقیت چهره مادر دارد" و غیره.

در ابتدا ، وقتی شخصی این را می شنود ، معمولاً اعتراض طوفانی آغاز می شود ، اما دیر یا زود ، با عمق خود ، شروع به دیدن آن می کند ، زیرا واقعاً چنین است. همه ما به دعوت دو نفری که از آنها ساخته شده ایم وارد این زندگی شدیم (خواه ناخواه در ابتدا دوست داریم یا نه ، انکار آن بی معنی است ، اینطور نیست؟!). و انکار این ارتباط ارزشمند و حیاتی به معنای کودک ماندن در روح ماست. و در اینجا نیز همه چیز بسیار ساده است - انتخاب و تصمیم گیری.

اما در زندگی واقعی این آسان نیست و سالها طول می کشد تا این بیداری انجام شود ، و کسی اصلاً بیدار نمی شود (و این نیز اتفاق می افتد). و در اینجا من همیشه فقط یک چیز می گویم: "به خودتان گوش دهید.آنچه روح شما می خواهد ، آنچه قلب شما می خواهد. "و هرکس مسیر خاص خود را برای والدین خود دارد. هرکس مسیر خاص خود را دارد - منحصر به فرد و زیبا ، اما جلسات در انتهای این مسیر همیشه یکسان است زیرا پر از بی پایان است شادی و عشق! ، لزوماً در هر یک از ما وجود دارد ، فقط بسیار بسیار عمیق است … او آنجاست ، منتظر است تا ما به دنبال او بگردیم و به درون خود نگاه کنیم ، بدون اینکه از خودمان به شهرهای دیگر و حتی کشورها فرار کنیم. …

اولگا به مادرش آمد. او این راه خالی را پشت سر گذاشت تا بتواند دختر کوچکی شود و با آنچه همیشه دریافت می کرد ارتباط برقرار کند ، اما از آن استفاده نکرد. و همه چیز وجود داشت - هم اشک و هم گریه ، زیرا روح مدتها بود آن را می خواست - برای تبدیل شدن به یک کودک کوچک ، و این همیشه کافی نبود.

اکنون زمان آن فرا رسیده است که از انرژی عشق و زندگی پر شوید ، ابتدا از مادر ، از والدین ، و سپس از زندگی در قالب هدایا و فرصت های بی پایان. وقت آن است که به خود یک برادر بدهید (به معنای عمیق کلمه) تا بتوانید واقعا بزرگسال شوید."

مقاله با رضایت مشارکتی که نام او تغییر کرده است منتشر می شود.

توصیه شده: