نرگس قهرمانان زمان ما هستند

تصویری: نرگس قهرمانان زمان ما هستند

تصویری: نرگس قهرمانان زمان ما هستند
تصویری: محمد رضا شجریان، تصنیف چشم نرگس (دشتی): خواهم که بر زلفت هر دم زنم شانه 2024, آوریل
نرگس قهرمانان زمان ما هستند
نرگس قهرمانان زمان ما هستند
Anonim

خودشیفته ها قهرمانان زمان ما هستند. قدرت جذابیت و جذابیت آنها مانند آهن ربا روی ما عمل می کند ، اما تماس با آنها بسیار "سمی" است - ناامیدی اجتناب ناپذیر است. پس چرا آنها ما را بسیار جذب می کنند و سپس ما را نابود می کنند؟ بیایید دریابیم که خودشیفته کیست

اتفاق می افتد که ما آنقدر در افکار خود غرق شده ایم که متوجه هیچ چیزی در اطراف خود نمی شویم. و ناگهان یک غریبه توجه ما را به خود جلب می کند: فراموش کردن همه نگرانی های ما ، ما به معنای واقعی کلمه نمی توانیم خود را از او دور کنیم. اخیراً در یک فروشگاه چنین موردی را داشتم. مردی با ظاهر زیبا ، لباس شیک ، با زن فروشنده درباره ترجیحات غذایی خود - واقعاً لذیذ - صحبت کرد. در همان زمان ، او با صدایی خوب تنظیم کرد ، با لحن بازی کرد ، به طور موثری اشاره کرد و شوخ طبع شوخی کرد. این یک تئاتر واقعی از یک بازیگر بود. من ناخواسته شروع به تماشای او کردم: او وانمود کرد که منحصراً در مکالمه مشغول است ، اما تماشا کرد که آیا او را نگاه می کنند یا او را می شناسند. سپس با همان هنرمندی شروع به صحبت تلفنی کرد. او در مورد رویداد شب بحث کرد ، و آشکارا مهر مهمانان برجسته ای را که باید آنجا باشند مهر زد. او "مجبور" شد که بفهمد. او کیست؟ گل نرگس تلفظ شده

اپیدمیسم نارسیسم

در دهه های اخیر افراد بیشتری به "ویروس خودشیفتگی" مبتلا شده اند. خودشیفته معمولی فردی خودخواه ، پرشور و بلند پرواز ، جذاب و بی مراسم است. او - که به خوبی با دنیای مدرن تطبیق داده شده است - هر فرصتی برای ایجاد یک حرفه موفق ، ایجاد و حفظ آشنایی سودآور ، به راحتی تسخیر قلب جنس مخالف دارد. خودشیفته ها قهرمانان زمان ما هستند: بسیاری نه تنها آنها را تحسین می کنند ، بلکه می خواهند مانند آنها باشند.

خودشیفتگی توسط جامعه مدرن پرورش داده می شود ، در رسانه ها و اینترنت تشویق می شود. ارزش روشن کردن تلویزیون را دارد و ما خود را در یک نمایش واقعی می بینیم که هر یک از شرکت کنندگان دوست دارد در چشم باشد و به خاطر محبوبیت آماده انجام هر کاری است. به نظر می رسد رسانه های اجتماعی مخصوص افراد خودشیفته طراحی شده اند. این مکان ایده آلی است که می توانید خود را اعلام کرده ، تصویری را که می خواهید نشان دهید بسازید. علاوه بر این ، در دنیای مجازی ، اغلب از واقعیت دور است. و نامها - MySpace ، Twitter ، Facebook - اعلامیه های برنامه واقعی هستند! خودشیفته ها کاملاً در پرتوهای شکوه غرق شده اند و هر روز به لیست دوستان خود اضافه می شوند و از پیروزی ها و دستاوردهای جدید در وبلاگ های خود صحبت می کنند.

در ارتباط با همه گیری خودشیفتگی ، تماس با "آلوده" تقریباً اجتناب ناپذیر است ، ما آنها را در همه جا ملاقات می کنیم: در خانه ، محل کار ، تعطیلات. اگر خودشیفته ها فقط کوک یا کلاهبردار معمولی بودند ، به راحتی می توان از تعامل جلوگیری کرد. اما قدرت جذابیت ، جذابیت ، جذابیت آنها مانند آهن ربا عمل می کند و ما به طور فزاینده ای به سمت آنها جذب می شویم. با این حال ، تماس با آنها بسیار سمی است و ناامیدی اجتناب ناپذیر است. بنابراین ، مهم است که بدانیم در واقع با چه کسانی سر و کار داریم. چرا آنها جذب می کنند و سپس تخریب می کنند؟ بیایید دریابیم که خودشیفته کیست. به هر حال ، اگر از قبل هشدار داده شود ، سپس از پیش جلو گرفته شود.

چگونه می توان NARCISSUS را محاسبه کرد؟

افراد خودشیفته معاصر پیچیده ای هستند. آنها قطعاً "جعبه غافلگیری" هستند: شخصیت هایی که از پارادوکس هایی بافته شده اند که شناسایی و درک آنها دشوار است. بیایید سعی کنیم "علائم" اصلی یک خودشیفته معمولی را برجسته کنیم.

افراد براق

خودشیفتگی خودشیفتگی ، برتری بالایی را در اختیار کاربر قرار می دهد ، "درخشش" و عظمتی همه جانبه كه در مرز مگالومنی قرار دارد. تناقض آمیز است که پشت این "بسته" عدم خودکفایی ، خلاء درونی ، افسردگی و اضطراب وجود دارد. دنیای درونی افراد خودشیفته مملو از تجربیات منفی است. این تا حد زیادی رفتار دفاعی او را تعیین می کند: او با تمایل به ایجاد تصویری از شخصیت درخشان در چشم دیگران و پنهان کردن آسیب پذیری خود ، حتی از خود ، هدایت می شود.

نکته اصلی در زندگی چنین فردی این است که با بقیه متفاوت باشد ، با دیگران متفاوت باشد ، در جمعیت "خاکستری" گم نشود ، در برابر پس زمینه خود شخصیتی باشد. او ترجیح می دهد به عنوان یک "غیر قالب" ، دیوانه شناخته شود ، نه اینکه برای دیگران غیرقابل توجه به نظر برسد. خودشیفته دائماً "انتخاب" خود را نشان می دهد: در لباس ، کلمات ، شیوه زندگی. اگر او در مورد خانواده اش صحبت می کند ، در مورد ایده آل ، در مورد خانه - به عنوان در مورد استثنایی ، حتی اگر در واقع همه چیز کاملاً معتدل باشد. خودشیفته در تلاش برای متقاعد کردن دیگران در مورد عظمت خود ، همه چیز را که به او مربوط است ایده آل می کند. گروتسک رنگارنگ سبک اوست.

اغوا کننده های سرد

نگرش به مردم پارادوکس دیگری از رفتارهای خودشیفته است. خودشیفته ها علاقه چندانی به دیگران ندارند ، اما نمی توانند بدون آنها زندگی کنند. آنها به مخاطبی احتیاج دارند که فداکارانه تحسین کنند ، موافقت کنند و کف بزنند ، سوختی بی بدیل برای نفس خودشیفته.

خودشیفتگان می توانند کارهای دیدنی انجام دهند ، تعارف کنند ، گرما ساطع کنند ، بیش از حد سخاوتمندی و سخاوت نشان دهند - همه کارها را برای فریب دادن محیط مسحور کننده دیگر در مدار خود انجام دهند. در لحظه "اغوا" آنها از طلسم خود "صد در صد" استفاده می کنند و به نظر ما افراد فوق العاده ای هستند. بنابراین ، آنها می دانند چگونه فوراً همدردی را به دست آورند ، و سپس "زندانیان" را دستکاری کنند: آنها همه اقدامات را کنترل می کنند ، توجه و نگرش آنها را کنترل می کنند. خودشیفته ها دوست دارند غالب باشند.

در برقراری ارتباط ، آنها از تاکتیک های خاصی استفاده می کنند: آنها به طور واضح صحبت می کنند ، با حرکات خشونت آمیز صحبت می کنند ، مکث معناداری می کنند ، موضوع گفتگو را به شدت تغییر می دهند و بنابراین برای دیگران روشن می کنند که فقط نظر آنها شایسته توجه است و البته منتظر نظرات تحسین برانگیز هستند. از طرفین خطاب به آنها

ما بلافاصله متوجه نمی شویم که ما فقط یک شی هستیم و به سادگی از ما استفاده می شود. از این گذشته ، گل نرگس ، در نگاه اول ، بسیار جذاب ، مهربان ، پاسخگو ، باهوش ، شوخ طبع است. اما فراموش نکنید که در واقع آنها سرد هستند و نمی توانند احساسات گرم عمیقی را نسبت به کسی تجربه کنند. نمایش به محض خاموش شدن دوربین ها به پایان می رسد.

یانوس های دو رو

جنبه بعدی شخصیت پارادوکسیکال خودشیفتگی تمایل به کاهش ارزش دیگران است ، همراه با اعتیاد به تحسین آنها.

خودشیفته محیطی را انتخاب می کند که از مفهوم انحصاری بودن او حمایت می کند. او کسانی را که با احترام مناسب رفتار می کنند ، ایده آل می کند. اما حتی از کوچکترین غفلت او را عصبانی می کند و جسور ، که به خود "بیش از حد" اجازه داده است ، فوراً بی ارزش می شود ، از پایه می افتد. هرکسی که حتی جرأت انتقاد داشته باشد بلافاصله در توهین به اعلیحضرت مقصر است.

خودشیفته در چنین مواردی بلافاصله دیوار بیگانگی می سازد و دور می شود. فاصله یک واکنش دفاعی در برابر چنین طرد دردناکی است. در این مورد ، پیام او بدون ابهام است: "از آنجا که شما قدر من را نمی دانید ، من به شما احتیاج ندارم!" علاوه بر این ، "متخلف" متقاعد شده است که یا افراد تنگ نظر یا افراد حسود نمی توانند در مورد او دیوانه باشند: "شما به من حسادت می کنید زیرا یک بازنده هستید!" با این نتیجه گیری ، خودشیفته دیگر نظر "بدخواه" را درک نمی کند ، او عموماً برای او وجود ندارد.

مصرف کنندگان عشق

خودشیفته به اشتباه در استقلال خود متقاعد شده است و فکر می کند که به کسی احتیاج ندارد. اما او باید محبت دیگران را دریافت کند. احساساتی که یک فرد محبت می کند برای پر کردن خلاء درونی ضروری است. بنابراین ، او به دنبال فردی است که بتواند احساسات واقعی را تجربه کند ، به طور جدی در روابط شرکت کند. خودشیفته قادر به دوست داشتن نیست و نه تنها شخص دیگری ، بلکه خود او را دوست دارد.

تماسهای صمیمانه نزدیک برای او نیست ، زیرا باعث ایجاد وابستگی می شود و وابستگی به شخص دیگر باعث ایجاد ترس می شود. بنابراین ، او همیشه فاصله می گیرد و احساسات خود را کنترل می کند.خودشیفته می داند چگونه با مهارت دیگری را متصل کند ، برای مثال ، از اصل کمترین علاقه: هرچه علاقه کمتری به رابطه نشان دهد ، قدرت بیشتری نیز دارد.

بازی مورد علاقه خودشیفته "موش و گربه" است. او یا شخص را نزدیک می کند ، سپس او را دور می کند ، و اگر احساس می کند که "معاشقه می کند" ، روابط خود را قطع می کند و شریک در سردرگمی و سرگردانی آنچه که در آن گناه کرده بود باقی می ماند. پس از "اتحاد" با خودشیفته ، بسیاری اعتراف می کنند که احساس فشار می کنند ، قادر به برقراری تماس جدید نیستند. آنها می گویند: "من چیز دیگری نمی خواهم!" ، "این برای من نیست ، کافی است!" ، "من خسته ام!" ، "بهتر است تنها باشم!" … اما او این گونه است از خود در برابر آسیب ها و ناامیدی های جدید دفاع می کند.

کوتاه مدت و بی پروا استراتژی های کلیدی در رابطه افراد خودشیفته با اطرافیان او هستند. به این ترتیب او از خود در برابر آسیب ها و ناامیدی های جدید محافظت می کند. "قربانی" حداکثر استفاده می شود و از نظر احساسی تحت فشار قرار می گیرد. و خود "قربانی" ، اگر مایل به "شکنجه خود" نباشد ، با این وجود چشمان خود را باز می کند و از ایده آل شدن بت خود دست می کشد. برای او چنین بازخوردی غیرقابل تحمل است! به همین دلیل است که خودشیفته دائماً به دنبال طرفداران جدید است - برای دریافت دوز بعدی عشق. جای تعجب نیست که رابطه او با یک نفر نمی تواند طولانی مدت باشد.

روانشناسان غربی مشاهده کرده اند که فردی که با یک خودشیفته ملاقات می کند ، به مدت چهار ماه احساس خوشبختی می کند. پس از این زمان ، او خاطرنشان می کند که همه چیز بدتر می شود. از قضا ، علامت چهار ماهه در رابطه با افراد غیر خودشیفته زمانی است که شرکا شروع به دریافت حداکثر رضایت از اتحادیه می کنند.

ایمنی

برخورد با یک فرد خودشیفته یک چالش است. اگر قدرت و علاقه وجود دارد ، یا ما نمی توانیم زندگی خود را بدون او تصور کنیم ، می توانیم سعی کنیم رابطه ای را حفظ کنیم. اما در عین حال ، شما باید ویژگی های شریک زندگی خود را به خوبی بشناسید و از آن آگاه باشید: یک خطر بزرگ وجود دارد که با تسلیم شدن به او ، خودمان را تغییر دهیم.

خودشیفته معمولاً بدنبال افرادی است که احساس گناه و شرمندگی مشخصی دارند و دستکاری آنها آسان تر است. او آنها را رنج می دهد و سپس با این سوال عذاب می دهد: "من چه اشتباهی کردم ، بالاخره همه چیز خوب بود؟!" - و او از این احساسات تغذیه می کند. بنابراین ، فراموش نکنید که همه تلاش ها برای برقراری ارتباط با چنین شریکی باید محدودیتی داشته باشد. شما نمی توانید همه چیز را تحمل کنید. اگر احساس می کنید که تعیین مرزهای قابل قبول برای شما غیرممکن است ، باید بروید.

نکته اصلی درک این است که خودشیفته دوست دارد خودشیفته باشد. ما نمی توانیم آن را تغییر دهیم ، مهم نیست که چقدر آن را می خواهیم. ما فقط سوخت آتش "بزرگ" او هستیم. و شما باید سعی کنید رابطه پایان یافته را نه تنها به عنوان یک تجربه ارزشمند ، بلکه به عنوان یک تعطیلات فراموش نشدنی ، هرچند کوتاه مدت ، بپذیرید: آتش بازی احساسات ، خواستگاری فوق العاده ، هدایای ویژه ، نگاههای قلبی ، برنامه های بزرگ برای آینده - به هر حال ، همه اینها اتفاق افتاد و بنابراین ، شما نباید وارد تخریب خود شوید: او را سرزنش کنید و برای خود متاسف باشید. بهتر است از همه چیز به طور بالغ قدردانی کنید و درخشان ترین خاطرات را در قلک زندگی خود قرار دهید.

در نتیجه…

همه ما ویژگی های خودشیفتگی داریم. بیایید سعی کنیم بپذیریم که یک خودشیفته در هر یک از ما زندگی می کند ، تنها س isال این است که چقدر بیان می شود. اعتماد به نفس ، بلندپروازی ، توانایی خودنمایی ، توانایی یافتن آسان زبان مشترک با افراد دیگر ، جذب آنها به طرف ما و مدیریت آنها به ما در زنده ماندن در دنیای مدرن کمک می کند. اما در صورت اغراق آمیز ، این ویژگی ها می تواند منجر به پیامدهای ناخوشایند و حتی مخرب شود.

درک این امر نه تنها به ما در آشتی دادن با دیگر خودشیفته ها کمک می کند ، بلکه به کنترل خودشیفتگی در خود نیز کمک می کند. و این بدان معناست - عدم تکرار سرنوشت غم انگیز آن جوان اسطوره ای زیبا که عاشق بازتاب او شد ، نتوانست خود را از آن جدا کند و از عشق به خود مرد.

توصیه شده: