2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
میل به دوست داشتن و تأیید شدن طبیعی است. کودک از طریق احساس دوست داشتن و نیاز ، حضور خود را در این جهان قانونی می کند. و از طریق نگرش والدینش نسبت به او ، سناریوی روابط با همه افراد دیگر را در آینده شکل می دهد.
در ابتدا ، وقتی کودکی متولد می شود ، به هیچ وجه سعی نمی کند عشق و تأیید را جلب کند. او به سادگی زندگی می کند ، نیازهای خود را بیان می کند و نارضایتی و ترس های خود را بیان می کند (از طریق گریه ، از طریق زمزمه ، با کمک حالات صورت یا فریاد). او به سادگی حضور دارد.
در یک نسخه معمولی و سالم ، کودک از طرف مادرش یک واکنش احساسی دریافت می کند: مادر آمد ، آن را روی بازوهایش گرفت ، آن را روی سینه خود گذاشت ، او دستان گرم و نرم دارد ، و سینه اش گرم است ، شیر خوشمزه است ، مادر با مهربانی چیزی را زمزمه می کند. اوضاع خوب است. مامان او را در آغوش می گیرد. با او آرام و امن است. این آگاهی که "من هستم و این خوب است" ناخودآگاه جذب می شود.
اما اگر مادر افسرده باشد چه اتفاقی می افتد؟ یا مامان شما مضطرب است؟ غرق در مشکلات او ، مشغول کار. و به طور کلی ، کودک برنامه ریزی نشده بود. خسته. با جراحاتم
سپس کودک احساس می کند که چیزی اشتباه است. او نمی داند که دوستش دارد. و آن وقت است که بازی کسب این عشق شروع می شود.
او به مادرش نقاشی خود ، kalyak-malyaks خود را نشان می دهد و می گوید "مامان ، ببین چه کشیدم!". و مادرم ، غرق در نگرانی هایش ، احمقانه پاسخ می دهد: "من نقاشی کردم. می بینم. آفرین." … و سپس در کارهای خانه اش غرق می شود. او سعی می کند آواز بخواند ، برقصد - مادر می خواهد ساکت تر باشد.
کودک تسلیم نمی شود. او سعی می کند رضایت مامان را جلب کند!
کفها را جارو کرد. مامان وظیفه خود را گفت "خوب انجام شد." اما بچه چیز اصلی را درک نکرد - احساس! تحسین. تقدیر و تشکر. عشق. او نتیجه می گیرد که این کافی نیست. و سپس برایش روشن می شود! اوریکا! لازم است نه تنها کفها را جارو کنید ، بلکه آنها را بشویید. و نه تنها شستشو ، بلکه بوی خوشمزه است. من عطر مورد علاقه مادرم را در یک سطل آب می ریزم! در اینجا مادر خوشحال خواهد شد! بسیار معطر خواهد شد!
وقتی به جای عشق و شناخت ، کودک به خاطر یک بطری خالی عطر گران قیمت سرزنش می شود ، متوجه می شود که مشکلی با او وجود دارد. او کار اشتباهی انجام می دهد. و در این لحظه یک اشتباه منطقی متولد می شود: مادرم من را دوست ندارد ، زیرا چیزی برای دوست داشتن من وجود ندارد …
بنابراین چیزی در مورد من اشتباه است. من به اندازه کافی خوب نیستم. من همه کارها را اشتباه انجام می دهم. و من خودم اشتباه می کنم زشت و احمق. یا خیلی بلند (و شما باید ساکت باشید). من بد هستم.
به نظر می رسد که منطق بی اهمیت است: اگر من عشق را دریافت نکنم ، من لیاقت آن را ندارم. اگر همه چیز با من خوب بود ، مادرم عاشق من می شد. منطق ساده است ، اما اشتباه است!
زیرا آنها کودکان را نه برای کفهای تمیز ، نه برای نمرات ، نه برای موهای بلوند زیبا و چشمهای آبی ، نه برای اطاعت و راحتی دوست دارند. عشق برای چیزی نیست. آنها عاشق هستند - زیرا می توانند عشق بورزند.
عشق توانایی دیگری است. این حسی است که تنها در صورتی قابل اشتراک است که در درون وجود داشته باشد. اگر والدین سرشار از عشق باشند ، آن را به همان شکل به او می دهند. فقط به این دلیل که آنها می توانند و می توانند! سخاوت عشق هیچ شرطی ندارد!
بچه از این موضوع اطلاعی ندارد و کمبود منبع حیاتی عشق را با نقص های خود توضیح می دهد: حماقت ، شلختگی ، سر و صدا ، شبیه پسر همسایه-وانچکا. او فکر می کند که او به اندازه کافی برای عشق خوب نیست و شروع به شایستگی آن می کند ، التماس می کند ، التماس می کند.
و این یک دروغ بزرگ است که او با آن به زندگی خود ادامه می دهد. این دروغ ، که با آن روابط خود را با دیگران بیشتر می سازد. با این دروغ او وارد زندگی بزرگسالان خود می شود. و در تمام عمر سعی می کند مستحق آن چیزی باشد که به طور رایگان داده می شود.
زیرا اگر والدین عشق ورزیدن را بلد باشند ، او عاشق یک کودک لنگ و یک دست و بدون چشم چپ ، و یک دانش آموز بد ، و یک شلخته ، و پرسروصدای پر سر و صدا ، بازیگوش ، و پرسیدن بسیاری از مشکلات سخت ، و نقاشی می شود. kalyak-malyaki. او عاشق خواهد شد زیرا می تواند. دوست داشتن برای آنچه هست و دوست داشتن آنچه او انجام می دهد - شیوه ای که او انجام می دهد.
عشق از دو عبارت تشکیل شده است
= از طرف من: فقط بودن + از طرف والدینم: توانایی دوست داشتن
در این مثال هیچ شرطی وجود ندارد.
توصیه شده:
چگونه نوه را دوست داشته باشیم. دستورالعمل برای مادربزرگ
من س motherال مادرم را در فیس بوک دیدم که کودک مادربزرگ را ترک نمی کند و مادربزرگ مادر را به حسادت متهم می کند. به طور خلاصه ، زنان گیج شدند. من خودم مادربزرگ هستم. در حال حاضر کمی بیش از سه سال است. و من نوه ام اوا را بسیار دوست دارم و آمادگی دارم هفته ای صد بار او را ببینم.
و تو مرا دوست داری ، مغز من را دوست نداشته باش
روابط سالم چقدر با روابط ناسالم متفاوت است؟ سالم ، قابل درک ، برنامه ریزی شده ، قابل پیش بینی ، قابل اعتماد ، مراقب ، احترام به مرزهای شریک زندگی و حرکت به سمت صمیمیت معنوی … آنها ساده هستند. اما برای ایجاد آنها ، زمان ، بلوغ روانی ، نیاز آگاهانه دو شریک در یک رابطه عادی و توانایی عشق نیاز است.
چگونه خود را دوست داشته باشیم؟ چرا خودت را دوست نداری؟
مسائل مربوط به عشق به خود ارتباط مستقیمی با عزت نفس فرد دارد. چگونه یاد بگیریم که دوباره خود را دوست داشته باشیم؟ برای شروع ، شما باید در ناخودآگاه دلیلی را پیدا کنید که بر تضعیف همدردی با "من" درونی شما تأثیر می گذارد - در برهه ای از زندگی شما شروع به تحت فشار قرار دادن خود کردید ، و بسیار مهم است که بفهمید دقیقاً چه زمانی اتفاق افتاد به عنوان یک قاعده ، مردم ابتدا سالهای نوجوانی خود را یاد می کنند ، سپس مدرسه راهنمایی و ابتدایی ، و تنها پس از آن مهد کودک و موقعیتهای
آیا توضیح چیزی برای کودکان منطقی است؟ البته داشته باشید! مشاهدات از زندگی روزمره
به طور کلی ، من دوست دارم مردم را مشاهده کنم - چیزهای جالب زیادی می بینم: لمس کننده ، خنده دار ، خوب و نه چندان زیاد. و خوبی این است که من اغلب با وسایل نقلیه عمومی (خوب ، زیرا در منطقه مسکو زندگی می کنم) سفر می کنم و به انواع مکان های مختلف عمومی مانند پیست اسکیت ، سرسره و غیره می روم.
برای خودت متاسف باشی یا برای خودت دلسوزی نکنی؟
این به چه معناست - شما نمی توانید برای خود متاسف شوید و باید از شر این خواسته خلاص شوید؟ چه موقع برای خود متاسف باشید و چه زمانی نه؟ در فرهنگ ما مرسوم است که از دیگران (دوستان ، آشنایان ، همکاران ، گاهی حتی رهگذران) شکایت کرده و برای خود متاسف باشید.