2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
زمانی می رسد که عزیزان پیر ، بیمار ، ضعیف ، بدبخت می شوند و نیاز به نظارت و مراقبت مداوم دارند. سالمندی اقوام نزدیک تمام شیوه زندگی عادی را به چالش می کشد ، نیاز به تغییر عادات ، کنار گذاشتن جاه طلبی ها و برنامه ها ، تجدید نظر در دیدگاه های آنها در مورد زندگی ، پرسیدن س questionsالات و گاهی اوقات یافتن پاسخ تنها زمانی که همه چیز به پایان رسیده است.
در شرایط تغییر یافته ، هنگامی که اعضای بزرگتر خانواده از ایفای نقش قبلی خود در آن منصرف می شوند ، درمانده می شوند و نیاز به توجه بیشتری دارند ، نقش انعطاف پذیری روانی و انعطاف پذیری همه اعضای خانواده افزایش می یابد.
این زمان قادر است همه مشکلات و مشکلات حل نشده دوران قدیم را متبلور کند. در برخی از خانواده ها ، این زمان به عنوان تسویه حساب ، پرداخت بدهی ها تلقی می شود ، در برخی دیگر فرصتی برای آشتی ، حتی برای ارتباط گرمتر و صادقانه تر است.
سالهای آخر زندگی را افراد به طرق مختلف تجربه می کنند. برخی از افراد مسن توجه می کنند که کاهش فعالیت اجتماعی به آنها کمک کرد تا خود را عمیق تر درک کرده و کلمات "مسیح را در من" احساس کنند. دیگر افراد مسن به شدت به زندگی چسبیده اند که به آرامی از آنها دور می شود.
البته همه افراد به یک اندازه سن ندارند. علاوه بر این ، به احتمال زیاد ، انواع پیری "زن" و "مرد" وجود دارد. جنسیت والدین و فرزندان آنها نیز قابل توجه است. مادر و پدر نقش یکسانی در زندگی افراد ندارند. جزء نقش جنسی بر ماهیت تعامل بین سالمندان و فرزندان آنها تأثیر می گذارد.
به عنوان مثال ، مردانی که دارای قدرت زیادی بودند ، دارای قدرت معصوم در خانواده بودند ، دارای مقام رسمی بالایی بودند ، مظهر "پدرسالاری" کلاسیک می تواند نسبت به دختران خود ملایم تر و نسبت به پسرانشان ظالم تر باشد. در سالهای بعد زندگی ، نیاز به قدرت با نیرویی تازه در آنها بیدار می شود. آیا قدرت خود را از دست خواهد داد؟ آیا او هنوز صاحب خواربارفروشی است؟ پسر چنین پدری پیر به عنوان یک رقیب ، مهاجم تصور می شود. یک پیرمرد می تواند نظر تحقیرآمیزی درباره پسرش ایجاد کند و خود را متقاعد کند که وارث شایسته ای ندارد. چنین افرادی به دنبال کنترل دارایی های خود حتی از زیر سنگ قبر هستند.
زنی که بیش از حد به بدن و ظاهر خود وابسته است ، می تواند به زیبایی و جنسیت تابناک دخترش واکنش شدیدتری نشان دهد ، در حالی که با پسرش "شیرین" است.
ماهیت رابطه بین اقوام سالخورده شما نیز ضروری است. رابطه بین والدین شما می تواند هم خوب و هم بد باشد ، اما سوال این است که آنها برای یکدیگر چه معنایی دارند. اگر آنها بیش از حد با یکدیگر درگیر هستند ، جذب شما نمی شوند. بعضی اوقات فرزندان چنین والدینی فقط می توانند از حاشیه پیر شدن والدین خود را تماشا کنند. یکی از مشتریان من گفت وقتی والدینش پیر شدند ، او جایی در زندگی آنها نداشت. وقتی آخر هفته به آنها می آمد ، احساس می کرد که لازم نیست. این غیرعادی بود ، زیرا او قبلاً هرگز احساس "شخص سوم" را نکرده بود.
حتی در مطلوب ترین شرایط ، پیری یک عزیز می تواند تعادل ایجاد نکند. پیش بینی اینکه چه کسی پشتکار بیشتری خواهد داشت دشوار است. کسی که همیشه می دانست چگونه با سختی ها کنار بیاید ، یا کسی که در زندگی سرگردان بود ، سقوط کرد ، که از او حتی در پنجاه سالگی هنوز "بوی مهد کودک" می گیرد. گاهی اوقات ، مواجهه با بحران سالخوردگی بستگان می تواند نیروهای خفته را در ضعیف ترین افراد بیدار کند و کسانی را که قبلاً در آن نبوده اند به بن بست بکشاند.
نحوه مواجهه افراد مسن با چالش های سالمندی بر درک اطرافیان او تأثیر می گذارد. اما حتی اگر افراد مسن نسبتاً سالم ، روشن فکر و انتخاب کننده باشند ، برای بستگان آسان نیست. به راحتی نمی توان فهمید که یکی از عزیزان ، شاید نزدیکترین فرد ، به سرعت به آخرین ملاقات خود - دیدار با مرگ - می شتابد.درک اینکه هیچ کس دیگر شما را نمی پوشاند ترسناک است و اکنون زمان آن رسیده است که خود را برای این دیدار اجتناب ناپذیر آماده کنید. این بسیار ناراحت کننده است که غالباً نمی توان احساسات یک عزیز را به طور واقعی به اشتراک گذاشت.
شاید یکی از مهمترین شرایط برای حفظ ارتباط قوی بین والدین سالخورده و فرزندان ، تحرک روانی والدین باشد ، که باید به این نتیجه برسند که باید احساس همه کاره بودن و تأثیرگذاری بر کودکان را رها کرد.
این زمانی است که سلسله مراتب قدیمی در روابط برعکس می شود: والدین سالخورده شروع به وابستگی به فرزندان خود می کنند. بسیاری از افراد مسن نمی توانند این کار را انجام دهند ، آنها در دفاع از قدرت خود پافشاری می کنند و همچنان خواستار اطاعت هستند. وقتی فردی که از مراقبت اولیه ناتوان است به دنبال آموزش باشد ، این آزاردهنده است. در چنین مواردی ، امکانات مانور بسیار محدود است: بهترین کار این است که شوخ طبع باشید ، در بدترین حالت از نظر احساسی فاصله بگیرید یا به طور کلی فرار کنید. در برخی موارد ، فرزندان چنین والدینی در حالت یک کودک کوچک (وضعیت موجود) منجمد می شوند تا بتوانند رابطه خود را با والدین ادامه دهند.
در برخی خانواده ها ، کودکانی که در زنجیر بدهی بسته شده اند این بدهی ها را پس می دهند. معمولاً در چنین خانواده هایی از همان بدو تولد کودک به این ایده عادت می کند که به والدین خود "بدهکار" است و اغلب این بدهی پرداخت نشده است. روانشناسی "بدهکار" فرصتی برای انتخاب آزاد و در واقع انجام این انتخاب فراهم نمی آورد. همه چیز به مدت طولانی مشخص شده است: "آنها در دوران کودکی برای من همه چیز بودند و اکنون من برای آنها هستم." در غیر این صورت ، احساس گناه به شما اجازه نمی دهد در آرامش زندگی کنید.
اگر افرادی که به انسان جان می دهند با این موجود به عنوان یک زندگی جداگانه ، مستقل و آزاد رفتار کنند ، زندگی برای بسیاری از ما آسان تر خواهد بود. اما بسیاری از والدین در تمام زندگی خود سعی می کنند همه چیز را به گونه ای تنظیم کنند که فرزندشان در هر ثانیه از زندگی خود از وظیفه سنگین در برابر والدین خود آزاد نباشد. چنین والدینی هم خود و هم فرزندان خود را محکوم می کنند تا در فضای روابط بانکی حرکت کنند. والدین وام دهندگان فرزندان - وام گیرندگان غیر ارادی را تربیت می کنند. سرنوشت چنین کودکی یا پرداخت دقیق بدهی ها است یا مجازات کیفری در قفس به دلیل گناه. اما بدهی می تواند پرداخت نشود ، در حالی که راهی برای پنهان شدن از احساس گناه وجود ندارد.
در برخی خانواده ها ، اصل انصاف بر این واقعیت استوار است که اگر والدین از فرزندان خود مراقبت نمی کردند (یا این کار را با بی دقتی انجام می دادند) ، پس فرزندان از مراقبت از والدین خود عاری هستند. این وضعیت انواع مختلف خود را دارد: در یکی از آنها ، همه شرکت کنندگان با اصل انصاف مشارکت برابر موافق هستند ، در دیگران ، والدین معتقدند که فرزندانشان هنوز به آنها مکلف هستند.
در برخی موارد ، کودکان پیری والدین خود را فرصتی برای انتقام می دانند: "اکنون شما به سختی احساس خواهید کرد که ضعیف تر هستید."
خانواده هایی هستند که سالها در آنها درگیری ، سوء تفاهم ، نارضایتی متقابل و دلخوری بین اقوام وجود داشته است. ملاقات با سالمندی هم می تواند یک درگیری طولانی مدت را تشدید کند ، آن را به سطح جدیدی از شدت برساند ، و آن را نرم کرده و حتی به طور کامل از بین ببرد. برخی از فرزندان والدین سالخورده ناگهان متوجه بی اهمیتی درگیری ها و نارضایتی های خود می شوند ، آنها می توانند از آنها فراتر روند. سالمندی به عاملی تبدیل می شود که خانواده را متحد می کند.
در خانواده هایی که درگیری ها همیشه بدون تعصب برای هر یک از مشارکت کنندگان حل شده است ، احترام و مراقبت همراهان ضروری همه بحران های خانوادگی بودند ، افزایش سن بستگان می تواند خانواده را حتی بیشتر متحد کند.
بنابراین ، می توان گفت برخورد با سالمندی چندین گزینه برای مواجهه با آن دارد:
- مواجهه با پیری و ترس ؛
- مواجهه با سالمندی و پرداخت بدهی ها ، یا رعایت اصل کمک های مساوی ؛
- مواجهه با پیری و عشق.
همه اینها بسیار تقریبی است ، گزینه های زیادی وجود دارد و سایه های آنها در زندگی وجود دارد.علاوه بر این ، همه اینها می توانند در هم آمیخته شوند و اشکال جدیدی از تجربه را ایجاد کنند.
بر دوش خویشاوندان بار سنگینی ، برای برخی غیر قابل تحمل می افتد. سالمندی و همه همراهان آن زیبایی نیستند ، جذابیت ندارند ، سبکی نیستند ، بلکه اغلب وحشت ، درد و ناامیدی هستند. نزدیک بودن به یکی از اقوام سالخورده ، تماشای مونولوگ بی رحمانه و غیرقابل تحمل یک عزیز با مرگ ، از دست دادن قدرت ، بی نظمی ، حماقت فزاینده و گاهی بی رحمی است.
سالمندی اغلب "زشت" است - احمقانه ، اخلاقیاً غیرقابل پیش بینی ، بی رحمانه قاطع ، خودخواه ، متکبر. و او اغلب "بوی بد می دهد". و بدترین چیز این است که استکبار با این بوی بد ترکیب می شود و پیرمرد متوجه آن نمی شود. و همه اینها باید به نحوی تحمل شوند ، به نحوی تصمیم گرفته شود ، باید کاری انجام شود.
عشق پایه ای است که این دوره کمتر دردناک باشد. اما حتی اگر عشق برنده شود ، درام اجتناب ناپذیر است. بنابراین ، در فیلم M. Haneke با همین نام "عشق" نشان داده می شود که چه اتفاقی برای شخصی می افتد که رنج یک معشوق را می بیند ، در حالی که "عشق به عنوان یک احساس نمی تواند خشونت کمتر از چیزی دیگر باشد."
توصیه شده:
سم مرگبار: عشق تمام شده ارتباط با مردان مسن
اگر وانمود کنم که هیچ پیرمردی وجود ندارد که سم آنها بتواند هر کسی را مسموم کند ، با عدم واقع بینی و صداقت گناه می کنم. و هیچ پادزهر اختراع نشده است. فرزندان چنین والدینی می گویند: "وحشت آلزایمر ،" مزخرف! اگر او ضعیف فکر بود ، بهتر بود
رازهای ارتباط با افراد دارای وضعیت
افراد وضعیتی چه کسانی هستند ، چه تفاوتی با دیگران دارند و چگونه می توان با آنها ارتباط موفقیت آمیزی برقرار کرد؟ "وضعیت" را می توان افرادی نامید که با قدرت ، با اراده قوی ، هدفمند ، با شخصیت های قوی در معرض دید دیگران قرار می گیرند ، در حضور آنها فشار می آورند ، به دنبال کلمات هستند و احساس ناامنی می کنند.
افراد صادق زنان را دوست دارند ، افراد فریبکار آنها را می پرستند
من مطمئن هستم که تقریباً هر زنی در قلب خود مایل به ملاقات با چنین طاغوتی است. من یکبار برنامه ای را درباره زنان قربانی دستکاری کنندگان اینترنت تماشا کردم. بنابراین ، حتی پس از افشاگری های بلند کلاهبرداران ازدواج ، آنها گفتند که تنها چیزی که آنها دوست دارند این است که دوباره در کنار این فریبکار شیرین باشند.
چرا ساکنان یک کلان شهر اولین عبارت را در ارتباط با انکار آغاز می کنند؟
وضعیت دشوار امروز جامعه به طور کلی باعث شد به این فکر کنم که چرا افراد درون دیوارهای جنگل سنگی نسبت به یکدیگر بی تفاوت شده اند؟ چرا به جای رنگ ها و لذت بودن ، افراد تبدیل به مهره های شطرنج خاکستری شده اند و روز به روز در این بازی بزرگ به نام "
چگونه می توان درک مردم را متوقف کرد و ارتباط را آغاز کرد؟
درک دیگران چگونه ارتباط را مختل می کند و چگونه به شخص شما آسیب می رساند؟ - و چرا این مرد این کار را کرد و غیر از این؟ قبول کنید ، آیا اغلب این سوال را از خود می پرسید؟ آیا اغلب می خواهید واقعیت اطراف را توضیح دهید و درک کنید؟ بس کن