تقسیم ، یکپارچگی و دوگانگی

فهرست مطالب:

تصویری: تقسیم ، یکپارچگی و دوگانگی

تصویری: تقسیم ، یکپارچگی و دوگانگی
تصویری: ادغام توابع گویا در لگاریتم با جایگزینی و تقسیم طولانی 2024, مارس
تقسیم ، یکپارچگی و دوگانگی
تقسیم ، یکپارچگی و دوگانگی
Anonim

همانطور که می دانید ، هنگامی که شخصی بسیار شدید و شدید از نقطه نظرات خود دفاع می کند ، تفاوت های ظریف را قطع می کند و دنیای تاثیرگذار به سرعت در حال تبدیل شدن به طور واضح و سیاه و سفید است - او خود را در موقعیتی مرزی می بیند. شکاف. او تنها یکی از قطب ها را می بیند ، و دومی (مقابل) جدا شده و قطع می شود. و در این مورد ، وظیفه درمانی یافتن راهی برای نشان دادن مراجعه کننده به وجود این طرف مقابل است.

توانایی ترکیب متضادها در ساختارهای جامع واحد - این است تجزیه به ادغام.

اما در اینجا ، مانند حکایت معروف ، یک نکته وجود دارد.

حالت دیگری نیز وجود دارد که در آن نقطه متضاد همزمان وجود دارد. جایی که جهان هم سیاه و هم سفید است. جایی که می توانید همزمان بله و خیر را احساس کنید. وضعیتی از هرج و مرج اولیه بدون ساختار که در آن مخالفتها خارج از منطق و خارج از درک وجود دارد. وضعیت ادغام یا به عبارت دیگر ، یک حالت گیجی و دوگانگی روان پریشی.

گاهی اوقات واکنش های یک مشتری که دچار چنین دوگانگی روان پریشی شده است را می توان با آغاز یکپارچگی و آگاهی اشتباه گرفت. در واقع، فرمول های مشتری ، که می تواند مواد ناخودآگاه خود را مستقیماً از لایه روانگردان بیرون بکشد ، گاهی اوقات می تواند بسیار عمیق باشد ، گویی درک مشکلات او را در سطح بسیار جدی منعکس می کند - زیرا او به راحتی چنین اعماق را ارائه می دهد ، اعتراف می کند به خواسته های بسیار ناپسند اجتماعی یا شرم آور.

اما این فقط یک توهم عمق است. به همان آسانی که به نظر می رسید ، این مطالب تکه تکه و فراموش شده است ، یا ، که بهتر از این نیست - در قالب قطب های غیرقابل تشخیص با هم ادغام می شوند - و تنش روان پریشی ایجاد می کند.

این معمولاً همان مشکلی است که مشتریان لبه با آن مواجه می شوند ، به عنوان مثال مشتریانی که تقسیم آنها دفاع اصلی است. این آنها هستند که پس از یک دوره شکل گیری اعتماد ، به تدریج هسته روان پریش شخصیت خود را آشکار می کنند ، در مورد انگیزه های عمیق خود صحبت می کنند و ، به عنوان مثال ، "همه چیز را درک می کنند".

0ir14fyRgj4
0ir14fyRgj4

علاوه بر این ، آنها با هم در این توهم درک و آگاهی قرار می گیرند و درمانگر ، و مشتری … سپس درمانگر غالباً احساس ناتوانی می کند ، گویی مراجعه کننده بسیار آگاه است ، اما از نظر داخلی به هیچ وجه تغییر نمی کند. ناتوانی به راحتی تحت تأثیر عصبانیت قرار می گیرد و گام بعدی این است که مشتری را سرزنش کنید که نمی خواهد تغییر کند یا مسئولیت خود را بر عهده نمی گیرد یا به مزایای ثانویه وضعیت خود چسبیده است.

و خود مراجعه کننده ممکن است معتقد باشد که با درمان کنار نمی آید زیرا ، همانطور که گفته شد ، "نمی خواهد" ، انگیزه کافی ندارد و به طور کلی ، به نظر نمی رسد اشتیاق خاصی برای پیشرفت داشته باشد. اما ، در همان زمان ، مشتری همچنین احساس می کند که از زمین خارج می شود و از خواسته های غیرقابل تحریک عصبانی می شود ، که تحت هیچ شرایطی قادر به کنار آمدن با آن نیست. بی عدالتی و بی اساس بودن چنین ادعاهایی را احساس می کند. و همه اینها در همان زمان احساس می شود. در سردرگمی و اختلاط افکت ها تا حد غیرقابل تشخیص ، گویی با میکسر تکان داده شده و با یکدیگر مخلوط شده اند.

از درون ، این حالت به عنوان تجربه می شود ایجاد سردرگمی جایی که سردرگمی و فلج در این آشفتگی را می توان با وضوح ظاهری و تصمیمات ناگهانی تکانشی جایگزین کرد ، که به طور ناگهانی با عکس مخالف جایگزین می شوند. ناتوانی در کنار آمدن با تأثیرات آنها ، علیرغم این واقعیت که همه چیز واضح به نظر می رسد ، و در سطح شناختی مشخص است که چه کاری باید انجام شود ، منجر به احساس بسیار دردناک بی کفایتی و حقارت فرد می شود. خوب ، به طور جداگانه - کسی شرمنده است ، کسی گناهکار است ، و کسی فقط ناامید است.

QCVon4tAluU
QCVon4tAluU

یک کار درمانی واقعاً قابل دسترسی در اینجا ، به طور متناقض ، به شکاف می انجامد

لازم است تناقضات را به آرامی و با دقت انجام دهید و آنها را در جهات مختلف جدا کنید. دختران به راست ، پسران به چپ. این آبی است ، این قرمز است. حالا بیایید همه چیز مربوط به "آبی" را جمع آوری کرده و سعی کنیم ببینیم چه سایه هایی وجود دارد. و به طور کلی ، فرم آنجا چیست. در حال حاضر همان چیزی - با "قرمز". و به همین ترتیب ادامه دهید تا زمانی که حداقل برخی بلوک های جدایی ناپذیر جمع آوری شوند - البته به یکدیگر متصل نیستند.

در اینجا بسیار مهم است که برای مشتری مشخص شود که ناتوانی او در عمل ، نتیجه کمبود اراده یا انگیزه ضعیف او نیست ، بلکه بر اساس آشفتگی داخلی و تعارضات ناخودآگاه خواسته ها است که نمی توان با تلاش ارادی بر آنها غلبه کرد. نامرئی باقی می ماند علاوه بر این ، دیدن این درگیری ها نیز کافی نیست ، برای شروع بازی نیز لازم است یاد بگیرید که خارج از برنامه های معمول ، خارج از "من" خود احساس کنید و فکر کنید ، و این یک کار درمانی جداگانه است ، شاید چندین سال.

اما ، به هر طریقی ، تنها زمانی که لرزش و دوگانگی روان پریشی با جدا شدن از قطعات کم و بیش قابل درک جایگزین شود ، می توان به ادغام فکر کرد. و اگر برای یک فرد عصبی کافی باشد قطعات نامرئی قبلی را نشان دهد ، پس با یک مشتری مرزی این مسئله به این راحتی حل نمی شود.

خود درمانگر ابتدا باید در سر خود بفهمد که چگونه می توان این قطعات را در یک ساختار واحد ترکیب کرد. چگونه می توان آن را مرتب کرد. چگونه برای مشتری کار می کند و چگونه با داستان زندگی او مرتبط است. علاوه بر این ، نه تنها داستان زندگی که او با کلمات بیان می کند ، بلکه داستان دیگری است که از طریق رابطه انتقال بازتولید می شود. خود درمانگر ابتدا باید این دو داستان را در درک خودش ترکیب کند. و این نباید فقط یک تفسیر فکری باشد ، چیزی است که باید احساس شود ، تقریباً در سطح احساسات لمس شود.

و تنها در این صورت است که مشتری می تواند به تدریج این اتحادیه را بپذیرد و بر اساس آن اتحادیه خود را بسازد.

نه زودتر.

توصیه شده: