چگونه می توان از جدایی عبور کرد؟

فهرست مطالب:

تصویری: چگونه می توان از جدایی عبور کرد؟

تصویری: چگونه می توان از جدایی عبور کرد؟
تصویری: چطور #شکست #عشقی را فراموش و درمان کنیم 2024, مارس
چگونه می توان از جدایی عبور کرد؟
چگونه می توان از جدایی عبور کرد؟
Anonim

در زندگی آنقدر اتفاق می افتد که همه داستانها با یک پایان خوش به پایان نمی رسند. و بسیاری - خوشبختانه. هر جدایی داستان خاص خود را دارد. آنها به دلیل دوست نداشتن از هم جدا می شوند. به خاطر حماقت. به دلیل نارضایتی ها. مردها می توانند حتی زنی را که دوست دارند ترک کنند وقتی که نفس آنها آسیب می بیند. زنان وقتی عاشق می شوند ، معمولاً آنجا را ترک نمی کنند. دعا می کنند. رسوایی. تحمل می کنند. و آنها منتظر معجزه هستند!

قطع رابطه همیشه بسیار دردناک است. همه عاشقان رها شده (فو ، چه کلمه نفرت انگیز! کلمات آخماتووا به ذهن می آید: "رها شده! یک کلمه اختراع شده. آیا من یک گل هستم یا یک حرف؟ …") 2 دوره پس از روشن را تجربه می کنند.

1 دوره "انکار" - شما فقط باور ندارید که این پایان است. امیدوارید او به هوش بیاید. ناراحت می شوید ، می بخشید. سعی می کنی زنگ نزنی ، زنگ می زنی. عصبانی هستید ، گریه می کنید. شما دائماً رابطه را تجزیه و تحلیل می کنید ، فقط در مورد آن صحبت می کنید. به جاهایی برمی گردید که احساس خوبی داشتید ، انگار آنجا می توانید معماهای گمشده شادی خود را بیابید. شما در تلاش برای ملاقات "تصادفی" با آشنایان مشترک هستید. شما مکاتبات را بازخوانی می کنید ، با او گفتگوی ذهنی انجام می دهید. شما دوستان خود را با روح خود به دست می آورید. شما به عکس های خود نگاه می کنید ، آنها را تکه تکه می کنید ، آنها را به هم می چسبانید. یا استراتژی هایی برای بازگشت معشوق با دوستان خود یا متخصصان مختلف تهیه می کنید ، سپس سعی می کنید به خود ثابت کنید که حق با شماست و ارزش چیزی را دارید - و رمان های جدیدی را شروع کنید. شما با جدیت تلاش می کنید که توده های احساسات او را برافروخته و به هر قیمتی آن را پس دهید … شما انرژی زیادی دارید که به طرز ناگواری در آتش امیدهای پوچ می سوزانید. اغلب شما کارهای احمقانه ای را انجام می دهید ، اگرچه مغز شما برای هر یک از آنها توضیح و توجیه مفیدی پیدا می کند. سرزنش شما به دلیل عدم تحرک و در عین حال کفایت دشوار است. این دوره مبارزه با خود ، گذشته و واقعیت است.

اما یک روز لحظه ای فرا می رسد که ناگهان متوجه می شوید همه چیز بیهوده است. و سپس قسمت تلخ داستان عشق آغاز می شود - "فروتنی".

این دومین دوره یک تراژدی عشقی است. "آشپز! همه چیز از دست رفته است! " - مغز خسته شما فرمان می دهد. و حالت صرفه جویی در انرژی روشن می شود: غم جهانی شما را فرا می گیرد. شما دیگر در تلاش برای تغییر سرنوشت نیستید. شما به معشوق سابق خود ناتوانی و ناامیدی عمیق خود را نشان می دهید. شما درد می کشید و درد همیشه سیگنالی است که به دیگران نیاز دارید که به کمک نیاز داشته باشید.

به نظر می رسد شما به هیچ چیز امیدی ندارید ، اگرچه در واقع از آخرین خال خود در آستین خود استفاده می کنید: شما به ترحم متوسل می شوید. انسان شناس مشهور هلن فیشر این رفتار را با این واقعیت که افراد بسیار اجتماعی هستند توضیح می دهد. خوب ، یک فرد نمی تواند با آرامش به یک فرد رنج دیده نگاه کند (به خصوص اگر او قبلاً عزیز بود) - او سعی می کند به او کمک کند. طبیعت ما را برای دلسوزی برنامه ریزی کرده است ، در غیر این صورت ، بدون حمایت متقابل ، ما در طلوع بشریت از بین می رفتیم. به دلیل احساس همدلی ، حتی فردی که از عشق افتاده است می تواند برگردد ، نه یک جانور! اما ترحم زیاد طول نمی کشد. آیا واقعاً مطمئن هستید که این تنها چیزی است که شما در این زندگی خود سزاوار آن هستید؟ از این گذشته ، اگر او فرود آید ، شما به همان رابطه ، به همان شخص ، به همان مشکلات قبلی باز خواهید گشت.

البته ، رمان های قطع شده ای وجود دارند که دوباره سرشار از عشق و معنا هستند. اما این امر در صورتی اتفاق می افتد که در زمان جدایی ، به نظر می رسد میل متقابل متقابل از نو شروع شده است ، بدون فشار و فشار احساسی یکی از طرفین. هنگامی که شرکا متوجه اشتباهات خود شدند و تصمیم به تصحیح آنها گرفتند. شما می توانید یک رابطه را از نو شروع کنید ، اما نیازی به ادامه آن ندارید.

ترافیک یک طرفه در عشق منجر به فروپاشی می شود ، مهم نیست که قصد شما برای خوشحال کردن یک مرد چقدر است. جدایی را به عنوان یک واقعیت بپذیرید و سعی نکنید با او استدلال کنید یا ترحم برانگیزید. ابتکار عمل فوق العاده شما فقط می تواند او را دور کند.

"نمی توانی به زور زیبا باشی!" - بنابراین شما باید به معشوق خود بگویید و محبت را ترک کنید. با وجود تمایل قابل پیش بینی برای بازگرداندن همه چیز به هر قیمتی ، از زندگی او ناپدید می شود. تصور کنید که او برای همیشه به مریخ پرواز کرد. سپس شما میخواهید چه کار کنید؟ سعی کنید شاد زندگی کنید ، در نظر خود ارزشمند شوید.عشق ، انرژی و احترام خود را ذره ذره به خود بازگردانید. بدون او برنامه ریزی کنید ، چشم اندازهای روشن زیبایی دور را ترسیم کنید. اما برای خود اهداف کوتاه مدت و به راحتی قابل دستیابی تعیین کنید. خودتان را برای کوچکترین موفقیت ها ستایش کنید ، کوچکترین پیروزی ها را جشن بگیرید.

به خودتان زمان بدهید. اگر حداکثر ظرف یک سال و نیم دیگر بازنگشت ، به این معنی است که تصمیم او قطعی بوده است. اگرچه چند هفته بی تفاوتی شما برای شروع نگرانی او کافی است. عزت نفس آسیب دیده به آگاهی از دست دادن کمک می کند.

یک فرد عاشق قطعاً می خواهد برگردد. و اگر می خواهید برگردید ، فوراً خود را روی گردن او نیندازید ، زیرا اگر در زمان جدایی زیاد روی خود کار کرده اید ، عاقل تر شده اید و واقعاً به خود احترام گذاشته و دوست دارید. آیا او تغییر کرده است؟ آیا آمادگی شروع رابطه با این شخص را دارید؟ به جای ادامه دادن شروع کنم؟

تمرین مربی "جعبه خوشبختی"

تصور کنید که روحیه خوب شما یک گردنبند مروارید است که در لحظه استرس شدید در امتداد کف دریاچه متروکه پاره و خرد شد. و اکنون باید بعد از آن شیرجه بزنید و یک مروارید را در هر زمان بگیرید ، آن را تمیز کرده و در یک جعبه شیک قرار دهید تا در مواقع مورد نیاز خارج شود.

مرواریدها خاطرات خوشایند شما هستند ، منبع شما

1. بهترین لحظات زندگی خود را در زمانی که احساس خوشبختی ، شادی و / یا زمانی که سرشار از خوش بینی بودید ، پیش بینی می کنید ، به خاطر بسپارید.

به خود اجازه دهید از لحاظ ذهنی به لحظه شادمانه بازگردید. آن وقت چه احساسی داشتید؟ اگر جایی برای این احساس در بدن شما وجود داشت ، کجا بود؟ اگر این احساس رنگ ، دما ، بافت داشت چه می شد؟ اگر تصویری از این احساس وجود داشت ، آن چه بود؟ یک نفس عمیق بکش. این احساسات را به خاطر بسپارید.

اگر این لحظات و احساسات را برای چند روز آینده با خود ببرید ، چه چیزی در روح شما تغییر خواهد کرد؟

2. به مدت 3 روز ، یک سیگنال روی تلفن خود بگذارید و هر نیم ساعت یکبار این نفس ها را بکشید و یک نفس عمیق بکشید. و در عین حال ، آنچه را که در لحظه می بینید ، می شنوید و احساس می کنید زیبا و دلپذیر است ، توجه داشته باشید و برای خود یادداشت کنید. به این ترتیب ، ذره ذره ، مهره ، دوباره روحیه خوب خود را بازیابی می کنید.

لبخند))

احمق! خوب ، چرا نگران این هستید که سینه های شما اندازه اول هستند!؟ اما پاها بیرون است … چهل و چهارم!

نقل قول:

"اکنون که ما آموخته ایم که مانند پرندگان در هوا پرواز کنیم ، مانند ماهی در زیر آب شنا کنیم ، تنها یک چیز را نداریم - یاد بگیریم که مانند مردم روی زمین زندگی کنیم." برنارد شو

توصیه شده: