شش سال درمان. انتظارات و واقعیت

فهرست مطالب:

تصویری: شش سال درمان. انتظارات و واقعیت

تصویری: شش سال درمان. انتظارات و واقعیت
تصویری: افشاگری یک راز کهن 2024, آوریل
شش سال درمان. انتظارات و واقعیت
شش سال درمان. انتظارات و واقعیت
Anonim

من کاملاً سالم ، ایده آل زیبا ، ثروتمند و موفق نشدم ، با شاهزاده کامل ازدواج نکردم ، والدین من کامل نشدند. زندگی من عادی مانده است. اما آیا من در این زندگی معمولی خوشحال شده ام؟ آره!

این 6 اوت سال درمان. درمانگران مختلف. در جهات مختلف کار کنید. به صورت فردی و در گروه های آموزشی و درمانی. خیلی چیزها تغییر کرده است. دقیقاً آنطور که در روند کار تصور می کردم نیست. اما خوشحالم.

سلامتی

من انتظار داشتم که کاملاً مریض شوم و کاملاً سالم باشم. نه ، من یک فرد معمولی هستم و مانند مردم عادی مریض می شوم ، چیزی شبیه به "4 سرماخوردگی در سال و گاهی اوقات PMS". با این حال ، بیماری که با آن تحت درمان قرار گرفتم چندین سال است که احساس نمی شود. و این یک پیروزی است. و همچنین بسیاری از "زخم" های کوچک ، اما قبلاً مکرر و آزاردهنده ، دیگر مزاحم نیستند.

مشکلی در پا ظاهر شد - تغییراتی که سالها پیش شروع شده بود اکنون آشکار شده است. آیا "معجزه" رخ خواهد داد - من نمی دانم. اما من به یقین می دانم که می توانم با این وضعیت کنار بیایم ، نه اینکه از این واقعیت که "گه اتفاق می افتد" "خرد" شوم.

آن ها سلامتی بهبود می یابد ، اما ایده آل نمی شود. آنچه قبل از درمان آسیب دیده است ممکن است بهبود نیابد ، اما می توانید نحوه برخورد با آن را بیاموزید. نیاز به حمایت از بدن فیزیکی نیز لغو نشده است - خواب سالم ، شیوه زندگی سالم و غیره. روان درمانی جایگزین نیست

صحبت از خواب من انتظار داشتم که "روشن فکر" شوم و 3-4 ساعت بخوابم. بازهم نه. اما من واقعاً کمی کمتر خوابیدم و تحمل کم خوابی بسیار ساده تر شد (من اگر به اندازه کافی نخوابیدم مستقیم می مردم).

زیبایی

من انتظار داشتم که شکل من صاف شود و صورت من شبیه به یک جلد شود و لباس ، مدل مو ، آرایش من بسیار شیک تر شود. از جوجه اردک زشت گرفته تا یک قو زیبا در کل. اما من مدل عکس نشدم.

حالت چهره اش تغییر کرده است. به شدت. اما ، خوشبختانه ، مانند روی جلد نیست. چهره ، که ، شروع به دوست داشتن کرد.

این رقم نیز کمی تغییر کرد. رشد چند سانتیمتر افزایش یافته است ، پشت کمی هم سطح شده است. من شروع کردم به پذیرش آنچه دارم.

و در حالی که در جستجوی لباس ، مدل مو و سایر جزئیات ظاهر هستید که خارج از آنچه در داخل است بیان می شود.

ارتباط

من انتظار شاهزاده کامل ، خانواده کامل و غیره را داشتم. خیر اصلا مستقیم نیست اما من به دنبال ایده آل نبودم و از آنچه در حال حاضر در زمینه روابط اتفاق می افتد بسیار راضی هستم.

پذیرفتن خود آسان تر شد. پذیرش شریک آسان تر شد. انتظارات و ایده آل سازی های کمتری وجود دارد و در نتیجه ، درد و کینه کمتری وجود دارد. انتخاب شریک و روند رابطه خود آگاهانه تر شد. تنها بودن راحت تر است. در یک رابطه راحت تر است. شروع و پایان روابط آسان تر است. دیدن آنچه که شریک زندگی خود را منعکس می کند و درمان آن در خود آسان تر شد.

هنوز صدمات و نقاط درد زیادی وجود دارد. هر رابطه جدید یک درد جدید را در درون شما آشکار می کند. هنوز ترس هایی وجود دارد. اینکه رد شوند ، خیانت کنند ، ضرر شود. مانند گذشته ، با وارد شدن به ضربه ، من رفتار تکانشی و نامناسب دارم. اما برای همه آسان تر شد که با وجود این مشکلات کنار بیایند و حرکت کنند.

هر شریک ، هر جلسه - چیزی به شما می دهد. از این بابت قدردانی شد. حتی اگر این رابطه مدت زیادی دوام نیاورد ، قدردانی و احساس صحت این روند وجود دارد.

رابطه با والدین

این بسیار آسان تر شده است ، اما هنوز هم دشوار است.

امیدوار بودم مادرم عاشق من شود. آنطور که می خواهم دوست داشته باشم. اما نه. او تا آنجا که می تواند دوست دارد. و من شروع به دیدن آن کردم. و به تدریج یاد می گیرم که عشق و دستکاری را جدا کنم ، عشق را بگیرم و دستکاری ها را بر گردانم.

کار

من انتظار موفقیتی سرگیجه آور را داشتم. خوب ، مثل قبل. فقط بیشتر. اما روند برعکس شد. معمولی بودن و لذت بردن از آن آسان تر شد.

موارد جدیدی وجود دارد که در زمینه جدید بسیار جدید است. می تواند ترسناک باشد. خیلی خیلی ترسناکه برای عبور از ترس ، انعطاف پذیری بیشتری وجود دارد. و پذیرش بیشتر سرعت من با آن قدم می زنم.

خوشبختی

من شروع به احساس شادی و لذت در هر روز کردم. وقتی اتفاق ناخوشایندی رخ می دهد ، خشم و ناراحتی تغییر نمی کند. هم می توانید درد ناشی از چیزی ناخوشایند را احساس کنید و هم شادی را از چیزی خوشایند. چیزهای بسیار دلپذیرتری در زندگی وجود دارد تا موارد دردناک.

دیگر نگران معنای زندگی نبودم. ظاهراً او هنوز معنی شخصی خود را پیدا کرده است.

من تعقیب ایده آل را متوقف کردم و یاد گرفتم از ساده و معمولی لذت ببرم.

ارتباط با جهان آسان تر شده است. تماس با جهان دلپذیر شد ، شروع به شادی کرد. دوستان ظاهر شدند. ملاقات با افراد جدید آسان تر و جالب تر شده است.

من دیگر منتظر نمانده بودم که از همه چیز خوب شوم و بالاخره همه چیز خوب می شود. من متوجه شدم که "همه چیز خوب است" به طور مطلق - هرگز انجام نخواهد شد. مشکلات وجود خواهد داشت ، سرماخوردگی وجود خواهد داشت ، نزاع ها وجود خواهد داشت. شما باید یاد بگیرید که چگونه با آن کنار بیایید و فقط در این راه خوشحال باشید.

و من می خواهم در این مورد کار کنم - در مورد ایجاد احساس شادی در مردم ، نه زمانی که "همه چیز کاملاً خوب است".

ایوانوا النا (سایدا) ویاچسلاوونا

توصیه شده: