2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
تعداد کمی از ما در زمان معینی این سال را نداشتند: "خوب ، کی ازدواج می کنی (ازدواج می کنی)؟" با کنار گذاشتن موضوع بی تدبیری و نقض مرزها توسط این س ،ال ، می گویم که این س inال در جوانی من هر بار به سادگی من را عصبانی می کرد. چه پاسخی می توانید به یک فرد بدهید؟ خسته از جواب دادن ، فقط آه شدیدی کشیدم. هرکس آه من را به شیوه خود تفسیر کرد و این پاسخ آنها بود.
چنین سوالی دلالت بر این عقیده دارد که همه چیز باید در ازدواج باشد. و اگر خارج از آن هستید ، چیزی در مورد شما اشتباه است. این امر به ویژه در مورد زنان صادق بود. بخواهید ازدواج کنید یا نخواهید ، این به هیچ وجه در نظر گرفته نمی شود. بسیاری از مردم هنوز کاملاً متقاعد شده اند که "همه زنان می خواهند ازدواج کنند". دقیقاً ، نه همه. زنانی هستند که آگاهانه آزادی را از "پیوندهای ازدواج" انتخاب کنید. چرا موضوع مقاله دیگری است.
چندی پیش مشتری جدیدی با من س questionال کرد "چرا ازدواج نکرده ام؟" اغلب اوقات به چنین فرمول درخواست از روانشناس بر نمی خورید. بیشتر اوقات به طور خاص به نظر می رسد ، "چگونه ازدواج کنیم." اکنون برای این پاسخ می توانید نه تنها به یک روانشناس بلکه حتی به آلیس یا گوگل مراجعه کنید. اما "چرا" …
در واقع ، چرا این اتفاق می افتد: یک زن موفق ، باهوش و زیبا ، "همه چیز با اوست" - اما خانواده ای وجود ندارد؟ این دقیقاً گزینه ای است که می خواهد خانواده تشکیل دهد.
در حقیقت ، به اندازه زنان می توان به این سال پاسخ داد. هر کدام دلایل خاص خود را دارند. اما نقاط درد مشترکی وجود دارد که به هم مرتبط هستند. دقیقتر سه. من آنها را از تمرین خارج کردم و با شما به اشتراک گذاشتم.
اولین دلیل این است که ، در سطح ناخودآگاه ، وضعیت "متاهل بودن" چیزی خطرناک تلقی می شود. به سادگی ، ازدواج ترسناک است.
این ترس ها ناشی از تجربه والدین یا تجربیات منفی آنها از روابط گذشته است.
طلاق والدین یا مرگ یکی از آنها ، رسوایی های خانوادگی ، بدرفتاری ، تحقیر - چه کسی مایل است بار دوم با این امر موافقت کند؟
تجربه منفی شما اغلب می تواند مربوط به ترس از طرد شدن باشد وقتی "آنها من را دوست ندارند". بسیار دردناک است. زنی که می ترسد مرد او را طرد کند راهی برای رد خود انتخاب می کند. رد در قالب ممنوعیت ازدواج با خود.
حتی اگر از نظر ظاهری به دنبال یک شریک جدید باشد ، ترس از تجربه دوباره آن درد قوی تر خواهد شد.
دومین یک نقطه دردناک مانند جستجوی زن برای یافتن شوهر ، همسر ، و شوهر نیست. جستجوی یک شوهر-پدر در مورد یک درگیری کودکانه بسته با یک مادر است که پژواک مجتمع الکترا است.
در بزرگسالی ، وقتی مرد به دنبال زن دیگری می رود ، وضعیت به این شکل است. در اینجا ممکن است این فکر بوجود آید که "من مهم نیستم ، اما زن دیگری مهم شده است ، علایق و خواسته های او. خواسته ها و نیازهای او برآورده خواهد شد. و چه کسی خواسته ها و نیازهای من را برآورده می کند؟"
و سپس شما باید به منافع خود رسیدگی کنید و خواسته های خود را برآورده کنید. برای خودم الماس و ماشین بخرم. خودتان را به دریا ببرید. و اگر "من نمی دانم چگونه یا نمی خواهم" ، این در مورد قسمت فرزندان ما ، کودک درونی است. او نمی خواهد مسئولیت زندگی را بر عهده بگیرد ، زیرا این سهم بزرگسالان یا والدین است. به نمودار پدر و مادر-بزرگسال-کودک اریک برن فکر کنید. او خیلی توضیح می دهد.
در حالت ایده آل ، این در مورد برآوردن نیازهای اساسی است که یک فرد بالغ باید بتواند به تنهایی برآورده کند. هر "من می خواهم" به معنای "من به اندازه کافی ندارم" است. و اگر ناخودآگاه شما فکر می کند که چیزی برای شما کافی نیست ، پس نمی توانید ازدواج کنید ، باید در آنجا اشتراک بگذارید - با شوهر ، فرزندان خود. اگر به اندازه کافی ندارید چگونه به اشتراک بگذارید؟ بنابراین ابتدا باید یاد بگیرید که بفهمید چه نقشی (پدر و مادر - بزرگسال - کودک) می خواهم ازدواج کنم و یاد بگیرم که نیازهای اولیه خود را پوشش دهم.
توسعه و تغییر فیلمنامه از طریق روان درمانی انجام می شود ، بنابراین نمی توان بدون کمک روانشناس این کار را انجام داد. بله ، و تجربه روابط قبلی شما باید کنار گذاشته شود ، زیرا قبلاً زخم های روحی را التیام داده اید.
خوب سوم دلیل آن سود استوقتی ازدواج نکردن در سطح ناخودآگاه سودآورتر یا راحت تر از ازدواج است. ترس ناخودآگاه از دست دادن این مزایا ما را از راه رفتن در راهرو باز می دارد.
فکر را دنبال کنید. به عنوان مثال ، اگر ازدواج کنم ، در ازدواج نمی توانم زمان را به خودم ، پیشرفت ، کار ، سرگرمی خود اختصاص دهم. این برای من مهم است.
یک طرح مشابه دیگر - اگر ازدواج کنم ، تمام زندگی را بر عهده دارم. شما باید آشپزی کنید ، بشویید ، تمیز کنید - به هر حال ، خانه باید تمیز ، راحت و خوش طعم باشد. اما من این کار را دوست ندارم و نمی خواهم انجام دهم. خیلی خسته خواهم شد و از این بابت احساس بدی خواهم داشت.
کسی می گوید که بسیاری از موارد با حضور دستیارها تعیین می شود. اما بهانه هایی نیز وجود دارد - استخدام زن و شوهر گران قیمت است. یا "من لیاقت ندارم که اینقدر برایم هزینه شود … من کسی نیستم که برای او این امکان وجود دارد." این مربوط به کاهش ارزش خود است. "من ، همانطور که هستم ، هیچ ارزشی ندارم. من تنها زمانی ارزشمند می شوم که کار مفیدی انجام دهم: شستشو ، تمیز کردن ، آشپزی و غیره."
اینجاست که ارزشها مطرح می شوند. چه چیزی برای شما ارزشمندتر است ، پیشرفت شخصی یا زندگی روزمره شما؟ تحصیلات؟ پول؟
ارزشهایی غیر از زندگی روزمره وجود دارد. ده ها تن از آنها وجود دارد و هر کدام مختص به خود هستند: شغل ، فرزندان ، آزادی ، معنویت و موارد دیگر.
وقتی بدون دانستن ارزش های خود به ازدواج می پردازیم ، ما و شریک زندگی مان چیزی برای ارائه نداریم. رابطه به صورت عمودی ایجاد می شود ، والد و کودک ، جایی که کودک مصرف کننده است ، او فقط "من به آن نیاز دارم ، به من بده" دارد.
روابط قوی عادی به صورت افقی بین بزرگسالان و بزرگسالان ایجاد می شود ، جایی که بزرگسالان می دانند که او چه ارزشهایی دارد و آماده است چه چیزهایی را با یک بزرگسال دیگر به اشتراک بگذارد.
ناخودآگاه ما به گونه ای چیده شده است که نمی تواند ما را به جایی که بد خواهد بود رها کند ، بنابراین ازدواج را انتخاب نمی کند. این تنها چیزی است که از نظر خود "خوب" است را برای ما انتخاب می کند. این برای بقا ضروری است. چرا بدن نیاز به صرف انرژی اضافی دارد؟ و حالت ذخیره انرژی را روشن می کند.
اگر تصور ما از ازدواج شبیه این باشد که "من باید به گونه ای رفتار کنم که دوست ندارم" ، مطمئناً به آنجا نمی رسیم.
وقتی فردی نمی خواهد ازدواج کند هزار بهانه در قالب دلایل خارجی وجود دارد!
البته ممکن است این مثالها به هیچ وجه در مورد شما صدق نکند. سپس این س yourselfال را از خود بپرسید که موقعیت فعلی من چگونه برای من مفید است؟ حداقل ده نکته بنویسید. آیا حاضرید از این امر جدا شوید؟
توصیه شده:
هنوز ازدواج نکردی؟ و چرا؟
با توجه به: دختر 36 ساله است ، اگرچه حداکثر 28 ساله به نظر می رسد. و این تنها به این دلیل است که ظاهر بسیار هوشمندانه است. به جز تقلید از لبخند ، هیچ چین و چروکی روی پوست وجود ندارد. او مشغول فروش نوع خاصی از وسایل روشنایی است ، حرفه ای عالی در شرکت خود ایجاد کرده است ، چندین ماه در سال در کشورهای مختلف جهان زندگی می کند.
"چرا مرا ترک نکردی؟!" روان درمانگر یادداشت می کند
من و همسرم 8 سال است که با هم نخوابیده ایم. - او گفت که به درون یخ پرش کرد. تقریبا از آستانه در. ظاهراً زمان زیادی طول کشید تا آماده آمدن شد. اتفاق می افتد. قد بلند ، لاغر ، حدود پنجاه سال ، ورزشکار ، با مهر پاک نشدنی از هوش روی صورتش. تاریخ ، به احتمال زیاد با تکنولوژی بالا ، تنیس ، دوچرخه سواری یا اسکی در سراشیبی.
چگونه می توان از قطع ازدواج ، ازدواج ، ازدواج جلوگیری کرد؟ ریشه ها و راه حل. روانشناسی شخصیت
اغلب این سوال برای جوانان (دختر و پسر) جالب است. آیا خانواده خواهم داشت؟ آیا من دقیقاً با دختری (مرد) که دوست دارم ملاقات می کنم؟ چنین تجربیاتی کاملاً طبیعی است! اما چگونه می توان شرایط ازدواج را رها کرد و دیگر به تنهایی احتمالی فکر نکرد؟ این موضوع بیشتر افراد را در سنین جوانی نگران می کند ، زیرا آنها تجربه کافی در روابط ندارند (در پس زمینه افزایش هورمونی ، آنها واقعاً می خواهند با جنس مخالف رابطه برقرار کنند ، اما با همه مشکلات روبرو نشدند.
سکته نکرده؟ چرا من اینقدر زود ازدواج کردم (ازدواج کردم)؟ دلایل اندیشه برای مردان و زنان در ازدواج
راه نرفتی بالا؟ چرا من زود ازدواج کردم (ازدواج کردم)؟ داستانهای واقعی (حروف): پیتر ، 30 ساله ، سن پترزبورگ. من پنج سال است ازدواج کرده ام. همسرم از من کاملاً راضی است ، من حتی روابط بسیار خوبی با والدینش دارم. من فکر می کنم مشکل من این است که در دو سال گذشته درآمد زیادی را شروع کرده ام.
اسرار یک ازدواج قوی و چرا ازدواج شما محکوم به شکست است
امروز می خواهم چیزهای ظالمانه ای بگویم ، اما گاهی اوقات مهم است که با خودتان صادق باشید. تعداد زیادی از ازدواجهای "قوی" محکوم به فروپاشی هستند. دلایل این وضعیت ساده است. اکنون من در مورد اسرار اصلی یک ازدواج ناگسستنی به شما می گویم.