به من صدمه نزنید یا چگونه در منفی غرق نشوید

فهرست مطالب:

تصویری: به من صدمه نزنید یا چگونه در منفی غرق نشوید

تصویری: به من صدمه نزنید یا چگونه در منفی غرق نشوید
تصویری: فواید و مضرات خودارضایی و روش درست و غلط آن 2024, آوریل
به من صدمه نزنید یا چگونه در منفی غرق نشوید
به من صدمه نزنید یا چگونه در منفی غرق نشوید
Anonim

درگیری های خانوادگی یک پدیده متناقض است. پارادوکس این است که شرکت کنندگان در رابطه در آنها کاملاً متفاوت احساس می کنند: یکی از همسران رابطه در خانواده را موفق و پایدار می داند ، و دیگری احساس می کند به شدت ناراضی است. با رفاه خارجی ، فرد شروع به دور شدن می کند ، نزدیک می شود ، نارضایتی عمیقی از زندگی خانوادگی خود تجربه می کند

نارضایتی به یک وضعیت پیش زمینه تبدیل می شود. چنین نگرش هایی بیشتر در زنان ذاتی است ، اگرچه مردان نیز می توانند آن را تجربه کنند. مبنایی جدی برای درگیری داخلی به نظر می رسد. از یک طرف ، هنوز خوب است ، هیچ دلیلی برای ناراحتی وجود ندارد ، اما از سوی دیگر ، همه چیز بد است ، همه چیز آنقدر بد است که فرد تسلیم می شود. درک خود دشوار است ، و حتی بیشتر برای یک شریک. از این گذشته ، همه چیز خوب بود ، اما در یک لحظه به فکر طلاق می افتید.

انبوهی از ناگفته ها ، پنهان ، آشکار در داخل جمع شده است. و سعی می کنید چیزی را برای شریک خود توضیح دهید ، اما به سختی ظاهر می شود. استدلال های شما شبیه ادعاهای بی اساس است و مرد شروع به سرزنش می کند که مغز او از شما منفجر می شود. به همین دلیل است که در بین مردان این توهم وجود دارد که اصولاً نمی توان زنان را راضی کرد و هر چقدر هم تلاش کنید ، آنها همیشه کافی نیستند. و از آنجا که این غیرممکن است ، شما نمی خواهید تلاش کنید. از این رو صحبت از منطق نامفهوم زنانه است. مردان بدون کنایه به این نکته توجه می کنند ، زنان حتی بیشتر در خود بسته هستند.

اما یک روز این جعبه پاندورا باز می شود و همه چیزهایی که ماه ها و سال ها روی هم انباشته شده است از آن خارج می شود. همه شکایات ناگفته ، همه ادعاها. ممکن است شبیه سونامی باشد. موجی از احساسات مخرب بر سر مردی می افتد که مانند سرماخوردگی سوخته ، چشم های خود را با سرگردانی گرد می کند. به نظر می رسد که زن آزرده برای هر کاری آماده است به جز اقدامات کافی. همه اینها از کجا می آید ، چنین بی آبرویی از کجا ناشی می شود؟ در بهمن اتهامات ، همه چیز به ذهن می آید: کیسه زباله ای که صبح دور نریخته شده بود ، تاریخ "مهم" ، جلسات "منظم" شما با دوستان و این واقعیت که 3 هفته است به والدین خود ملاقات نکرده اید. غیرممکن است که مردی بتواند چنین قسمتی از اتهامات را به یکباره هضم کند ، و او بار دیگر برای خود یادآوری می کند که غیرممکن است شما را خوشحال کند. در اصل ، او آماده نیست بار دیگر به بحث آن رویدادها بازگردد ، که اساسنامه آنها قبلاً به پایان رسیده است. برای او ، اینها مشکلاتی است که از انگشت مکیده شده ، از ابتدا ظاهر شده و توسط شما اختراع شده است. از بین بسیاری از آنها ، او نه شنوایی داشت و نه روحیه ای داشت ، نمی دانست که اقدامات او به زن آسیب رسانده است. در واقع ، در حال حاضر هیچ دلیلی برای نزاع وجود ندارد ، و اگر وجود داشته باشد ، مطمئناً رفتار شما متناسب با علت نیست.

در واقع چه اتفاقی برای یک زن می افتد؟

طبیعت یک زن موج دار است. سپس او در حال افزایش است ، سپس در بلوز و افسردگی قرار می گیرد. خبر خوب این است که او می تواند خود را به قله موج برساند. خبر بد این است که وقتی به احساسات خود می رسد ، ناامیدی ها و کینه های گذشته را به مشکلات فعلی خود اضافه می کند. به علاوه ، زنان رابطه خاصی با زمان دارند. مردان با مفاهیم "مدتها پیش" ، "اخیرا" و "اکنون" در زمان هدایت می شوند. این درجه بندی زمان به حوزه روابط شخصی گسترش می یابد ، زیرا مردان در تجارت و تجارت کاملاً بر تکنیک های مختلف مدیریت زمان تسلط دارند و با مهارت ماهرانه عمل می کنند. از سوی دیگر ، زنان همیشه دقیقاً می دانند که کودک آخرین بار چه زمانی به دندانپزشک مراجعه کرده است ، اولین دندان او در چه زمانی بوده ، اولین قرار ملاقات شما کی بوده است و چه چیزی بر تن داشته است. اگر چیزی بیش از دو بار تکرار شود ، به طور خودکار "دائمی" می شود. یعنی اگر مردی در گذشته اخیر چندین بار از کار خود به تأخیر افتاده یا با دوستان خود ملاقات کرده باشد ، این اتهام را می شنود که او همیشه این کار را انجام می دهد.به هر حال ، این امر همچنین تمایل به روزرسانی مرتب کمد را توضیح می دهد - شما نمی خواهید "دائما" همان لباس را بپوشید.

رفتار موجی زن نیز با این واقعیت توضیح داده می شود که ماه بر طبیعت زن و انرژی آن تأثیر می گذارد. و همانطور که می دانید موقعیت ماه نسبت به زمین پدیده های طبیعی مانند جزر و مد را در دریاها و اقیانوس ها ایجاد می کند. بنابراین دلایل کاملاً طبیعی برای رفتار زنان وجود دارد.

برگردیم به رابطه. یک نزاع ناچیز ، که به یک رسوایی بزرگ تبدیل شده است ، نشان می دهد که یک یا هر دو شریک دارای یک درگیری داخلی هستند. علت آن عدم تطابق بین انتظارات و واقعیت کنونی است. این انتظارات می تواند برای مدت طولانی در داخل جمع شود و نارضایتی بسیار زیادی را در زمینه رفاه خارجی ایجاد کند ، که در ابتدای مقاله در مورد آن صحبت کردم. مانند یک آتشفشان خفته: تا زمان معینی کاملاً ایمن است ، اما به محض بیدار شدن ، یک فاجعه اجتناب ناپذیر است. خدای نکرده ، اگر فداکاری وجود نداشته باشد. احساسات منفی می توانند برای سالها جمع شوند ، اما ناگزیر و اغلب به طور غیر منتظره خود را احساس می کنند.

با استفاده از اصل 90/10 می توانید عمق عملکرد آنها را درک کنید. این اصل به ما چه می گوید؟

وقتی احساس ناراحتی می کنیم ، از چیزی ناراحت هستیم ، دائماً در صفحه ای از افکار منفی در ذهن خود حرکت می کنیم ، 90 these از این تجربیات مربوط به تجربیات گذشته و تنها 10 - - مربوط به وضعیت فعلی است. به عبارت دیگر: 10 is آن چیزی است که به طور عینی اتفاق می افتد و 90 thoughts افکار ما در مورد آنچه اتفاق می افتد هستند. این اصل هم برای مردان و هم برای زنان عادی است. اگر ماهیت موج دار رفتار زنان و اصل 90/10 را در نظر بگیریم ، می توانیم با ضرب المثل فرانسوی موافق باشیم - یک زن واقعی می تواند از هیچ چیز سه چیز بسازد: سالاد ، کلاه و رسوایی. این البته طنز است ، اما در هر شوخی فقط بخشی از طنز وجود دارد ، بقیه چیزها درست است.

چرا من با جزئیات زیاد در مورد موضوع شکایات ناگفته صحبت کردم؟ همانطور که قبلاً اشاره کردم ، اصل ایجاد درگیری ها هم برای مردان و هم برای زنان جهانی است. این واقعیت که زنان این کار را بیشتر انجام می دهند فقط نشان می دهد که زنان خلاق هستند. او همیشه می داند کدام کاغذ دیواری بهتر است در راهرو ، اتاق نشیمن و غیره بچسبد. او به طرز ماهرانه ای اقلام مختلف کمد لباس را با ظاهری جدید ترکیب می کند. به میز آرایش یک زن نگاه کنید: جواهرات برای لباس های مختلف ، انواع سایه های لاک برای ظاهرهای مختلف وجود دارد. فقط در دنیای زنان می توان رنگ هایی مانند شیری تیره یا سفید تیره ظاهر شد. برای مردان فقط خاکستری است. او دائما در حال آزمایش است. و مانند هر خالقی ، او در تلاش برای بهبود و اصلاح همه چیز است. او با بیان احساسات خود ، نمی خواهد به مردی توهین کند ، سعی می کند رابطه را درک کند ، احساسات و ترس های خود را بیان کند و به سطح جدیدی از درک متقابل برسد. در این لحظه ، او بیش از هر زمان دیگری نیاز به حمایت و مراقبت مردانه دارد. از سوی دیگر ، مردان این را به عنوان ادعا و انتقاد می خوانند.

اصلاً مهم نیست که چه کسی اولین نفری است که شروع به مرتب سازی کرد. مهم این است که این اتفاق بیفتد. نارضایتی های ناگفته مانند زخم های چرکین بر بدن خانواده شماست. هر دکتری به شما می گوید: اگر چرک بیرون بیاید ، خوب است. اگر داخل آن عفونت باشد. تعارض را نباید بد تعریف کرد. به آنها از دریچه توسعه و نجات رابطه خود نگاه کنید.

البته موارد سختی وجود دارد که درگیری ها راهی برای سرگرمی احساسی است ، اما در حال حاضر در مورد این زوج ها نیست. من در مورد روابط و درگیری های بالغ به عنوان راهی برای آشکار کردن درد درونی صحبت می کنم.

به عنوان یک قاعده ، افراد با توشه عاطفی خاصی وارد روابط خانوادگی می شوند. به نظر می رسد که ما رابطه جدید خود را از ابتدا شروع می کنیم. اما در واقعیت ، تنها صفحه تاریخ امروز خالی است. قبل از این صفحه ، قبلاً سوابق روابط قبلی ، تجربیات زندگی وجود دارد. و صفحات اول کتاب زندگی ما به هیچ وجه پر از ما نیست. آنها با دست خط والدین ، مربیان ، دوستان ، معلمان که به حافظه عاطفی ما کمک کرده اند ، نوشته شده اند.آنچه فقط وجود دارد: ممنوعیت ها ، اتهامات ، نگرش ها ، پیشگویی ها ، الگوهای محدود کننده. و کوچکترین اختلاف خانوادگی می تواند محرک قدرتمندی برای یک درگیری بزرگ باشد که ریشه های آن به گذشته باز می گردد.

یک مثال ساده: دختری از دوران کودکی درباره لاغری و فرم های ناهموار خود می شنود. دوستان والدینش به او خندیدند ، او مورد تمسخر پسران کلاس قرار گرفت. در زمانی که همسالانش در حال شروع به آزمایش سوتین بودند ، او زیر پیراهن خود تی شرت می پوشید ، زیرا هیچ سوتین روی سینه های صاف دوخته نمی شود. این وضعیت در دوران نوجوانی یک تجربه آسیب زا باقی ماند و به شکل نگرشی در مورد نقص او به عمق ناخودآگاه وارد شد. در موارد شدید ، ممکن است مجتمع ها ظاهر شوند. با آنها ، او به خانواده می آید و در کوچکترین اشاره ، اغلب حتی عمدی ، در مورد شکل خود ، یک زن می تواند شعله ور شود ، بیش از حد پرخاشگرانه رفتار کند یا اشک بریزد. البته مرد دچار سردرگمی خواهد شد و واکنش را ناکافی می داند.

شکایات بیان شده در زمان اشتباه در حال حاضر بهانه ای برای درگیری ها در آینده خواهد بود. دیر یا زود آبسه منفجر می شود. زودتر بهتر یک دلداری: اگر ناگهان تحت کنترل احساسات منفی و نارضایتی های ناگفته خود قرار بگیریم ، می توانیم به سرعت از شر آنها خلاص شویم. و درگیری ها در این امر به ما کمک می کند. رعایت نکات ایمنی هنگام انجام آنها بسیار مهم است.

چگونه انجامش بدهیم؟

اولا: سرزنش و شکایت از متجاوزان گذشته خود را کنار بگذارید. اجازه دهید آنها کتاب زندگی را بنویسند ، اما هیچ کس از این فرصت استفاده نکرد و داستان زندگی شما را ادامه داد و پایان خوش آن را به پایان رساند. هیچ کس مقصر این واقعیت نیست که شما در قلک حافظه احساسی خود اشتباه کرده اید. به یاد داشته باشید: فقط 10 of وضعیت شما مربوط به وضعیت است ، بقیه نگرش شما نسبت به آن است. اگر هنوز می خواهید مقصر را در بدبختی های خود بیابید ، به آینه بروید و او را بشناسید. این قانون را نه تنها در مورد متخلفان گذشته ، بلکه در مورد حال و آینده نیز اعمال کنید.

ثانیاً: وقت بگذارید حداقل یک ساعت. در حالت ایده آل به مدت 24 ساعت.

گورجیف ، عارف و فیلسوف معروف ، گفت که به لطف یک تمرین ، تمام زندگی او زیر و رو شد.

وقتی گورجیف تنها نه سال داشت ، پدرش درگذشت. پدر فقیر بود. در حال مرگ ، گورجیف را نزدیکتر صدا کرد و به او گفت:

- من چیزی ندارم که شما را به عنوان میراث به یادگار بگذارم. من فقیر هستم و پدرم نیز فقیر بود ، اما او فقط یک چیز به من داد ، و این من را ثروتمندترین مرد جهان کرد ، اگرچه در خارج فقیر بودم. منم همین رو میتونم بهت بگم

این توصیه قطعی است. شما ممکن است خیلی جوان باشید تا آن را دنبال کنید ، اما آن را به خاطر بسپارید. وقتی می توانید به این توصیه عمل کنید ، آن را انجام دهید. توصیه ساده است. من آن را تکرار می کنم ، و در حال مرگ هستم ، با دقت گوش کنید و بعد از من تکرار کنید ، به طوری که من از این که پیامی را که شاید قرن هاست از پدر به پسر منتقل شده است ، راضی می شوم.

پیام ساده بود پدر گفت:

- اگر کسی به شما توهین می کند ، شما را آزار می دهد ، تحریک می کند ، فقط به او بگویید: "من پیام شما را فهمیدم ، اما به پدرم قول دادم که فقط در بیست و چهار ساعت جواب می دهم. من می دانم که شما عصبانی هستید ، من این را فهمیدم. بیست و چهار ساعت دیگر می آیم و به شما پاسخ می دهم. " و همینطور در همه چیز فاصله بیست و چهار ساعته را رعایت کنید.

یک پسر نه ساله آنچه پدرش به او گفته بود را تکرار کرد و پدرش درگذشت ، اما پیام منتقل شده در چنین لحظه ای برای همیشه حک شد. وقتی پیام را تکرار کرد ، پدر گفت:

- خوب. نعمتهای من با شما باد ؛ من می توانم در آرامش بمیرم.

چشمانش را بست و مرد. و گورجیف ، اگرچه تنها نه سال داشت ، اما شروع به تمرین کرد. شخصی به او توهین کرد و او گفت:

من بیست و چهار ساعت دیگر برمی گردم تا به شما پاسخ دهم ، زیرا این را به پدر در حال مرگ خود قول داده ام. در حال حاضر نمی توانم به شما پاسخ دهم.

شاید کسی او را کتک زد و او گفت:

- می توانی مرا کتک بزنی ؛ فعلا نمیتونم جواب بدم بیست و چهار ساعت دیگر می آیم و به شما پاسخ می دهم ، زیرا چنین قولی به پدر در حال مرگ داده بودم.

و بعداً به شاگردان خود گفت:

این پیام ساده من را کاملاً متحول کرده است. این مرد مرا مورد ضرب و شتم قرار داد ، اما من در این لحظه قصد عکس العمل نداشتم و چاره ای جز مشاهده نداشتم. من کاری نداشتم: حالا این مرد مرا می زند و من فقط باید تماشاچی باشم. بیست و چهار ساعت کاری برای انجام دادن وجود نداشت.

و مشاهده این شخص تبلور جدیدی در من ایجاد کرد. بیست و چهار ساعت بعد ، من وضوح بیشتری را دیدم. چشمانم پر از عصبانیت بود. اگر در آن لحظه درست پاسخ می دادم ، با این شخص می جنگیدم ، با این شخص برخورد می کردم و همه چیز یک واکنش ناخودآگاه بود. اما بعد از بیست و چهار ساعت می توانستم با آرامش و سکوت بیشتری در مورد آن فکر کنم. یا او درست می گوید - من اشتباهی انجام دادم و نیاز داشتم ، مستحق کتک خوردن ، توهین - یا او کاملاً اشتباه کرد. اگر حق با او بود ، کاری نداشت جز این که به سراغ او بروید و از او تشکر کنید. اگر او کاملاً اشتباه می کرد … پس جنگیدن با مردی که اینقدر احمق بود و کارهای کاملاً اشتباه انجام می داد ، فایده ای نداشت. بی معنی است ، فقط اتلاف وقت است. او سزاوار هیچ پاسخی نیست

و بعد از بیست و چهار ساعت همه چیز سر جایش قرار گرفت و وضوح وجود داشت.

شما همیشه بیرون هستید.

فقط تماشا کن."

برای مقابله با منفی گرایی فزاینده ، قبل از هر چیز باید از هدف تجاوز خود فاصله بگیرید. از نظر جسمی فاصله بگیرید: به اتاق دیگری بروید ، بیرون بروید. تنها با خودتان ، سعی کنید به هسته احساسات خود برسید. آنها را دور نکنید ، سعی نکنید آنها را به زور از شعور خود خارج کنید. احساس سرکوب شده هیچ جا ناپدید نمی شود ؛ به حاشیه حافظه عاطفی شما می رود و در موقعیتی مشابه ، دوباره خود را احساس می کند. احساسات را رعایت کنید ، با آنها مانند مهمان خانه خود رفتار کنید: آنها را می پذیرید و با آرامش آنها را رها می کنید. به این می گویند آگاه بودن.

احساسات خود را مدیریت کنید ، از خود بپرسید.

در حال حاضر چه احساسی دارم؟

چرا من این را احساس می کنم؟ چه چیزی باعث ایجاد این احساس در من می شود؟

زباله های غیر ضروری برای یکی ، برای دیگری - هدیه های آسمانی. این مهم است که بفهمید چه چیزی در درون شما مقاومت می کند و در برابر آنچه اتفاق افتاده است مقاومت می کند.

آیا این وضعیت بود یا نگرش من نسبت به موقعیتی که باعث ایجاد جرقه خشم در من شد؟

آیا شریک من ارتباطی با واکنش من دارد؟

اگر در حال حاضر در مورد احساساتم سکوت کنم و این وضعیت را نادیده بگیرم ، چه بهایی باید بپردازم؟

اگر همه احساساتم را آشکارا بیان کنم ، چه بهایی باید بپردازم؟

هیچ کس نمی تواند بدون رضایت شما توهین کند.

سوم: رویداد به علاوه پاسخ برابر با نتیجه است. شما و فقط شما تصمیم می گیرید چه کاری انجام دهید. در هر شرایط زندگی - فقط شما تصمیم می گیرید چه چیزی را احساس کنید ، چه احساسی داشته باشید ، فکر کنید و چه کار کنید. سعی نکنید اقدامات و تصمیمات خود را با رفتار شخص دیگری توجیه کنید. به نظر می رسد که همه چیز ساده است ، اما نه …..

"تو حالم را بد می کنی تو مقصر روحیه من هستی "- بیشتر درگیری ها این گونه آغاز می شود.

اما واکنش ما انتخاب آزاد است. خداوند به شخصی با اراده آزاد پاداش داد ، اما شخص همچنان سعی می کند واکنش های خود را به گردن شخص دیگری بیندازد: شوهر ، همسر ، فرزندان ، خدا و غیره.

عبارت زیر را به عنوان یک قاعده بنویسید: من تصمیم می گیرم

مثال: شوهر دیر سر کار است. در این وضعیت چه خبر است تو تصمیم بگیر: عصبانی شوید و یک هفته با او صحبت نکنید. به محض ظاهر شدن رسوایی کنید ؛ با آرامش ملاقات کنید و دلیل تأخیر را بپرسید. با یک دوست تماس بگیرید و در مورد یک موضوع مهم برای شما بحث کنید. موهای خود را با ماسک جدید نوازش کنید ؛ خوشحال باشید که او هنوز آنجا نیست ، موسیقی را با صدای بلند روشن کنید و برقصید تا ماهیچه ها آسیب ببینند.

شما چه تصمیمی می گیرید؟

و نتیجه ای که به دست می آورید بستگی به تصمیم شما دارد.

حالت و افکار خود را مرتب کنید - آنها مستقیماً بر اعمال شما تأثیر می گذارند.

چهارم: اگر با رهایی از پیش بینی خود ، نارضایتی های گذشته ، مکث ، چیزی برای گفتن به شریک خود دارید و واکنش شما 100 of از لحظه حال است - در مورد احساسات خود بگویید. اگر چیزی برای گفتن دارید - به من بگویید.

آن را به عنوان یک تعارض نبینید.آنچه می خواهید ببینید همان چیزی است که می بینید. "یکی به گودالی نگاه می کند و گل می بیند ، دیگری ستاره های منعکس شده را می بیند."

به شریک خود هشدار دهید که نمی خواهید او را سرزنش کنید یا احساسات او را جریحه دار کنید. شما فقط می خواهید در مورد احساس خود در مورد شرایط صحبت کنید. به ما بگویید چرا چنین احساسی دارید تا کلمات شما به عنوان تظاهر و احساسات بیش از حد درک نشوند. و حتماً به من بگویید که برای آینده چه می خواهید و چرا برای شما مهم است.

در این مرحله ، مهم است که به خود یادآوری کنید که با چه هدفی وارد این رابطه شده اید. به احتمال زیاد ، شما مراقبت ، عشق ، احترام متقابل می خواهید. با این حساب ، شما سعی خواهید کرد در مورد احساسات خود بدون ادعا یا اتهام مستقیم صحبت کنید. با حمله به طاس شمشیر ، بعید است که بتوانید هر آنچه را که می خواهید از یک رابطه بدست آورید. به احتمال زیاد حمله شما با مقاومت عاطفی یکسانی روبرو می شود.

در یک رابطه ، ما به دام باورها ، الزامات ، پیش بینی ها ، قوانین مربوط به اینکه چه کسی و چه باید بکند ، می رویم ، و شخصیتی را که در مقابل او قرار دارد کاملاً فراموش می کنیم ، اما ما آن را از فاصله نزدیک نمی بینیم. تمبرهای "شوهر" ، "همسر" را قرار می دهیم ، لیستی از مسئولیت ها و ویژگی های شخصیتی را به آنها می دهیم. ما به هم نگاه می کنیم و جدا از مهر خودمان ، چیزی نمی بینیم.

هنگام ابراز احساسات خود ، بیاموزید که نه به مهر زدن ، بلکه به فردی منحصر به فرد ، با جهان درونی ، خاطرات دوران کودکی ، باورها و آسیب های او نگاه کنید. قبل از شما "شوهر" یا "همسر" نیست - در مقابل شما یک فرد منحصر به فرد است. متوجه شوید که چنین شخص دومی وجود ندارد ، دیگر نبوده و نخواهد بود.

زندگی پر از انتخابها است. ما می توانیم حق را انتخاب کنیم یا دوست داشته شویم. ببخشید یا انتقام بگیرید ؛ تنها بودن یا در اجتماع اینها همه انتخابات است. مهم نیست در چه مرحله ای از زندگی هستید ، مهم نیست که وضعیت زندگی شما چگونه است ، به این دلیل است که شما آن را انتخاب کرده اید. و فقط شما می توانید آن را تغییر دهید.

توصیه شده: