2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
اخیراً با استدلال جالبی از روانشناس نروژی Arnhild Lauweng در مورد نیاز به پذیرش دیگران و نحوه برخورد با آن برخورد کردم:
"… آنها می گویند ، ما نروژی های سربلند ، متین و مستقل هستیم که در صورت لزوم ، با خوشحالی به تنهایی به قطب شمال می رویم ، در همه موارد زندگی ما باید به تنهایی با مشکلات کنار بیاییم ، فقط به خودمان متکی هستیم ، و در هیچ موردی نباید رویای توجه و مراقبت دیگران را در سر داشته باشیم … انسان یک حیوان اجتماعی است و ما به گروه اجتماعی خود نیاز داریم. پس این بی احترامی از کجا آمده است؟ "او می خواهد توجه خود را جلب کند" ، "نیاز دردناک در جامعه". منظور ما از این حرف چیست؟ هیچ تلاش دردناکی در تلاش فرد برای تماس با دیگران وجود ندارد. "(A. Lauweng" فردا من همیشه شیر بودم ")
هیچ موردی از بیماری در این نیاز وجود ندارد ، اما آسیب پذیری زیادی در آن وجود دارد. من رد نخواهم شد ، یا رد می کنم اگر نیازی به توجه دیگران نداشته باشم معنای خود را از دست می دهد. و هرچه آسیب پذیری بیشتر ، زخم های رد شدن بیشتر باشد ، کمتر می خواهد این نیاز به پذیرش را احساس و زندگی کند. راحت تر می توانید آن را در خود بیهوش کنید و در مورد دیگران قضاوت کنید. خیلی ترسناک است که محل درد خود را نشان دهید! بهتر است به تنهایی به قطب شمال بروید …
این پیوند ، نادانی + محکومیت ، می تواند به روش های مختلف خود را نشان دهد. اخیراً ، در خاکریز ، با یک زوج بسیار مسن خارجی آشنا شدم. هم مرد و هم زن دوچرخه های بسیار کوتاه و تیشرت های روشن و محکم می پوشیدند. زن بدون سوتین و آرایش بود. من احساس عجیبی داشتم ، به سرعت این احساس را کنار گذاشتم و در مورد این افراد ، در مورد دنیایی که از آنجا آمده بودند فکر کردم و اصلا به خودم فکر نمی کردم. چیزی که من در مورد آن فکر نمی کردم این بود: اگر شما با حقیقت روبرو هستید ، من این گردشگران را محکوم کردم و در عین حال از آن شرمنده شدم. به طور طبیعی ، من نمی خواستم همه اینها را احساس کنم….
واقعیت این است که من از آسیب پذیری این زن ترسیدم (با مرد ، همه چیز به نوعی راحت تر است). در واقعیت درونی من راه رفتن به این شکل خطرناک است ، این واقعیت می تواند مرا به خاطر آن بسیار سخت تنبیه کند. اگر مادربزرگم اینطور به خیابان برود ، من به دلیل اضطراب جایی برای خودم نمی یابم ، ناگهان آنها مسخره می کنند ، بی ادب می شوند یا به نوعی پرخاشگرانه خود را نشان می دهند …
و آسیب پذیر بودن بسیار ترسناک است.
اگر برخی از کودکان روی یخ رودخانه می دوند ، من از آنها مضطرب و عصبانی هستم. چگونه می توانید اینقدر بی پروا خود را در معرض خطر قرار دهید! اما این کودکان روی این رودخانه بزرگ شدند ، آنها بیش از یک بار به اینجا دویدند و در مکان های تاریک قدم نمی گذارند. رودخانه برای آنها امن است. به همین ترتیب ، این افراد خارجی سالمند تجربه کافی برای پذیرفتن خود را در چنین لباس هایی دارند تا در این تصویر احساس آسیب پذیری نکنند. و من چنین تجربه ای ندارم. دیگری وجود دارد ، برعکس ، که مدتها پیش به دست آمده بود ، زمانی که منابعی برای مقابله با تهدید رد کسی وجود نداشت.
با دیدن شخصی که در درک من از هنجارها متناسب نیست و در برابر آنچه من را می ترساند آسیب پذیر است ، یک انتخاب دارم:
قضاوت خود را نادیده بگیرید
احساس قضاوت کنید و این شخص را رد کنید
احساس قضاوت کنید و نجات آن شخص را آغاز کنید
· یا احساس آسیب پذیری کنید.
این شخص با ظاهر ، رفتار ، ترجیحات جنسی ، دیدگاه های مذهبی (در صورت لزوم زیر خط بکشید) باعث محکومیت من می شود ، زیرا او آسیب پذیری من را به من یادآوری می کند. و آنجا درد می کند و ترسناک. و من اصلا نمی خواهم باشم. و می توانید به نحوی سعی کنید او را تحت تأثیر قرار دهید (با اقناع ، تمسخر یا چیز دیگری) یا همچنان بر خودتان - سعی کنید با آسیب پذیری خود کنار بیایید. با پذیرفتن آسیب پذیری خود ، می توانم با احتیاط از عهده آن برآیم و بهترین تاکتیک ها را برای خود انتخاب کنم و پشت محکومیت یا پذیرش دروغ پنهان نشوم. با همان خارجی ها ، من نمی توانم در شرم و اضطراب ادغام شوم ، بلکه فقط آن را به عنوان یک واقعیت ، به عنوان ملاقات با فرهنگ دیگر ، که در آن این لباس مناسب و معمولی تلقی می شود ، بپذیرم.من نمی توانم شخصی را به دلیل این واقعیت که او به زبان دیگری صحبت می کند یا مثلاً در کشور دیگری متولد شده است محکوم کنم. اما آنها من را از آسیب پذیری من ، از ترس من یادآوری کردند ، و من برای قضاوت امن تری برای من فرار کردم. و تنها پس از مدتی او آماده بود تا این نقطه دردناک را در خود ملاقات کند.
محکومیت برای تأمل بسیار مفید است - مانند یک علامت قرمز روی نقشه گنج خودشناسی و پذیرش است. مشکل این است که محکومیت بسیار سنگین است و یا شرم تمام رویکردهای این برچسب آسیب پذیری خود را می بندد ، یا بر دیگری تمرکز می کند.
با توجه به پذیرش و پذیرش محکومیتم ، با بررسی آسیب پذیری خود ، یاد می گیرم که آگاهانه با آن برخورد کنم ، توانایی پذیرش دیگری ، از جمله آسیب پذیری او را به دست می آورم ، که حتی در محاکمه من یا عزیزانم نیز خود را نشان می دهد..
توصیه شده:
انرژی حیاتی به کجا می رود و منابع را از کجا بدست می آورد؟
برنامه هایی وجود دارد ، اهدافی وجود دارد ، دانش چگونگی وجود دارد. اما افسوس ، در حال حاضر هیچ قدرتی برای تجسم تغییرات در زندگی وجود ندارد. خستگی جسمی ، بیماریهای مکرر ، خلق افسرده افسرده ، شیوه زندگی منزوی ، عدم تمایل به انجام کار و شروع کارهای مهم ، اما از آنجا که باید شروع کرد ، کنار آمدن با موارد موجود دشوار است … انرژی به کجا می رود؟ هرکسی یک منبع انرژی حیاتی (حیاتی) دارد و هرکسی آن را به روش خود مصرف می کند.
چرا با قضاوت دیگران خود را بدتر می کنید؟ محکومیت و عزت نفس چگونه ارتباط دارد؟
چرا با قضاوت دیگران خود را بدتر می کنید؟ محکومیت و عزت نفس چگونه ارتباط دارد؟ بیایید در این مورد صحبت کنیم. اگر من در مورد دیگری قضاوت می کنم ، قاعدتاً این نشانه ای است که من خودم را قضاوت می کنم. به طور کلی ، همیشه در زندگی چنین است. همانطور که شخص با دیگری ارتباط دارد ، با خود نیز ارتباط دارد.
منابع تطبیق
در فرآیند تبدیل شدن به یک فرد ، پس از یک ضربه روحی شدید (پاراسوئید ، خودآزاری ، الکلیسم ، اعتیاد به مواد مخدر و بسیاری از جلوه های شخصیتی ناسازگار و اعتیادآور دیگر) ، او باید به شیوه جدیدی در جامعه سازگار شود. با داشتن تجربه قبلی و دریافت نکردن آنچه او انتظار داشت ، بنابراین فرد باید دنیای اطراف خود را به روشی جدید بپذیرد و درک کند
"مردم چه خواهند گفت؟" درباره ترس از محکومیت
"مردم چه خواهند گفت؟" درباره ترس از محکومیت. چرا انجام برخی کارهای مهم بسیار دشوار است؟ اغلب در پذیرایی با شکایات ملاقات می کنید: پرسیدن س theال از معلم ترسناک است. دشوار است که نظر خود را در حضور همکاران بیان کنید.
درباره محکومیت زنان ، ترس زنان از زنان ، ضربه زنان و درمان آن
موضوع این متن از دیرباز برای من ، در جلسات مشتری ، در آنچه در جامعه مشاهده می کنم ، در برخی از مسائل شخصی من ، روی آنتن رفته است ، و آن زمان بود که فیلم "بانو باش" را دیدم. آنها گفتند”و طنین زیاد آن ، تصمیم گرفتم افکار خود را در مورد موضوع محکومیت زنان ، ترس زنان از زنان ، آسیب زنان و درمان آن بنویسم.