روش خطرناک

فهرست مطالب:

تصویری: روش خطرناک

تصویری: روش خطرناک
تصویری: انجام ۳ روش وحشتناک برای احضار روح😢😢😱😱🕷🕷 بعد از این ویدیو من فکر می کنم که ارواح...(؟) P2 2024, آوریل
روش خطرناک
روش خطرناک
Anonim

عاشق شدن با یک درمانگر - آیا این افتخار بزرگی است

وقتی همانطور که هستی در مقابلش باشی …

اینها خطوط بخت برگشته ای است که یکی از بیماران من می شناسد که اولین تجزیه و تحلیل را در زندگی خود پشت سر گذاشته بود ، و آسیب مادر و دختر بی رحم را در پشت سر خود داشت و سالها در سیستم درمان روانی ناکارآمد بود

در واقع ، آیا منحصر به فرد بودن این مورد عالی است؟ برای ارائه واضح تر ، من جرات دارم یک بازی ساده با کلمات را پیشنهاد کنم.

بسیاری از ما ، در عمل یا از روی تجربه شخصی ، با حالات افسردگی آشنا هستیم ، زمانی که جهان به طور غیرقابل کنترل تکه تکه شده است و راهی برای انجام آن وجود ندارد.

و در اینجا مفهوم کلی این کلمه پذیرفته شده است: "حالت روحی افسرده ، افسرده". پس چی؟ ماهیت را منعکس می کند؟ تقریباً پدیده انتقال وابسته به عشق شهوانی در تمرینات روانکاوی یکسان است. از دوره نظریه ای که پروفسور فروید به ما آموخت ، می دانیم که تنها منبع بسیار قدرتمند انرژی حیات در وجود انسان ، لیبیدو است ، نیرویی که همه چیز را متحد می کند و در مواقعی می تواند همه چیز را از بین ببرد. یک جاذبه طبیعی قدرتمند ، شبیه به رعد و برق که در نیمه شب بیداد می کند یا اقیانوسی بی پایان ، بی ته و آرام - همانطور که هر کس خوش شانس است. بنابراین ، درمانگر با همین اعلیحضرت لیبیدو ، دائماً با قدرت او در تماس است. از نظر تئوری ، ما می دانیم که فقط مهارت تحلیلگر ، درستی ، حساسیت و گشودگی او نسبت به کوچکترین تغییرات در بیمار باعث می شود که این نیرو را به یک کانال مفید و شفابخش هدایت کند. در مقابل ، همه چیز درون بیمار به طور فعال با این امر مقابله می کند. اما این فقط در ظاهر است ، فقط در نگاه اول اغوا کننده به نظر می رسد و این تنها یک نوک کوچک از یک کوه یخ بزرگ است. آه ، چقدر دور از استدلال خشک است که در هر تحلیلی ، دیر یا زود انتقال در صحنه ظاهر می شود ، ممکن است شهوانی باشد ، و این یک ماده بسیار ارزشمند برای توضیح بیشتر است.

یک مقاله جالب در اینترنت وجود دارد که می گوید چقدر درمان بیمار را به یاد بازتولید مجدد می اندازد ، چگونه او به طور واضح تکرار را تجربه می کند ، اما بیشتر و بارها پشت سر هم همان درد و وحشت را که با ضربه همراه بود ، نشان می دهد. و نکته اینجا چیست؟ در نگاه اول ، دوباره ، این بسیار شبیه مازوخیسم است ، زیرا یک شخص بارها و بارها پول می دهد تا درد را تجربه کند ، اما آن چیزی که در مرز صبر است. بنابراین کلماتی از فیلم هیجان انگیز به ذهن می آید: "رنگ زرد نشانه این است که مطیعین به حد مجاز ، قرمز نزدیک می شود - درد غیرقابل تحمل شده است و باید بلافاصله ضربه متوقف شود." به نظر می رسد بیماران ما در طیف رنگی از قرمز تا زرد ، به اصطلاح ، در حالت نارنجی وارد می شوند.

این موضوع به نظر من به اندازه کافی گسترده است و با تمام میل ، در حجم مقاله نمی گنجد ، که باعث می شود به راحتی درک و جالب باشد. با وجود این ، من می خواهم حداقل به طور خلاصه آنچه واقعاً در جریان است را برجسته کنم. بر اساس خاطرات مراجعینی که در رابطه خود با درمانگر با انتقال شهوانی روبرو شده اند ، می توان در مورد برخی الگوها صحبت کرد.

"قداست و تخلف ناپذیری" مرزهای شخصی همیشه به چشم می آید. تحلیلگر ، استاد است ، نه آماتور ، با دقت درک محدودیت های خود را در بیمار پرورش می دهد ، همانطور که یک مادر دوست داشتنی بدن نوزاد خود را در ابتدا پرورش می دهد و او را دوست دارد ، پاها ، بازوها ، شکم را می بوسد و نوازش می کند و به نوزاد می بخشد. ایده ای از بدن و کمی بعد درباره جهان خارج و جهان داخلی. درمانگر یک "مادر یدکی" است ، یک جانشین یا چیز دیگری است ، در حالی که با خود او نتیجه ای نداشت.

و سپس همه چیز در حال حاضر در نقاط ثابت است. در حال حرکت کامل ، بیمار با عمل کردن "تحت پوشش" قرار می گیرد ، این در صورتی است که با کلمات هوشمندانه انجام شود ، اما در واقع فرد ناراضی که برای کمک به ما مراجعه کرده است با تمام وجود سعی می کند به وضعیت قبلی بازگردد ، اما تکرار نکند. بارها بیشمار ، اما برای اینکه مادر درمانگر جدید رفتار متفاوتی داشته باشد ، دچار آسیب روانی مجدد نشد ، اما تکرار را لغو کرد و اجازه داد تا با یک مادر نسبتاً خوب ، همانطور که کلاسیک می گوید ، شفا را تجربه کنید.

به طور کلی ، به نظر می رسد یک داستان به ظاهر گیج کننده ، اما واقعاً ساده است: شما فقط باید عاشق یک درمانگر شوید و اغوا کنید ، اما فقط به منظور بدست آوردن یک "نه" روشن و غیرقابل برگشت.

توصیه شده: