2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
زن کنار مرد روی مبل می نشیند و توجه او را به خودش جلب می کند. او با بی حالی به او نگاه می کند ، بررسی می کند ، بررسی می کند ، کمی جلوتر او را در آغوش می گیرد ، به چشمانش نگاه می کند و با قدرت تفکر خود در او نفوذ می کند. از او خواسته می شود که در غم و شادی در کنار او باشد ، آنها در ثروت و فقر با او هستند ، آنها فقط با هم هستند و فقط در جهت یکدیگر نگاه می کنند.
یک مرد سرشار از عزم و قدرت است ، او می خواهد فراتر از افق فرار کند و حتی می تواند چند نفر را با خود در جاده ببرد ، البته اگر آنها از او حمایت کنند. هیچ نقشه ای وجود ندارد ، جهت توسط ستاره ها حدس زده می شود ، و چرا همه این چیزهای کوچک ، وقتی در سینه آتش آتشین آتشی جاودانه برای قهرمانان افتاده در مسابقه موفقیت وجود دارد. مردی با سرعت به سمت موانع پیش می رود در میدان نبرد جاودانه دون میگوئل سروانتس ، تا بتواند اولین نفری باشد که شکاف نامرئی در تیغه های آسیاب را که همه پیشینیان خود را با نیزه به استخوان پودر می کند ، سوراخ می کند. تلاش وجود دارد ، قدرت وجود دارد ، ممکن است ذهن کافی نباشد ، اما این اصلی ترین چیز نیست ، مهمترین چیز این است که یک هدف وجود دارد ، و همیشه اصلی ترین چیز نیست.
زنی در کنار او می نشیند و با تمام ظاهر خود نشان می دهد که آماده است در همه کارها به مردی کمک کند و سختی ها ، زحمات ، نگرانی ها و در صورت امکان موفقیت و جلال را به اشتراک بگذارد. نگاهی شیرین و پر از عشق و ستایش بر روی ساعد قوی می لغزد و تا شانه بالا می رود و بر روی گردنی قدرتمند با شریان تپنده متوقف می شود. زندگی در او تپش می زند و این امواج باعث می شود او در کنار او به لرزه درآید. او همین الان آماده است و شروع به کمک به ساختن آینده ای روشن و سایه زدن بر گذشته تاریک می کند ، دندان هایش را سفید می کند و ناخن هایش را رنگ می کند ، او با یک حرکت قاطع به وجود مشکلات و راه هایی برای از بین بردن آنها اشاره می کند. انگشت اشاره با حلقه الماس طلا بر روی آن بسته شده نمی تواند اشتباه باشد. هیچ تردیدی وجود ندارد - او درست می گوید.
مرد با دقت و نافذی به او نگاه می کند ، نگاهش مه آلود است ، حدت به زمین زده می شود و بر میلیون ها قلب دیگر پراکنده می شود که همزمان با لرزش موتور دستگاه گرانبهاش می تپند. اسب بخار ، سانتی متر ، واحد اندازه گیری ، کیلوگرم و دقیقه ، همه اینها محدودیت عملکرد علائم حیاتی او است. او به قدرت و کاربرد آنها در خارج و داخل محل قدرت و نفوذ خود اعتقاد راسخ دارد. معیارهای بسیار زیادی وجود دارد و پاسخ های بسیار کمی وجود دارد ، او سعی می کند قوی و باهوش باشد ، می فهمد که هر روز یک چالش است ، او می داند که فردا ممکن است به اندازه امروز قانع کننده نباشد ، او همه چیز را درک می کند و هنوز بلند می شود و راه می رود. در آنجا ، در افق ، پیروزیها و پاداشهای بزرگ برای تلاشها در انتظار اوست ، و در اینجا او منتظر و غیرتمند است تا تحکیم اعتقادات را در وجدان و ذهن پیروزمندان زندگی نزدیک تقویت کند.
یک زن جریان انرژی و احساسات خود را به سوی یک کار خوب هدایت می کند تا به طور کلی به بی وزنی استقلال از بار زمینی بودن برسد. او می داند که چگونه بهترین است. نگاهش را به سمت لب ها و چشم ها می برد ، به آنها نگاه می کند و صادقانه لبخند می زند. آنچه او امروز می خواهد مطمئناً فردا محقق می شود ، در غیر این صورت نمی تواند باشد ، در غیر این صورت جادو و اعتماد وجود ندارد. او او را با گرمای خود پر می کند ، او را فقط برای مدتی به خودش و درون خود می گذارد ، برای استراحت و بهبودی ، که سپس دوباره در جهان بازتاب های جادویی و درخشش غیر واقعی بت های مصنوعی پراکنده می شود. او همه اینها را از خودش فقط برای او بیرون می آورد ، و او می گیرد و می گیرد ، همه چیز برای او کافی نیست ، او بیشتر و بیشتر نیاز دارد. جریان متوقف نمی شود. آسمان با نور ، سرما و خالی بسیار سخاوتمند است.
مرد دستش را دراز می کند تا بار دیگر این گرمای بدنش را احساس کند. او در وجود خود پر شده است و شتاب می کند که دوباره تمام افکار و اعمال را که ممکن است متوجه نشوند به عهده بگیرد. گام به گام ، با دور شدن از او ، این احساس گرمی و محبت او را از دست می دهد ، و با حرکت تا این حد در بلاتکلیفی متوقف می شود و یخ می زند ، و در فضا به دنبال گرمای ستاره ای است که او را به هدفی می رساند که در کجا مشخص نیست..او بارها و بارها با تغییر مسیرها و نشانه ها ، بدون آنکه متوجه باشد ، به سراغ او می رود ، جایی که برای اولین بار از آنجا خارج شده و همیشه اولین و محبوب ترین فرد برای آن خواهد بود. گرما از بین می رود ، هدف قابل مشاهده نیست ، دست های داده شده پایین می آیند و چشم ها تار می شوند. چیزی باقی نمانده است. فقط حرکت دائمی
توصیه شده:
یک مرد باید یا چگونه ما یک "پیچ" را به جای یک مرد انتخاب می کنیم
انسان مدتهاست که دیگر موجود زنده نیست. شخص مجموعه ای از وظایف است که باید به درستی کار کند و از عملکردهای خانواده ، جامعه و دولت پشتیبانی کند. اگر ما به دنبال توابع هستیم ، در این صورت ما نیز به عنوان توابع جستجو می شویم. آنها در ما فردی نمی بینند ، زیرا ما افراد را در مردم نمی بینیم.
"مرد ، برو پیش مادرت." روح یک مرد در جستجوی بلوغ
یک مرد معمولی می گوید: "من می خواهم با یک زن زیبا ، باهوش ، عاقل ، معنوی و مستقل جفت شوم." پس از 5 دقیقه ، او می گوید: "یک مرد باید جفت باشد ، از من ضعیف تر باشد ، اطاعت کند." من پاسخ می دهم: "مرد ، برو پیش مادرت"
چرا یک مرد از معشوقه خود جدا می شود؟ درک اینکه چرا یک مرد متاهل معشوقه خود را ترک می کند؟
چرا یک مرد از معشوقه خود جدا می شود؟ بسیاری از معشوقه ها برای مردان متاهل (از جمله برای کیف پول خود) می جنگند ، سعی می کنند زنان خود را بترسانند ، در آنها احساس وحشت ایجاد کنند ، آنها را تسلیم کنند و داوطلبانه شوهران خود را رها کنند. برای این ، افسانه هایی در مورد برتری کل معشوقه ها بر همسران در سن ، جنسیت ، ظاهر ، شخصیت و غیره ایجاد می شود.
یک مرد چگونه احساس مرد می کند؟
"در فرهنگ ما ، پسران تحت ستم به تصویر یک مرد بزرگ می شوند - فردی که باید نقش های اجتماعی مختلف را برآورده کند ، انتظارات خاصی را برآورده کند ، در مبارزات رقابتی شرکت کند و با رقبای خود نزاع کند. هیچ کس به آنها آموزش نمی دهد که در جستجوی درونی شرکت کنند.
اگر مرد ندارید ، اگر مرد ندارید
اگر شوهر شما پول نمی آورد و شما برای کسب درآمد برای همه کتک می زنید ، مرد ندارید. شما یک همسایه مشترک دارید که غذا را از یخچال شما حمل می کند. اگر هم اتاقی شما دقیقاً برای خودش درآمد کسب می کند ، و شما برای تغذیه خود به خودتان ضربه می زنید ، مرد ندارید.