درهم تنیدگی: هنگامی که مکانهای دیدنی از بین می روند

فهرست مطالب:

تصویری: درهم تنیدگی: هنگامی که مکانهای دیدنی از بین می روند

تصویری: درهم تنیدگی: هنگامی که مکانهای دیدنی از بین می روند
تصویری: معرفی کانال جاذبه‌های گردشگری ایران - در این کانال میتوانید با زیباترین مکانهای گردشگری آشنا شوید. 2024, آوریل
درهم تنیدگی: هنگامی که مکانهای دیدنی از بین می روند
درهم تنیدگی: هنگامی که مکانهای دیدنی از بین می روند
Anonim

احتمالاً ، هر روانشناس یک "کلمه کلیدی" دارد که مشتریان HIS را مشخص می کند. چنین درخواست هایلایت. این نوع مشتری را متناسب با سبک کار و شخصیت یک روانشناس خاص تعیین می کند. این کلمه تخصص در کار و محدوده مشکلی را که می تواند با یک متخصص خاص حل شود ، مشخص می کند. در عمل من ، این کلمه "اشتباه" است. صرف نظر از این که شخص از چه درخواستی می آید ، این کلمه در داستان او به نظر می رسد.

معمولاً مشتریان من در نگرش خود به کسی یا چیزی ، در احساسات یا افکار خود دچار سردرگمی می شوند. و با هم حل می کنیم این یک فرایند بسیار مفید است! هر بار که من و مشتری شفافیت را در یک فرایند به ارمغان می آورم ، خوشحال می شوم. در واقع ، با ظهور وضوح ، فرد انتخاب های زیادی در مورد آنچه می تواند در شرایط کنونی انجام دهد ، دارد. و مهمتر از همه ، اضطراب کاهش می یابد ، انرژی ظاهر می شود.

عقده چگونه شکل می گیرد

شاید شما قبلاً کتاب من را خوانده اید و می دانید که شخصیت ما شامل سه حالت نفس است - والدین (نگرشها و ارزشها) ، بزرگسال (آگاهی) و کودک (احساسات و نتیجه گیری از تجربیات گذشته ، احساسات بدنی و تصمیمات اولیه). بنابراین ، کودک درون نقش اصلی را در احساس سردرگمی ایفا می کند.

کودک داخلی محتوای تجربه ما تا سن 16-18 سالگی است. اگر در این دوره چیزی برای ما اتفاق بیفتد که ما آن را آسیب زا تلقی می کردیم ، به اصطلاح تثبیت شکل می گیرد. روان ما ، همانطور که گفته شد ، یک تونل مداوم از زمان حال را تشکیل می دهد ، جایی که شما یک فرد آگاه بالغ و مدیر یک شرکت بزرگ هستید ، به عنوان مثال ، در گذشته - که در آن کودک ترسیده بودید. و وقتی در موقعیت مشابهی قرار می گیرید یا با فردی بسیار مشابه ملاقات می کنید…. شما در این تونل می افتید و در سنی که تثبیت درک کودکان اتفاق افتاده "پرواز می کنید". و اکنون مدیر یک شرکت بزرگ احساس می کند که قلبش در حال پریدن است و اشک در چشمانش حلقه زده است. و وحشتناک است. و حتی فکر می کند سرش خوب نیست.

دلیل این پدیده ناقص بودن است. روان ما قادر به رها کردن چیزی نیست که نتیجه منطقی نداشت. و تا زمانی که این تکمیل فرا نرسد ، اوضاع را بازی خواهد کرد. به این ترتیب حملات وحشت ، هراس ، ترس ، شک و تردیدهای مزمن یا سناریوهای مکرر رابطه شکل می گیرد.

اگر به سردرگمی برگردیم ، آنگاه ظاهر می شود که ایده های مربوط به جهان از سنین پایین شکل می گیرد. این کودک درون همیشه به نگرشهایی که دنیای او را شکل داده است می چسبد. این شرط ایمنی اوست ، این مکانیسم بقا است. اعتقاد به کلمات و ارزش غلطک ها پیش نیاز ایمنی است. والدین خود اولین و مهمترین منابع اطلاعاتی برای یک کودک کوچک هستند. آیا می توانید تصور کنید این کودک (حتی داخلی) چه شوکی را تجربه می کند وقتی که کل تصویر جهان در طول سالها شکل می گیرد؟

سردرگمی و سرخوردگی

در مورد گرفتاری ، انواع مختلفی از آن وجود دارد:

  • سردرگمی در احساسات و عواطف شما. اگر والدین در رشد سواد عاطفی کودک دخیل نباشند ، ایجاد می شود. به عبارت دیگر ، اگر به کودک توضیح داده نشود که چه اتفاقی برای او می افتد و احساسات و حالات او چگونه نامیده می شوند. سپس یک فرد بالغ قادر به درک خود و حالات خود نخواهد بود. داستان دیگر توسعه آشفتگی احساسی پیام ها و واکنش های مبهم و متناقض افراد مهم است.
  • سردرگمی در افکار زمانی به وجود می آید که شخص به خود اطمینان نداشته باشد و در افکار خود شک کند. گزینه دیگر این است که اگر به کودک آموزش داده نشده باشد که با نظر خودش هدایت شود و "برای او فکر کند".
  • سردرگمی در ارزش ها و دستورالعمل ها. زمانی پدید می آید که ارزشهای عادی یک فرد بدون هیچ دلیل واضحی شروع به اعتراض درونی می کند. به این تعارض وجودی می گویند.این وضعیت بسیار جدی و دردناک است.

نوع خاصی از گرفتاری است سردرگمی در وضعیت آگاهی از واقعیت … بیشتر اوقات ، یک فرد مدت طولانی با این ایده زندگی می کند که مشکل او یک نوع هنجار است و باید چنین باشد. اینکه رفتار عزیزان که به او آسیب می رساند طبیعی و عادلانه است. این تحقیر رئیس مانند دیگران است. و در نقطه ای شیشه های خاکستری می افتند و فرد می بیند که سیاه و سفید وجود دارد. اما جدا کردن یکی از دیگری ترسناک ، دشوار است. بالاخره دنیا را زیر و رو می کند. دقیق تر ، برعکس. اما شما همچنین باید یاد بگیرید که چگونه روی پای خود بایستید. شکستن توهمات و تضعیف قدرت دفاعی همیشه سخت و همیشه ترسناک است.

در چنین لحظاتی است که مردم به درمان می آیند. آنها می آیند تا کودک داخلی ترسیده خود پاسخ ، راهنمایی دریافت کند و بفهمد که چیست. سپس او می تواند واقعیت را ببیند و انتخاب کند. درک = امنیت

راه درک نه سریع است و نه خوشایند. اما نتیجه این مسیر به دست آوردن قدرت بر زندگی شما است. و این دقیقاً همان چیزی است که خودمختاری است.

این اعتقاد راسخ من است که درهم تنیدگی عمیق آسیب زا باید در درمان کار شود. بسیار مهم است که فردی داشته باشید که در موقعیتی قرار نگیرد که بتوانید با او توضیح دهید ، چه سیاه و چه سفید.

به عنوان مثال ، در خانواده ای که خشونت عادی دارند ، بزرگ شدن من فردی است که این را یک هنجار می داند. تا اینکه با احساسات غیرقابل تحمل (احساس اینکه چیزی اشتباه است) روبرو شدم. این یک تکان قوی است. این یک شکاف در همه الگوها است. جستجوی نشانه های دیدنی در خانواده فایده ای ندارد. به هر حال ، در این محیط بود که ناراحتی ایجاد شد. در درمان ، این امکان وجود دارد که نگرش سالم خود را نسبت به شرایط ایجاد کنید. برای فردی که گیج نیست ، چنین چیزهایی آشکار است - خشونت بد است. برای یک فرد دارای کودک داخلی اشتباه ، این معادله پیچیده است. و بدترین قسمت آن از دست دادن اعتماد در دنیایی است که در آن هیچ پیش بینی و ابهامی وجود ندارد. باور کنید این خیلی ترسناک است. و غیرممکن است که به تنهایی کنار بیایید.

با این حال ، هر فرد گیج بلافاصله به درمان نمی آید. و شما باید به نحوی زندگی کنید. در چنین شرایطی ، تمرین زیر را توصیه می کنم:

ورق A4 را به سه ستون تقسیم کنید: باور گذشته و جهان بینی(به عنوان مثال ، اگر تا زمان رها کردن کار می کنید ، در خیابان زندگی خواهید کرد) ، در ستون دوم نامه خود را بنویسید حال عاطفی ، هنگامی که تردیدها و س questionsالات بوجود می آید (دیگران چگونه زندگی می کنند؟ آیا در غیر این صورت اتفاق می افتد؟ چه کاری می توانید متفاوت انجام دهید؟ آیا واقعاً چنین است؟) ، و در مورد سوم - واقعیت.

برای پی بردن به واقعیت ، باید به دنبال پاسخ هایی از منابع باشید که می توانند بی طرف باشند (کتابها و مقاله ها را بخوانید ، از افرادی که متفاوت زندگی می کنند بپرسید ، به دنبال روان درمانگر باشید ، به اطرافیان توجه کنید). سعی کنید از یک موقعیت بی طرف مشاهده کنید ، خود را از نظر احساسی جدا کرده و بر باورهای گذشته تکیه نکنید.

یک تصویر جامع از واقعیت و یک باور جدید ایجاد کنید: "برای داشتن احساس خوب و زندگی نکردن در خیابان ، باید قسمت لازم کار را با کیفیت بالا انجام دهید و دستمزد مناسب را مطالبه کنید." این یک مثال است.

این تمرین ساده به بزرگسالان کمک می کند تا موقعیت را کنترل کرده و به کودک درون خود احساس امنیت بدهند.

اگر تصمیم دارید به درمان بروید و عمیق تر کار کنید ، من برنامه زیر را به شما پیشنهاد می کنم:

  1. ایجاد آگاهی و ارتباط خوب با خودتان (آنچه برای شما اتفاق می افتد ، آنچه می توانید انجام دهید ، سواد احساسی).
  2. افزایش قدرت یک فرد بزرگسال در شخصیت شما - اطلاع از واقعیت واقعاً.
  3. اکتشاف کودک درون (چگونه تصویر گذشته جهان مجبور شد ، چگونه بود ، در آن واقعیت زندگی کرد).
  4. کودک درمانی داخلی (رفع مشکلات ، ایجاد درک و ایمنی).
  5. تشکیل والدین دلسوز (یک سیستم ارزشمند سالم و معتبر جدید و حساسیت به خود و نیازهای شما).

نتیجه چنین درمانی یک شخصیت بازسازی شده خواهد بود که نشانه ها و مرزهای آن را به وضوح درک می کند.پایدار در جهان در حال تغییر و با آرامش به جلو حرکت می کند.

من صمیمانه آرزو می کنم که با سردرگمی شدید روبرو نشوید و موقعیت خود را از دست ندهید ، اما اگر این اتفاق افتاد ، لطفاً با من تماس بگیرید. این یک جمله نیست ، فقط یک کار است که باید حل شود.

توصیه شده: