اعتراف دختر "گیشا"

فهرست مطالب:

تصویری: اعتراف دختر "گیشا"

تصویری: اعتراف دختر "گیشا"
تصویری: دختران فراری و کارتن خوابهای تهران 2024, مارس
اعتراف دختر "گیشا"
اعتراف دختر "گیشا"
Anonim

اعترافات یک گیشا

من به مشتری خود تکلیف خانه دادم: استعاره ای از وضعیت درخواست-وضعیتم بنویسید.

و در اینجا او مقابل من می نشیند و داستان را شروع می کند (رضایت دختر برای انتشار داده شده است):

به دلایلی من وضعیت خود را در مقایسه با خانه خود ، آپارتمان خوب و مرتب مورد علاقه خود تصور کردم. در آن من پول ، عشق و روح خود را سرمایه گذاری کردم. من آن را با چنین عشقی مبله کردم ، گویی قلعه ، پناهگاه آرام من بود ، جایی که می توانم استراحت کنم ، بهبود یابم و قدرت خود را بدست آورم ، خانه خود را دوست دارم.

من فقط چند نفر منتخب را قبول دارم. اینها افرادی هستند که برای من عزیز هستند ، من به آنها اعتماد دارم ، و آنها را دوست دارم. و من معتقدم که آنها نیز مرا دوست دارند. وقتی این افراد در خانه من هستند ، من از آنها مثبت می گیرم و زندگی من غنی ، شاد و پر می شود. به لطف این افراد است که در زندگی سخت من تصادفی نیستند. این افراد مرا به اندازه کافی می شناسند. نه ، آنها همه چیز را درباره من نمی دانند. این قلمرو من است. اگرچه ، به عنوان مثال ، والدین من به یاد می آورند که من در کودکی چه قلدر بودم. و دوست دختران مدرسه من ، چیزی که من در مدرسه شروع کردم. دوستان دانشگاهی من از عشق دیوانه وار من اطلاع دارند….

اگرچه هیچ کس از زمان حال من هرگز وارد صومعه محبوب من نشده است. افرادی که در کنار هم کار می کنم به اندازه من عجیب هستند. و حتی بیشتر ، کسانی که با آنها کار می کنم. این قابل درک است. مشتریان من تا این حد از انتخاب های من فاصله گرفته اند. آنها دقیقاً در ساحل مقابل بندر آرام من ایستاده اند … و تهدیدی برای من هستند. من اینگونه آنها را درک می کنم.

بنابراین ، آنها هرگز از آستانه خانه من عبور نخواهند کرد. این به طور پیشینی حذف شده است! زیرا در خانه برای مردم خودم تنها هستم و در آنجا ، در این شغل عجیب ، متفاوت هستم.

و من قبلاً گیج شده ام که کجا هستم. بنابراین ، من برای کمک به روانشناس مراجعه کردم.

وقتی این وظیفه را به من دادید "زندگی خود را به صورت استعاری مقایسه کنید" ، من می خواستم آن را با آنچه برای من بسیار محبوب است ، با خانه ام مقایسه کنم.

می پرسید موازی کجاست؟ الان توضیح میدم می بینید ، من بدن خود را به عنوان خانه خود ارائه کردم. و ناگهان متوجه شدم که کنترل بدنم را در دست ندارم. به نظر می رسد دیگر متعلق به من نیست. و من بیشتر و بیشتر خودم را از دست می دهم … و باید کاری در این زمینه انجام داد.

چه فایده ای دارد که من قلعه خود را داشته باشم وقتی هرکسی می تواند بدن من را کنترل کند؟ بله ، متوجه شدم که این انتخاب شخصی من است. اتفاق افتاد. بنابراین ، من خودم را به عنوان یک منطقه آلوده کثیف درک می کنم. بدن من یکی دو ساعت … یک روز … یک ماه … یک سال متعلق به هر کسی است. در مقابل پول. من شنیده ام که پول انرژی دارد. اما ، همانطور که من متقاعد شده بودم ، این انرژی برای تکمیل آنچه که در کارم می دهم ، به چپ و راست توزیع نمی کند. این یک مبادله برابر نیست.

معلوم شد که من اجازه دادم کسی وارد خانه من شود. انگار برام مهم نیست انگار خودم را دوست ندارم

متوجه شدم که ارزش ذاتی خود را با برخی اسکناس ها عوض کرده ام. به نظر می رسد انتخاب شخصی من است. پس چرا من اینقدر گول می زنم؟"

مکث کرد و با پرسش نگاهم کرد.

من س classicال کلاسیک را از او پرسیدم: "خودت چه فکر می کنی؟ در اصل ، پاسخ در داستان شما بود. آن را پیدا کنید."

می دانید ، من دیالوگ های بیشتری را شرح نخواهم داد. من می خواهم شما خوانندگان من این پاسخ را خودتان در داستان مشتری پیدا کنید.

با این حال ، به درخواست دختر ، اکنون باید چه کار کند ، من دوباره سوال کلاسیک را پرسیدم: "اگر به جای شما بود به دوست یا خواهرتان چه توصیه ای می کردید؟"

فکر می کنید چرا من این سوال را از مشتری پرسیدم؟

روان درمانی هنوز تمام نشده است. من یک فرض دارم که دختر کنار می آید و می تواند اولویت ها را تغییر دهد. این امر به ویژه پس از ارائه استعاره آشکار شد. من در استعاره مشکل تعیین شده ، روابط علت و معلولی ، آگاهی کافی از خواسته های خود را دیدم. آیا او قادر خواهد بود وضعیت را برعکس کند و با احساس گناه در خود شروع به کار کند؟

خواهیم دید. حداقل ، هیچ کس فرمول "من می خواهم ، می توانم ، می توانم!" را لغو نکرد.

دوره های اینترنتی

+ کارگاه روانشناس تشکیل نهاد خانواده -

1. یک روانشناس مبتدی برای کمک

2. روانشناسان ورزشی ، مربیان! مجموعه ای از تکنیک …

3فعالیت عملی میانجی درگیری. مورد

و بیشتر

توصیه شده: