6 حقیقت تلخ که شما را بهتر می کند

فهرست مطالب:

6 حقیقت تلخ که شما را بهتر می کند
6 حقیقت تلخ که شما را بهتر می کند
Anonim

این مقاله زمین را از زیر پای شما بیرون می کشد و سر شما را کار می کند

مقاله ای که در مورد آنچه جهان واقعاً از ما نیاز دارد و آنچه باید انجام دهیم تقریبا 300000 لایک و تقریبا 8000 نظر دریافت کرد. و این علیرغم این واقعیت که حجم متن چشمگیر است و نویسنده آمریکایی دیوید وانگ در مورد خوشایندترین چیزها نمی نویسد.

آنچه او در مورد آن صحبت می کند باعث ناراحتی احساسی ، اعتراض ، خشم می شود ، اما در عین حال متوجه می شود که او چیزهایی را می گوید که واقعاً به ما کمک می کند تغییر کنیم ، بهتر ، مفیدتر و موفق تر شویم.

ما در Bright Side همه آن را برای شما بدون قطع و اختصارات ترجمه کرده ایم. بسیار زیاد بود ، اما ما واقعاً به شما توصیه می کنیم که کمی از وقت خود را صرف آن کنید.

سرانجام ، چیز مهمی را در زندگی خود درک کنید.

اگر شغل شما در حال پیشرفت است ، زندگی شما در حال تسخیر است و شما رابطه ای شاد دارید ، دیگر نیازی به مطالعه بیشتر ندارید. روز خوبی داشته باشید دوست ، این مقاله برای شما نیست ، همه ما به شما افتخار می کنیم.

در مورد بقیه ، من می خواهم شما چیزی را امتحان کنید: پنج حقیقت تاثیرگذار در مورد خود را نام ببرید. آنها را بنویسید یا فقط آنها را به کل اتاق فریاد بزنید. اگر مشکلی دارید ، مقاله برای شما است ، و لعنت بر شما ، شما را عصبانی می کند.

6. جهان فقط به آنچه می تواند از شما بدست آورد اهمیت می دهد

فرض کنیم شخصی که در جهان بیشتر دوستش دارید به تازگی تیرباران شده است. در خیابان دراز کشیده ، خونریزی می کند و فریاد می زند. مردی می آید و به شما می گوید "دور شو". او زخم معشوق شما را بررسی می کند و یک چاقوی چاقو بر می دارد - او قرار است درست در خیابان عمل کند.

می پرسید "آیا شما پزشک هستید؟" او پاسخ می دهد: "نه." شما می گویید: "اما شما می دانید چه می کنید ، درست است؟"

در این لحظه ، مرد عصبانیت خود را از دست می دهد. او می گوید که خوب ، صادق است و همیشه سر وقت می آید. او گزارش می دهد که او یک پسر بزرگ است ، زندگی او سرشار از سرگرمی های هیجان انگیز است و همچنین به این واقعیت که هرگز قسم نمی خورد افتخار می کند.

شما گیج شده اید ، "این چه معنای لعنتی دارد وقتی عشق من اینجاست و خون می آید! من به کسی نیاز دارم که نحوه عمل جراحات ناشی از شلیک گلوله را بداند! می توانی یا نه؟!؟"

و حالا پسر شروع به تحریک می کند - چرا اینقدر سطحی و خودخواه هستید؟ چه چیزی می خواهید؟ به همه این ویژگی های عالی اهمیت نمی دهید؟ آیا نشنیدید چه چیزی به شما گفت که همیشه تولد دوست دخترش را به یاد می آورد؟ و با توجه به این همه چیز جالب ، آیا واقعا مهم است که او نحوه کار را بلد باشد؟

در آن لحظه ، شما به بالا می پرید ، با دستان خونین خود شانه های او را می گیرید ، تکان می دهید و فریاد می زنید: "بله ، هیچ کدام از این گندها اهمیتی ندارد ، زیرا این یک موقعیت خاص است و من به کسی نیاز دارم که بتواند خونریزی را متوقف کند ، لعنتی حرامزاده بیمار"

و این هم ، نکته وحشتناک من در مورد جهان بزرگسالان: شما هر روز دقیقاً در یک موقعیت قرار دارید. شما مرد چاقو هستید و جامعه قربانی خونریزی تیراندازی است.

اگر می خواهید بدانید چرا به نظر می رسد جامعه از شما دوری می کند ، یا چرا به شما احترام نمی گذارند ، به این دلیل است که جامعه مملو از افرادی است که به چیزی نیاز دارند. آنها به خانه های ساخته شده ، به غذا ، به سرگرمی ، به روابط جنسی رضایت بخش نیاز دارند. و شما به سادگی به دلیل تولد خود با یک چاقو در دست خود به محل اورژانس رسیدید - در لحظه ورود به این جهان ، بخشی از سیستمی می شوید که کاملاً برای گوش دادن به نیازهای مردم طراحی شده است.

یا درگیر کار "گوش دادن به نیازهای مردم" شده و مجموعه ای منحصر به فرد از مهارت ها را بدست می آورید ، یا دنیا شما را لگد می زند. مهم نیست چقدر مهربان ، سخاوتمند و مودب هستید. فقیر خواهی شد ، تنها خواهی ماند ، در سرما خاموش خواهی شد.

آیا به نظر می رسد ظالمانه ، ابتدایی یا مادی است؟ عشق و مهربانی چطور - آیا آنها معنایی ندارند؟ البته انجام می دهند. تا زمانی که آنها نتیجه این واقعیت باشند که شما با مردم کاری را انجام می دهید که آنها نمی توانند آن را در جای دیگر بدست آورند.

5- هیپی ها اشتباه کردند

اینجا بزرگترین صحنه تاریخ سینما است.این سخنرانی معروف الک بالدوین از فیلم Glengarry Glenn Ross ("آمریکایی ها" به روسی - Bright Side) است. شخصیت بالدوین - شما او را با یک شرور اشتباه می گیرید - به اتاقی پر از بچه ها خطاب می کند و الاغ آنها را بر پرچم انگلیس پاره می کند و به آنها اطلاع می دهد که اگر به هدف فروش نرسند همه آنها اخراج خواهند شد:

"آدم خوب؟ برایم مهم نیست. پدر بزرگ؟ لعنت به تو! به خانه بروید و با بچه های خود بازی کنید. اگر می خواهید اینجا کار کنید ، برنامه را دنبال کنید."

این بی ادبی ، خشن و هم مرز با جامعه شناسی است ، اما همچنین بیان صادقانه و دقیق آنچه جهان از شما انتظار دارد است. تنها تفاوت این است که در دنیای واقعی ، مردم فکر می کنند نمی توانند اینطور با شما صحبت کنند ، و تصمیم می گیرند که خیلی بهتر است فقط به شما اجازه دهند که با آن کار کنید.

این صحنه از فیلم زندگی من را تغییر داد. الک بالدوین برای این فیلم نامزد اسکار شد - علیرغم این واقعیت که این تنها صحنه ای است که با او وجود دارد. همانطور که افراد باهوش متوجه شدند ، نبوغ این سخنرانی این است که نیمی از مخاطبان فکر می کنند "وای ، من تعجب می کنم که چگونه است وقتی رئیس شما اینقدر وحشی است؟" و نیمی دیگر فکر می کند ، "لعنت بر شما ، بله! برو کار کن!"

اگر شما در آن اتاق بودید ، برخی از شما آن را به عنوان یک فرآیند کاری در نظر می گرفتید ، اما به هر حال ، از انرژی پیام پر می شدید و از نفرین های "این پسر فوق العاده است!" استقبال می کرد. در حالی که برخی از شما آن را شخصی می دانید ، این پسر یک حرامزاده است ، او حق ندارد با من اینطور صحبت کند. یا - یک مانور استاندارد هنگامی که خودشیفتگی با نیروی بیشتری روبرو می شود - بی سر و صدا خشمگین می شود ، و در مورد یافتن اطلاعاتی که رئیس را تحت تأثیر منفی قرار می دهد خیال می کند.

تفاوت بین این دو موقعیت - کینه در برابر انگیزه - تا حد زیادی تعیین می کند که آیا شما در این دنیا موفق هستید یا خیر. بسیاری از مردم می خواهند عبارت تایلر دوردن را از Fight Club مطابقت دهند: "شما کار شما نیستید."

اما به طور کلی ، البته ، شما قطعاً شغل خود هستید. بله ، "شغل" شما و منظور شما از اشتغال ممکن است چیزهای متفاوتی باشد ، اما در هر دو مورد ، شما مجموع مهارت های مفید خود هستید ، نه بیشتر. به عنوان مثال ، مادر بودن شغلی است که مهارت های خاصی را می طلبد. این کاری است که یک فرد می تواند به نفع بقیه جامعه انجام دهد. اشتباه نکنید: "شغل" شما - منفعتی که برای دیگران به ارمغان می آورید - تنها چیزی است که هستید.

به همین دلیل ، جراحان بیش از نویسندگان کمدی مورد احترام هستند. به همین دلیل ، هیپسترهای بیکار به مکانیک ها بیشتر احترام می گذارند. اگر مرگ شما خبر ساز شود شغل شما برچسب شما خواهد بود - مدافع NFL خودکشی کرد. تایلر گفت "شما کار شما نیستید" ، اما او همچنین یک شرکت صابونی موفق راه اندازی کرد و رهبر یک جنبش اجتماعی و سیاسی بین المللی شد. او کاملاً کار خودش بود.

یا اینطور فکر کنید: Chick-fil-A در مخالفت خود با ازدواج همجنسگرایان صراحتا صحبت کرده است. اما با وجود اعتراضات ، این شرکت روزانه میلیون ها ساندویچ به فروش می رساند. نه به این دلیل که ایالات متحده با آنها موافقت کرد ، بلکه به این دلیل که آنها ساندویچ های خوشمزه خود را عالی می کنند. و این تنها چیزی است که اهمیت دارد.

اصلا لازم نیست آن را دوست داشته باشید. من دوست ندارم در روز تولدم باران ببارد ، اما هنوز هم می آید. ابرها تشکیل شدند ، باران اتفاق افتاد. مردم نیازهایی دارند و از طریق آنها افرادی را که ملاقات می کنند ارزیابی می کنند. اینها مکانیسم های ساده جهان هستند و با خواسته های ما مطابقت ندارند.

اگر شما در حال حاضر اعتراض می کنید و می گویید که شما سرمایه دار و مادی گرای کوچکی نیستید و قبول ندارید که پول همه چیز است ، من فقط یک چیز می پرسم: چه کسی حتی یک کلمه در مورد پول گفت؟ چیزی مهمتر را از دست می دهید.

4. کاری که انجام می دهید نیازی به آوردن پول ندارد ، بلکه باید به نفع مردم باشد

بگذارید مثالی برای شما بیاورم که درباره پول نیست و نمی توانید با آن بحث کنید. من سالانه ده ها داستان از بچه های تنهایی مستأصل می خوانم.این بچه ها عصبانی هستند که زنان نمی خواهند با آنها باشند ، با وجود این واقعیت که آنها شیرین ترین در جهان هستند. من می توانم توضیح دهم که اشکال این مجموعه نگرش های ذهنی چیست ، اما الک بالدوین دوباره این کار را بسیار بهتر از من انجام می دهد.

در این مورد ، بالدوین نقش زنان جذاب را بازی می کند. البته آنها آنقدر صریح و تند صحبت نمی کنند - جامعه به ما می آموزد که با مردم صادق نباشیم - اما اصل آن یکی است. "آدم خوب؟ چه کسی اهمیت می دهد؟ اگر می خواهید اینجا کار کنید ، برنامه را دنبال کنید."

"چی؟ آیا می خواهید بگویید تا زمانی که حقوق خوب و پول زیادی نداشته باشم ، دوست دختر خوبی نخواهم داشت؟"

نه ، مغز شما به چنین نتیجه ای می رسد که شما بهانه ای دارید که هیچ کس را که با شما مخالف است در نظر نگیرید ، زیرا آنها فقط سطحی و خودخواه هستند. می پرسم ، شما چه پیشنهادی دارید؟ تو باهوش هستی؟ خنده دار؟ جالب هست؟ با استعداد؟ بلندپرواز؟ خلاق؟ خوب ، شما برای نشان دادن این ویژگی ها به جهان چه می کنید؟ نگویید پسر خوبی هستید - این کافی نیست. دختران زیبا دوست پسرهایی دارند که 36 بار در روز با آنها دوستانه رفتار می کنند. بیمار در خیابان خونریزی می کند. آیا می دانید چگونه او را جراحی کنید یا نه؟

"خوب ، من جنسیت گرا نیستم ، نژادپرست نیستم ، حریص نیستم ، بی رحم نیستم! نه مثل بقیه حرامزاده ها!"

متأسفم ، من می دانم که گوش دادن به این سخت است ، اما اگر تنها کاری که می توانید انجام دهید این است که اشکالاتی را که ندارید ذکر کنید ، پس بیمار را لعنت کنید. در آنجا ، آن مرد خوش تیپ خوش تیپ با حرفه ای امیدوار کننده آماده فعالیت است.

دلت را شکست؟ خوب حالا چی؟ آیا قصد دارید در این مورد معاینه کنید یا قصد تحصیل در رشته جراح را دارید؟ بستگی به خود شما دارد ، اما شکایت نکنید که دختران به کف می افتند. آنها عاشق حرومزاده ها می شوند زیرا این حرامزاده ها چیزی برای ارائه به آنها دارند. "اما من خوب گوش می کنم!" آره؟ از آنجا که می خواهید به جای فرصتی برای صمیمیت با یک دختر زیبا بنشینید (و هر ثانیه را در خواب ببینید که پوست او چقدر نرم است)؟ حالا تصور کنید که در زندگی این دختر پسر دیگری وجود دارد که می داند چگونه گوش دهد ، و او همچنین گیتار می زند.

گفتن اینکه شما یک پسر خوب هستید مانند این است که یک رستوران باشید که انواع غذاها را نمی فروشد ، بلکه فقط "غذایی است که شما را مسموم نمی کند". شما مانند یک فیلم جدید به نام "سینما به زبان انگلیسی" و شعار "بازیگران به وضوح قابل مشاهده هستند" هستید.

من فکر می کنم این دلیلی است که شما می توانید یک "پسر خوب" باشید و هنوز هم نسبت به خودتان احساس وحشت کنید. برای مثال…

3. از خود متنفر هستید زیرا کاری انجام نمی دهید

"پس چی؟ آیا می گویید من باید کتابی درباره نحوه پیدا کردن دوست دختر بخوانم؟"

بله ، اما تنها در صورتی که گام اول در این کتاب "تبدیل به فردی شوید که دختران می خواهند با او باشند".

این مرحله همیشه حذف می شود. همیشه "چگونه می توانم کار پیدا کنم؟" و نه "چگونه می توانم به فردی تبدیل شوم که کارفرمایان رویای آن را دارند؟" همیشه "چگونه می توانم دختران زیبایی را شبیه خودم کنم؟" به جای "چگونه می توانم تبدیل به کسی شوم که مورد پسند دختران زیبا قرار می گیرد؟". ببینید ، این به این دلیل است که سوال دوم به احتمال زیاد شما را ملزم می کند که بسیاری از سرگرمی های مورد علاقه خود را ببندید ، به ظاهر خود بیشتر توجه کنید و خدا می داند چه چیز دیگری. حتی ممکن است لازم باشد شخصیت خود را تغییر دهید.

شما می پرسید: "اما چرا من نمی توانم کسی را پیدا کنم که مرا دوست داشته باشد؟" پاسخ: زیرا مردم به چیزهای زیادی نیاز دارند. خونریزی قربانی در حال مرگ است و تنها کاری که می توانید انجام دهید این است که تماشا کنید و رنج ببرید که هیچ زخمی در اثر تیراندازی در جهان وجود ندارد که خود به خود بهبود یابد.

چه چیزی مانع از پوشیدن شورت و شنل ، بیرون پریدن از روی صحنه و تکان دادن آلت تناسلی خود در ملاء عام می شود؟ این مرد راز پیروزی در زندگی انسان را می داند: انجام کاری … بهتر از انجام ندادن آن است.

"اما من در همه چیز خوب نیستم!" خوب ، من یک خبر خوب دارم - زمان تکرار فراوان و می توانید در همه چیز بسیار خوب عمل کنید. من در نوجوانی بدترین نویسنده بودم. در 25 سالگی کمی بهتر شدم.و در حالی که من به شدت در حال شکست حرفه ام بودم ، هشت سال متوالی را در اوقات فراغتم نوشتم ، در یک مقاله در هفته ، قبل از شروع به دستمزد گرفتن برای آن. 13 سال طول کشید تا بتوانم نویسنده خوبی باشم تا در لیست پرفروش ترین روزنامه های نیویورک تایمز قرار بگیرم. 20 هزار ساعت تمرین طول کشید تا شعرهای کثیف خود را صیقل دهم.

آیا چشم انداز صرف تمام وقت خود را برای یادگیری مهارت ها دوست ندارید؟ خوب ، من یک خبر خوب و یک خبر بد دارم. کارهای خوب - این نوع تمرینات فداکارانه شما را از شر شما بیرون می آورد - من سالها کار اداری خسته کننده ای را پشت سر گذاشتم زیرا می دانستم که مهارت های منحصر به فردی را در کنار آن به دست می آورم. مردم نیمه راه را رها می کنند زیرا نتایج بلافاصله قابل مشاهده نیستند ، زیرا نمی توانند تصور کنند که این فرایند نتیجه است.

خبر بد این است که شما چاره ای ندارید. اگر می خواهید اینجا کار کنید ، برنامه را دنبال کنید.

به نظر بی تجربه من ، شما از خود به خاطر عزت نفس پایین متنفر نیستید ، نه به این دلیل که مردم با شما ظلم می کنند. از خود متنفر هستید زیرا کاری انجام نمی دهید. حتی شما نمی توانید "خود را همانطور که هستید دوست داشته باشید" - به همین دلیل است که ناراضی هستید و به من پیام خصوصی می دهید و از شما می پرسند که باید با زندگی خود چه کار کنید.

مشکل را حل کنید: چقدر وقت صرف کارهای مصرفی دیگران (تلویزیون ، موسیقی ، بازی های ویدئویی ، وب سایت ها) می کنید ، بجای اینکه کار خود را انجام دهید؟ این به تنهایی به وجود شما ارزش می افزاید.

و اگر دوست ندارید این را بشنوید ، اگر با عبارت "فقط آنچه در درون شماست مهم است" که در دوران کودکی شنیده اید مطابقت داشته باشید ، می توانم یک چیز را به شما بگویم …

2. آنچه در درون شماست تنها در صورتی مهم است که شما را مجبور به انجام کاری کند

از آنجایی که در این حرفه فعالیت می کنم ، مجموعه ای از نویسندگان مشتاق را می شناسم. آنها خودشان را نویسنده می پندارند ، خود را در مهمانی ها اینگونه نشان می دهند ، در اعماق خودشان متوجه این موضوع می شوند ، آنها قلب نویسندگی دارند. تنها چیزی که آنها از دست می دهند این است که آثار لعنتی آنها واقعاً کجاست.

اما آیا واقعا مهم است؟ آنچه در نوشتن مهم است در تعیین اینکه چه کسی نویسنده است و چه کسی نیست؟

به عشق خداوند ، بله.

این یک روش کلی محافظت در برابر همه مواردی است که من در بالا و مدت طولانی گفته ام ، و از هر گونه صدای انتقادی در زندگی شما. این همان چیزی است که نفس ما به ما می گوید ما را از سختی کار برهانید: "من می دانم که از درون شخص خوبی هستم." همچنین می توان عبارت "من می دانم که هستم" و "من فقط باید خودم باشم" را بیان کرد.

از من اشتباه برداشت نکن؛ شما داخل هستید - همه چیز مردی که خانه ای برای خانواده خود از ابتدا و از مواد ضایعاتی ساخته است این کار را انجام داد زیرا در داخل چنین است. هر کار بدی که انجام دادید با یک انگیزه بد شروع شد ، برخی تصور می کردند در داخل جمجمه شما حرکت می کنند تا زمانی که مجبور به انجام آن شدید. و هر کار خیری بر اساس همان اصل انجام می شود. درون شما کیست سرگین استعاری است که میوه شما روی آن رشد می کند.

در اینجا چیزی است که همه باید بدانند. و آنچه بسیاری از شما نمی توانید بپذیرید:

"تو میوه ای و هیچ چیز دیگر."

هیچ کس به سرگین شما اهمیت نمی دهد. "درون شما چه کسی هستید" به جز چیزی که برای دیگران تولید می کنید معنی دیگری ندارد.

در درون ، نسبت به فقرا شفقت عظیمی دارید. بسیار عالی آیا این شفقت منجر به اقدامی در این زمینه شده است؟ آیا در مورد یک فاجعه وحشتناک می شنوید و می گویید: اوه ، بچه های بیچاره. به آنها بگویید که من درباره آنها چه فکر می کنم”؟ اگر اینطور است لعنت کنید - دریابید که به چه چیزی نیاز دارند و کمک کنید. صد میلیون نفر ویدیوی Kony را تماشا کردند ، تقریباً همه آنها به فکر بچه های فقیر آفریقایی بودند. اما چه چیزی این جامعه را از این افکار بیرون آورده است؟ لعنتی لعنتی. کودکان هر روز می میرند زیرا میلیون ها نفر از ما به خود می گوییم که نگرانی به اندازه انجام دادن خوب است. این یک مکانیسم داخلی است که توسط قسمت تنبل مغز ما کنترل می شود و ما را از انجام کارهای واقعی باز می دارد.

اکنون بسیاری از شما در حال گردش در حلقه ها هستید و تکرار می کنید "او / او مطمئناً مرا دوست می داشت اگر فقط او می دانست / می دانست که من چه شخص جالبی هستم!" حقیقت؟ و چگونه تمام این افکار و ایده های جالب شما می توانند خود را به طور مستقل به جهان منتقل کنند؟ یا باید اقدام کنند؟ اگر دختر یا پسر رویاهایتان به مدت یک ماه از شما با دوربین مخفی فیلمبرداری می کرد ، آیا از آنچه دیده بودند تحت تأثیر قرار می گرفتند؟ به یاد داشته باشید ، آنها ذهن نمی خوانند ، فقط می توانند ببینند. آیا آنها دوست دارند بخشی از زندگی شما باشند؟

تنها چیزی که از شما می خواهم این است که همان استانداردهایی را که برای دیگران اعمال می کنید ، در مورد خود اعمال کنید. شما احتمالاً یک دوست مسیحی مزاحم دارید که تنها کمک او "من برای آنها دعا می کنم" است. آیا این شما را دیوانه نمی کند؟ من در حال حاضر در مورد اینکه نمازها کار می کنند یا نه اظهار نظر نمی کنم ، اما این واقعیت را تغییر نمی دهد که این شخص کمک هایی را انتخاب کرده است که نیازی به برداشتن پشت از روی نیمکت ندارد. چنین افرادی از هرگونه بدی خودداری می کنند ، افکار آنها خالص است ، فضولات داخلی آنها تا آنجا که ممکن است پاک است ، اما چه نوع میوه ای روی آن رشد می کند؟ و آنها باید این را بهتر از دیگران درک کنند - من استعاره میوه را از کتاب مقدس ربودم. عیسی بارها و بارها چنین چیزی را تکرار کرد: "درخت از طریق میوه اش مورد قضاوت قرار می گیرد". عیسی هرگز نگفت: "اگر می خواهید اینجا کار کنید ، برنامه را دنبال کنید." نه ، او گفت: "هر درختی که میوه خوب تولید نمی کند باید بریده شود و در آتش انداخته شود" (انجیل متی).

وقتی به مردم چنین چیزهایی گفته می شود واکنش خوبی نشان نمی دهند. آنها مانند مدیران فیلم واکنش بدی به سخنان الک بالدوین مبنی بر اینکه بالاخره باید تخم مرغ پرورش دهند یا شغل خود را به درخشنده کفش تغییر دهند ، دادند. که ما را به نقطه پایانی می رساند …

1. همه چیز در درون شما با توسعه دست و پنجه نرم می کند

ذهن انسان یک معجزه است و شما هرگز آن را بهتر از لحظه ای نمی بینید که با شواهد آشکار نیاز به تغییر مبارزه کند. روان شما مجهز به مکانیزم های دفاعی است که برای بیرون راندن هر چیزی که بتواند چیزهای درون شما را جابجا کند طراحی شده است - از هر معتادی بپرسید.

حتی در حال حاضر ، برخی از شما در حال خواندن این مطلب هستید و احساس می کنید مغز شما به طور خودکار آنچه را که می خوانید بمباران می کند و به شما می گوید آن را نپذیرید. از تجربه خودم ، می توانم بگویم که بمباران می تواند به شکل زیر انجام شود:

برخورد عمدی با هرگونه انتقاد به عنوان توهین

"او کیست که مرا تنبل و بی فایده خطاب کند! یک مرد خوب اینطور با من صحبت نمی کند! او همه اینها را فقط برای احساس برتری نسبت به من نوشت ، تا احساس گندم کند! و من آن را رها نمی کنم ، من امتیاز را برابر می کنم!"

تمرکز بر کسانی که صحبت می کنند ، نه آنچه که گفته می شود

"او کیست که به من بگوید چگونه زندگی کنم! اوه ، به او نگاه کن ، چقدر بزرگ و قوی است! اما در واقع ، یک گرافومن دیوانه دیگر از شبکه! من می روم و چیزی روی او حفر می کنم تا متقاعد شوم که او گنگ است! آنقدر پرمدعا که حالم را بد می کند! من ویدیوی رپ قدیمی او را در یوتیوب دیدم و قافیه هایش مکعب است!"

تمرکز بر لحن پیام ، نه محتوا

"من همه چیز را مرور می کنم تا زمانی که یک جوک را پیدا کنم که در صورت خارج از زمینه توهین آمیز به نظر برسد ، و سپس فقط در مورد آن صحبت می کنم و فکر می کنم! من شنیدم که یک کلمه توهین آمیز می تواند کل کتاب را دفن کند!"

ویرایش داستان خود

"آنقدرها هم بد نیست! می دانم که ماه گذشته سعی کردم خودکشی کنم ، اما اکنون احساس بهتری دارم! به احتمال زیاد اگر همینطور ادامه دهم ، بالاخره خود به خود نتیجه می گیرد! من یک استراحت طولانی می کنم و همچنان به آن دختر علاقه نشان می دهم ، بنابراین در نهایت او به تنهایی می آید!"

این باور که هرگونه تغییر در خود ، خیانت به خود واقعی است

"بله ، بنابراین من باید تمام کمیک های خود را رها کنم و 6 ساعت در روز در باشگاه ورزش کنم؟ و با استفاده از برنزه کردن خود مانند همه آن احمق های برنامه تلویزیونی؟ زیرا این تنها جایگزین است."

و غیره. به یاد داشته باشید ، رنج راحت است. به همین دلیل بسیاری از مردم آنها را ترجیح می دهند.خوشبختی تلاش می خواهد.

و شجاعت. این فوق العاده راحت است که بدانید اگر در این زندگی چیزی ایجاد نکنید ، هیچ کس نمی تواند به آنچه شما ایجاد کرده اید حمله کند.

چقدر ساده تر است که فقط روی پشت خود بنشینید و از آنچه دیگران ایجاد می کنند انتقاد کنید. فیلم احمقانه است. این زوج بچه بد تربیت شده اند. روابط این زوج دچار سردرگمی شده است. این مرد ثروتمند به اندازه یک شخص کوچک است. اون رستوران خسته کننده است این نویسنده اینترنتی احمق است. ترجیح می دهم در زیر کار او کامنتی بگذارم و درخواست کنم که سایت اخراج شود. ببینید من چیزی ایجاد کردم.

صبر کنید ، آیا من فراموش کردم که این را ذکر کنم؟ بله ، هرچه را که بخواهید بسازید یا خلق کنید - شعر باشد ، مهارت جدید ، رابطه جدید - بلافاصله خود را در محاصره "غیر خالقان" خواهید دید که کارهایی را که انجام داده اید سرزنش می کنند. شاید پشت سر شما باشد ، اما آنها این کار را خواهند کرد. دوستان مست شما با هوشیاری شما مخالف خواهند بود. دوستان چاق شما نمی خواهند شما یک رژیم تناسب اندام جدید را شروع کنید. دوستان بیکار شما نمی خواهند شما را در حرفه خود غرق کنند.

به یاد داشته باشید ، آنها به سادگی ترس های خود را ابراز می کنند ، زیرا لکه گیری از کارهای دیگران بهانه دیگری برای انجام ندادن هیچ کاری است. چرا باید چیزی را خلق کنم اگر آنچه دیگران ایجاد می کنند مضحک است؟ من تا به حال یک رمان می نوشتم ، اما منتظر چیز خوبی هستم ، نمی خواهم گرگ و میش دیگری بنویسم! و تا زمانی که چیزی تولید نکند ، کامل و دور از سرزنش است. و حتی اگر کاری انجام دهد ، مطمئن می شود که آن را با کنایه خاصی انجام داده است. او این کار را عمداً بد انجام می دهد تا برای همه روشن شود که این یک تلاش واقعی نیست. این یک تلاش واقعی باورنکردنی خواهد بود. نه مثل گندهایی که میزنی

همه نظرات به یک چیز خلاصه می شود: "ایجاد را متوقف کنید. این با کاری که من انجام می دهم متفاوت است و توجه شما به من باعث می شود نگران خودم باشم."

اون جور آدمی نباش اگر شما چنین آدمی هستید ، دیگر آن شخص نباشید. این چیزی است که مردم از شما متنفرند. این باعث می شود که از خود متنفر شوید.

پس این چطور: یک سال. پایان سال 2015 آخرین مهلت ما است. یا یک سال از لحظه خواندن این مطلب. در حالی که دیگران می گویند ، "من امسال 15 پوند وزن کم می کنم" ، من پیشنهاد می کنم قول دهم که "کاری" لعنتی انجام دهم - هرگونه مهارت ، هر پیشرفت را به جعبه ابزار انسانی خود اضافه کنید. و این کار را آنقدر خوب انجام می دهد که مردم را تحت تأثیر قرار دهد. از من نپرسید که این چه جهنمی است ، چیزی تصادفی را انتخاب کنید که نمی دانید. برای کاراته ، رقص در سالن ، سفالگری ثبت نام کنید. پختن را بیاموزید. خانه پرندگان بسازید ماساژ را یاد بگیرید. یک زبان برنامه نویسی یاد بگیرید. پورنو بردار تبدیل به یک ابرقهرمان شوید و با جنایت مبارزه کنید

یک وبلاگ ویدیویی YouTube راه اندازی کنید

نکته کلیدی در اینجا این است که من نمی خواهم شما روی چیزی جهانی تمرکز کنید که می خواهید برای شما اتفاق بیفتد ("من پول زیادی به دست می آورم …"). من می خواهم شما بر ارائه مهارت هایی تمرکز کنید که شما را برای دیگران جالب تر و ارزشمندتر می کند.

"من پول ندارم که هزینه کلاسهای آشپزی را بپردازم." سپس google How to Cook. لعنت بر شما ، باید تمام این بهانه ها را بکشید. وگرنه تو را خواهند کشت.

شما چیزی برای از دست دادن ندارید و جهان به شما نیاز دارد.

توصیه شده: